کد خبر: 318856
|
۱۳۹۸/۰۴/۱۶ ۱۰:۴۳:۰۰
| |

«ویرجینیا وولف» یک فمینیست افسرده بود یا یک عاشق احساساتی؟

نام «ویرجینیا وولف» با ادبیات گره خورده است و ادبیات بریتانیا به داشتن او افتخار می‌کند. به اعتقاد بسیاری از فعالان حقوق زنان ویرجینیا، نمونه‌ای قابل تقدیر از زنی خودساخته بود که موفق شد بسیاری از تابوها را بشکند اما به نظر می‌رسد شخصیت ویرجینیا ابعادی دیگر نیز دارد.

«ویرجینیا وولف» یک فمینیست افسرده بود یا یک عاشق احساساتی؟
کد خبر: 318856
|
۱۳۹۸/۰۴/۱۶ ۱۰:۴۳:۰۰

اعتمادآنلاین| ویرجینیا وولف، عمده شهرت خود را طی سال‌های میانی جنگ‌های جهانی به دست آورد و تا سال 1941 که دست به خودکشی زد، نقشی پررنگ در بسیاری از مجامع ادبی زمان خود داشت.

این نکته بسیار مهم است که بدانیم نام پیش از ازدواج ویرجینیا وولف، آدلاین ویرجینیا استیون بود و پس از ازدواج با همسرش؛ لئونارد وولف با نام متاهلی خود سرشناس شد. جالب است بدانید او و همسرش نقشی پررنگ در حمایت از نویسندگان جوان و کمتر شناخته شده داشتند و با تاسیس یک انتشاراتی به حمایت از نویسندگانی پرداختند که نه وضع مالی خوبی داشتند نه هیچ فردی از آنان حمایت می کرد.

ویرجینیا در خانواده‌ای امروزی و روشنفکر بزرگ شد و پدرش لسلی استیون از نویسندگان، منتقدان و فلاسفه سرشناس زمانه خود بود. اگرچه شرایط مالی و خانوادگی ویرجینیا بسیار شاخص بود اما او در دوران نوجوانی و جوانی با مصیبت‌های پیاپی مثل مرگ مادر، مرگ پدر و تحقیر شدن از سوی برادرش رو‌به‌رو شد.

به اعتقاد بسیاری از افراد همین موارد باعث شد بعدها ویرجینیا نشانه‌های افسردگی را از خود بروز دهد. ویرجینیا را می توان فمینیست دانست چرا که در تمام مدت فعالیت خود در تلاش بود در انجمن های مختلف برای برابری حقوق اولیه زنان و مردان تلاش کند. با این وجود این موضوع از عشق بی پایان وی نسبت به همسرش نکاسته بود و بسیاری معتقد بودند او حتی در هنگام خودکشی نیز عاشقانه به همسرش عشق می ورزید و شاید اگر همسرش وجود نداشت، زودتر از این ها دست به خودکشی می زد.

او در آخرین یادداشت خود پیش از مرگ با روحیه‌ای افسرده، برای همسرش چنین نوشت:

«عزیزترینم، تردیدی ندارم که دوباره دچارِ جنون شده‌ام. احساس می‌کنم که نمی‌توانیم یکی دیگر از این دوره‌های وحشتناک را از سر بگذرانیم؛ و این بار بهبودی نخواهم یافت. شروع به شنیدن صداهایی کرده‌ام و نمی‌توانم تمرکز کنم؛ بنابراین کاری را می‌کنم که به گمانم بهترین کارِ ممکن است.

بهترین شادی ممکن را تو در اختیارم گذاشته‌ای. هرآنچه می‌توان بود، برایم بوده‌ای. می‌دانم که دارم زندگی‌ات را تباه می‌کنم، می‌دانم که بدون من می‌توانی کار کنی؛ و می‌دانم که خواهی کرد. می‌دانم. گمان نمی‌کنم تا پیش از آغاز این بیماری وحشتناک(اشاره ویرجینیا به افسردگی است)، هیچ دو نفری می‌توانستند از این شادتر باشند. بیش از این توان مبارزه ندارم. میبینی؟ حتی نمی‌توانم این را هم درست بنویسم. نمی‌توانم چیزی بخوانم.

می‌خواهم بگویم همه شادی زندگی‌ام را مدیون تو هستم. تو با همه‌ رفتارهای من ساخته‌ای و به طرزی باورنکردنی نسبت به من مهربان بوده‌ای. همه‌چیز جز اطمینان به نیکی تو، مرا ترک گفته‌است. دیگر نمی‌توانم به تباه کردن زندگی‌ات ادامه دهم. گمان نمی‌کنم هیچ دونفری بتوانند آنقدر که ما شاد بوده‌ایم، شاد باشند.

ویرجینیا»

منبع: انتخاب

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها