پاسخ امین کریمالدینی به جوابیه عباس سلیمینمین:
جایگزین کردن تحلیل سیاسی به جای تحلیل حقوقی بیماری است
امین کریمالدینی در پاسخ به یادداشت عباس سلیمینمین نوشت: شما خودتان اذعان دارید که احتیاط را درباره آقای امیرانتظام کنار گذاشتهاید. فکر نمیکنم هیچ عقل سلیمی این موضوع را رد کند که احتیاط در قضاوت شرط و لازمه انصاف و عدالت است.
اعتمادآنلاین| اعتمادآنلاین پیش از این مقاله امین کریمالدینی را با عنوان «خطای نهفته در متنهای سلیمینمین درباره امیرانتظام» ( اینجا ببینید ) که در نقد مقاله عباس سلیمینمین با عنوان «چیستی و کیستی آقای امیرانتظام» نوشته شده بود، منتشر کرد. عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، به این مقاله واکنش نشان داد و برای آن جوابیه نوشت ( اینجا ببینید ).
آنچه در پی میآید پاسخ امین کریمالدینی به این جوابیه است:
سلام آقای سلیمینمین
سالها پیش، در ایامی که هنوز شبکههای اجتماعی رونقی نیافته بودند؛ و دست به دست شدن اطلاعات آسان نشده بود؛ برای نخستین بار گزارشی بس تکاندهنده از آقای دکتر محمد ملکی درباره سرگذشت ایشان در زندان را خواندم. من هنوز از آن گزارش بهتزدهام و همواره این بهتزدگی بیشتر شده است. خواندن متن شما درباره امیرانتظام نیز بر این بهتزدگی افزود. با برخی صحبت کردهام، با برخی مصاحبه کردهام. درباره اختلافات شورای عالی قضایی با لاجوردی و ماجرای عزل او با آیتالله موسوی بجنوردی مصاحبه کردم.
اکنون چه کسی جواب دکتر ملکی و امثال او را می دهد؟ چرا از چیزی دفاع میکنید که اعضای شورای عالی قضایی وقت هم از آن دفاع نمیکنند و آنگاه اسم آن را تاریخنگاری و کار محققانه میگذارید؟
اگر زودتر به شکایتهایی از این دست پرداخته شده بود شاید امروز ابهامات به روشنی گراییده بود و سوالی وجود نداشت. اما حذف سوال، سوال را بزرگتر میکند و بر ابهام میافزاید.
سوال من و امثال من هر روز بزرگتر میشود و شما از جمله کسانی هستید که بیشترین مسئولیت را برای پاسخ به آن دارید. دلیل وجود یک موسسه تاریخنگاری چون موسسه تاریخنگاری شما پاسخ به سوالات است، اما انگار به جای پاسخگویی قرار است همه چیز را توجیه کنید. از اینکه در یک مقطع آقای امیرانتظام شرایطی داشته است که مثلاً کتاب در اختیار او قرار داده میشده نتیجه میگیرید که هیچ مقطعی وجود نداشته است که او در تنگنا قرار داشته. انگار معنای زمان و تغییر را متوجه نمیشوید.
من عمیقاً معتقدم بشریت گزارهای قدرتمندتر از این گزاره قرآن کریم در وصف حقوق بشر نیاورده است که «هر کس نفسی را بدون حق یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.» اما آقای سلیمینمین، اگر نفس انسان ارزشمند است، گرفتن حق زندگی آزاد و معلول کردن او هم چنین است. مساله زندان آقای امیرانتظام و آنچه در زندان بر او رفته است یک پرسش بزرگ است.
یک انسان مذهبی مسئولیتهایی دوچندان درباره حق دارد. به رغم نقدی که بر مقاله شما دارم اذعان دارم که گاه از جمله شرافتمندانهترین مواضع سیاسی را در میان اصولگرایان داشتهاید. فراموش نکردهام روزی را که از مواضع آقای عسگراولادی درباره مهندس موسوی و آقای کروبی حمایت کردید و اعلام کردید موسوی و کروبی سران فتنه نیستند.
اما شما خودتان اذعان دارید که احتیاط را درباره آقای امیرانتظام کنار گذاشتهاید. فکر نمیکنم هیچ عقل سلیمی این موضوع را رد کند که احتیاط در قضاوت شرط و لازمه انصاف و عدالت است.
صمیمانه نوشتهاید «برای من کمی سخت است که نیروی جوانی که باید از این فرصتها برای ارتقای دانش سیاسی خود استفاده کند، بلافاصله وارد گاردگیری میشود!»
من هم صمیمانه به عنوان یک جوان و یک شهروند از شما که عهدهدار یک موسسه تاریخنگاری در جمهوری اسلامی هستید تقاضا میکنم تا دانشی که دارید را در اختیار ما بگذارید و استدلالهای حقوقی خود را درباره مدعایی که درباره جاسوس بودن آقای امیرانتظام داشتهاید بنویسید و اگر به این نتیجه رسیدید که استدلالهای موجود از منظر حقوقی برای نسبتی که به آقای امیرانتظام دادهاید درست نیست چونان یک تاریخنگار شرافتمند این موضوع را اعلام کنید.
نوشتهاید آنچه در نقد آقای امیرانتظام نوشتم، «چیستی و کیستی آقای امیرانتظام» است، به هیچ وجه در مقام اثبات حقوقی جاسوس بودن ایشان برنیامدم.
پاراگراف پایانی متن طولانی شما چنین است:
«... امیرانتظامی که با شاخصهای ارائهشده از یک جاسوس توسط دبیر کل کنونی نهضت آزادی تطابق کامل دارد آیا شایستگی حلقه وصل شدن را دارد؟»
در نقد نخست توضیح داده بودم شما متن آقای صدرحاج سید جوادی را برای اثبات نظر خود تحریف کردهاید. در اینجا نیز برای اثبات موضع خود در یک تهمت آشکار مدعی میشوید دبیر کل کنونی نهضت آزادی شاخصهایی از جاسوس بودن را ارائه میدهد که با آقای امیرانتظام تطابق کامل دارد. دبیر کل نهضت آزادی هنگام انتشار متن شما در خبرگزاری تسنیم در آبان 97، آقای مهندس محمد توسلی بوده است. و آقای مهندس توسلی کسی است که در دادگاه از مهندس امیرانتظام دفاع میکند و در مناظرهای با حضور خود شما به نقد تمام اتهامات به مرحوم امیرانتظام میپردازد.
با تحریف کردن سخنان صدرحاج سید جوادی و تهمت زدن به آقای مهندس توسلی میخواهید تاریخنگاری کنید؟ و مدعی میشوید کاری پژوهشی کردهاید؟!
برخلاف آنچه که شما گفتهاید هرگز خود را فردی حقوقی مطرح نکردهام، اما هر کسی میفهمد متن شما حقوقی نیست، چنانکه خود شما نیز این موضوع را تایید کردهاید و عنوان میکنید که «به هیچ وجه در مقام اثبات حقوقی جاسوس بودن ایشان برنیامدم.»
فهمیدن موضع من کار سختی نیست که شما هوشمندانه از پرداختن به آن طفره رفتهاید. به اندازه کافی در مقدمه مطلب درباره آن توضیح دادهام. شما نه با تحلیل حقوقی که با تحلیل سیاسی در پی این قضاوت حقوقی برآمدهاید. سخن من این است که جایگزین کردن تحلیل سیاسی به جای تحلیل حقوقی بیماریای است که میتواند به عدم رعایت انصاف و اخلاق و منطق دینداری ختم شود.
وقتی از جرم سیاسی سخن میگوییم، اخلاق، انسانیت، شرافت و دینداری اقتضا میکند که استانداردهای قضایی لازم را رعایت کنیم. نمیتوان تنها بر پایه تحلیل و گمانهزنیهای سیاسی به اثبات جرم پرداخت.
زجرهایی را که امیرانتظام میگوید در زندان کشیده است منکر میشوید، اما نظیر دیگر آقای امیرانتظام، آقای دکتر محمد ملکی نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب است که اکنون زنده و از یک چشم نابیناست، چشمی که در گزارشهای ایشان در زندان نابینا شده است. پس اگر مدعی هستید که در زندانها هیچ اتفاق تلخی نیفتاده است لطفاً این بار تا آقای دکتر ملکی در قید حیات هستند به شکایت ایشان پاسخ دهید.
مدعی هستید کاری تحقیقاتی کردهاید. کدام منطق روششناختیای در تاریخنگاری به شما اجازه داده است از اینکه پدر یک عضو حزب زحمتکشان به دین اعتقاد نداشته است، نتیجه بگیرید که آقای امیرانتظام خداناباور و لائیک بوده است و استدلالتان هم این باشد که امیرانتظام در دوران دبیرستان در سخنرانیهای این حزب شرکت میکرده است، بعد بفرمایید «من اصلاً نگفتم ایشان عضو جریان مظفر بقایی بوده! خودش میگوید.» این واقعاً شیوه تاریخنگاری و کار پژوهشی است؟
راستی اگر شما در نوجوانی هر کتابی خوانده باشید در سخنرانیهای هر حزبی شرکت کرده باشید، باید نتیجه گرفت افکار بزرگسالی شما همسنخ با آنهاست؟
این نوع گشادهدستیها و مغلطهها حداکثر به درد بولتننویسی میخورد نه کار محققانه و تاریخنگاری!
او انسانی موحد بوده است، اگرچه اساساً موضوع بحث من باورها و گرایشهای سیاسی امیرانتظام نیست، این موضوع بحث شماست که در لابهلای آن یکباره نتیجه میگیرید امیرانتظام جاسوس بوده است، او اکنون در قید حیات نیست، که از خود دفاع کند، حق آن بود زمانی که ایشان مرحوم نشده بود آن متن بلندبالا را در نقد ایشان مینوشتید، و کتاب ایشان را نقد میکردید اما آقای دکتر ملکی زنده است. اگر شاخص شما این است که تنها انسانهای موحد شایسته دادرسی هستند باید بگویم در میان دو سه باری که او را از نزدیک دادهام حداقل یک بارش در جلسه تفسیر قرآن بود، افطار دادنش را در همان جلسه شاهد بودم. دینداریاش آشکار و هویداست. اگر روایت آقای امیرانتظام را از زندان نادرست میخوانید آیا روایت آقای دکتر محمد ملکی هم چنین است؟
شما خود به خوبی میدانید که سوال از چرایی زندان طولانی آقای امیرانتظام و زندانهای دهه شصت است. لطفاً به جای پاسخ، دوباره متنی طولانی درباره اختلاف نظرهای سیاسی خود با آقای دکتر محمد ملکی ارائه ندهید.
اما مطمئن هستم که شما به این دو سوال پاسخ نمیدهید. از موضوع طفره میروید آقای سلیمینمین!
نوشتهاید: «اظهارات این عزیز فراتر از گرایشهای سیاسی است؛ یعنی هرچه را که یک جریان سیاسی در خارج و داخل کشور در مورد امیرانتظام مطرح کردند تا از او شخصیت کاذبی بسازند، تکرار میکند و در مقام اثبات همان مطالب برمیآید، در حالی که من طبق مستندات اشاره کردم که خیر، شخصیت آقای امیرانتظام آن شخصیتی نیست که میگویید.»
اساساً من کمترین وصفی از شخصیت آقای امیرانتظام نداشتهام. چنانکه گفتهام موضوع من بحث نیست. فقط در این نوشته آوردهام که او موحد بود. بنده حتی هیچ یک از ادعاهای شما را درباره گرایشهای آقای امیرانتظام نقد نکردهام؛ جز مغلطه شما درباره لائیک بودن ایشان. بحث من این است در تمام آنچه که شما به آقای امیرانتظام نسبت میدهید، نمیتوان یک استدلال حقوقی برای نسبت دادن جرم جاسوسی به ایشان یافت.
در متن پیشین گفته بودم تمام مستندات شما حداکثر تنها تا اینجا میتوانست ملاک قضاوت سیاسی قرار گیرد که نظام اعتمادش را به امیرانتظام برای فعالیت در مسئولیتهای دیپلماتیک از دست بدهد.
حقیر اذعان دارم که اطلاعات تاریخیام قابل قیاس با انبوه اطلاعات تاریخی شما نیست. میگویید:
«باید در واقع آنچه را که من انجام دادهام خدمت به خود بدانند نه یک موضع سیاسی. خیر! من با یک کار تحقیقاتی امکان قضاوت را برای آنها فراهم کردم که به حقیقت نزدیک شوند؛ امیرانتظام واقعی را بشناسند، حالا هر گرایشی که میخواهند داشته باشند.»
پس خدمت کنید و لطف کنید به پرسش موجود درباره اتهامی که به آقای امیرانتظام میزنید پاسخ دهید.
میگویید «این دوست عزیز در چند جای مطلبش میگوید من همه مطلب را نخواندهام!»
اما زمانی که در سال 97 مقاله شما را دیدم همه آن را مطالعه کردم، تا شاید به گوشهای از سوالاتم پاسخ دهد. ابتدا فکر کردم متنی محققانه در نقد آقای امیرانتظام است. اخیراً هم بار دیگر تمام آن را خواندم! شما خود خلاف واقع میگویید بعد میخواهید اثبات کنید که آقای امیرانتظام خلاف واقع میگوید! شگفتانگیز نیست؟
هرگز نگفتهام بدون خواندن متن شما آن را نقد کردهام. بلکه گفتهام من متن دادگاه و کتاب آقای امیرانتظام را نخواندهام، شما که آقای امیرانتظام را جاسوس میپندارید باید اگر مدرکی در دادگاه برای اثبات این جرم وجود میداشت متن خود را مستند به آن تنظیم میکردید.
متوجه باشید که سوالکننده بنده هستم و شما پژوهشگر. من نگفتهام آقای امیرانتظام جاسوس است که نیاز به مراجعه به جلسات دادگاه برای اثبات آن داشته باشم، شما که مدعی شدهاید باید استدلال داشته باشید، پس ادبیات بولتنی و بیانیهنویسی را کنار بگذارید، لطفاً تاریخنگاری کنید، سند را ارائه بدهید. سند جاسوس بودن امیرانتظام چیست؟
چرا به جای این بافتههای سیاسی یک سند از متن دادگاه نمیآورید؟ آیا یک جوان نمیتواند موسسه تاریخنگاری شما را مخاطب یک پرسش قرار دهد و درخواست کند اسناد ادعایتان را درباره جاسوسی امیرانتظام ارائه دهید؟
اما نکته مهم این است قبل از آنکه خواسته باشید به سوالاتم پاسخ دهید لطفاً متن زیر را بخوانید. این تنها چیزی بود که در یک جستوجو از مهندس بازرگان درباره امیرانتظام به دست آوردم. دفاعیات مهندس بازرگان از امیرانتظام که تکاندهنده است. (منبع: روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1359 نقل از rouzshomar.ir)
مهندس بازرگان که در این جلسه به عنوان شاهد حضور یافته بود گفت: به نظر من حال اگر باید کسی محاکمه شود من هستم زیرا از تمام این جریانات که به عنوان اتهام برای آقای امیرانتظام ذکر شده است شریک بودهام و تمام این جریانات با نظارت خود بنده بوده است.
وی گفت: چون انتخابکننده مهندس امیرانتظام به معاونت نخستوزیری و سخنگوی دولت موقت من بودم این وظیفه را در خود احساس کردم که حق مطلب را ادا نمایم البته از مطالب مندرج در کیفرخواست اطلاعی نداشته و ندارم همچنین در اینجا به عنوان وکیل مدافع متهم صحبت نمیکنم.
وی افزود: اما شهادتی که میتوانم بدهم این است که ایشان با سمتی که به عنوان معاونت نخستوزیری در کابینه دولت موقت به عهده داشت مجبور بود که با سفرا و روزنامهنگاران و نمایندگان دولتهای خارجی ارتباط داشته باشد بعد هم که ایشان با اجازه امام سفیر ایران در سوئد شد و این جریانات ادامه داشت تا اینکه دانشجویان پیرو خط امام موجبات بازداشت ایشان را فراهم آوردند که من از این موضوع بسیار ناراحت شدم به دلیل اینکه بازداشت ایشان به صرف اظهارات کسانی بود که فاسق شناخته شدهاند و دشمن ما هستند لذا در همان روز با آقای قدوسی دادستان انقلاب تماس گرفته و دو روز بعد بازپرس پرونده امیرانتظام به نخستوزیری مراجعه نمود و اسنادی را که آقایان دانشجویان خط امام ارائه داده بودند به من نشان دادند و در پی آن این سوال را از من داشتند که آیا من در جریان این مذاکرات که در اسناد ذکر شده است بودهام یا خیر.
او ادامه داد: بدون اینکه وارد جزئیات شوم به ایشان پاسخ دادم اولاً گزارشاتی که در اختیار شما میباشد هیچ یک از آنها محرمانه نبوده و افرادی این گزارشات را نوشتهاند که خودشان به نخستوزیری آمدهاند و با آقای امیرانتظام یا یزدی و یا خود من گفتوگو داشتهاند و خلاصهای از این گفتوگوها را برای اطلاع مقامات ارشدتر از خودشان در پرونده منعکس نمودهاند. ثانیاً تمام این مطالب با اطلاع بنده بوده و یا به دستور وزیر خارجه بوده است.
بازرگان افزود: آقای بازپرس از من سوال نمودند که در سوئد صحبت شده بود که تبادل اطلاعات بکنید راجع به این موضوع چه جوابی دارید؟ من به ایشان پاسخ دادم که تبادل اطلاعات پیشنهاد خود بنده و با اطلاع وزیر خارجه بوده است و این عمل هم بدین دلیل بود که اولاً از 25 یا 26 ایستگاه شنودی که ما در سراسر ایران در اختیار داشتیم فقط بعضی از آنها به همت همافرها به کار افتاده بود این دستگاهها قادر بود که هر مکالمه تلفنی را که مایل باشید در سراسر کشور ضبط نماید ثانیاً مامورین ضد اطلاعات و جاسوسی اداره هشتم ساواک متواری شده بودند و عملاً دولت موقت جمهوری اسلامی ایران فاقد وسائل و اسبابها و پرسنل لازم برای کشف شبکههای جاسوسی بود به طوری که آقای چمران کشف کرده بودند هلیکوپترهای روسی در سردشت فرود آمده و مقداری وسائل را از داخل آن خارج کردهاند. بدین دلیل ما به آمریکاییها گفتیم مگر شما نمیگوئید که طرفدار دولت موقت هستید پس اگر راست میگوئید اطلاعات خود را در اختیار ما بگذارید و در این صورت اگر ما اطلاعاتی علیه شما به دست آوردیم در اختیارتان میگذاریم این بود که به آقای بازپرس گفتم این عمل به هیچ وجه نمیتواند جاسوسی باشد چون در مسلک جاسوسی تبادل اطلاعات وجود ندارد در همین رابطه مسئول اطلاعات خاورمیانه آنها یک روز به نخستوزیری مراجعه کرد و اطلاعاتی را در مورد کشور عراق و افغانستان در اختیار ما گذاشت.
مهندس بازرگان در قسمتی دیگر از اظهاراتش افزود: در کیفرخواست از شخصی به نام کاتن اسم برده شده است این آقا در زمان کودتای 28 مرداد دانشجوی آمریکایی بود که برای تکمیل تز دکترای خود به ایران آمده بود و آقای امیرانتظام از سوی نهضت آزادی مامور ارتباط با ایشان بود. و در یک پیام تلویزیونی توضیح دادهام که ارتباط با خارجیان همیشه خیانت و جاسوسی نیست بلکه از طریق همین ارتباطات است که موجبات کشف خیلی از مطالب فراهم میشود. آقای امیرانتظام در این ارتباط بسیار خوب توانسته بود اطلاعاتی را از وی کسب کند و در مقابل چیزهایی را که لازم نیست به او گفته شود نگوید به همین دلیل من در آن موقع مجذوب آقای امیرانتظام شدم.
بازرگان اظهار داشت: در ارتباط با همین ارتباط بود که افکار کاتن راجع به ایران عوض شد به طوری که وقتی به کشورش مراجعت کرد، کتابی به نام ملیت و ملیون در ایران نوشت و ادعای آمریکا را که اظهار میکرد انقلاب ایران در جریانات دست چپی و تودهای حل خواهد شد رد کرد. این جریانات بود که دوستان ما با ایشان تماس داشتند و بعد از گروگانگیری یک روز آقای کاتن پیش من آمد و برای دلسوزی مطالبی بیان داشت. به این دلائل بود وقتی ما آقای سولیوان را برای مقام سفیری آمریکا در ایران قبول نکردیم به آن دولت پیشنهاد نمودیم که اگر شما ریگی در کفش ندارید یکی از این سه تن را که ما پیشنهاد میکنیم در مقام سفارت آمریکا در ایران بگذارید که البته آنها قبول نکردند و در اینجا لازم است که توضیح دهم آقای کاتن یکی از این سه تن پیشنهادی برای مقام سفارت در ایران بود.
بازرگان راجع به توطئه انحلال مجلس خبرگان نیز گفت: این طرح در هیئت وزیران مطرح شد و با امضای 17 نفر از 22 نفر هیئت دولت به تصویب رسید البته این جلسه با حضور آقایان [آیتالله] خامنهای، هاشمی و مهدوی کنی بوده است. لازم به ذکر است وقتی که این طرح به تصویب رسید آقای هاشمی پیشنهاد کرد که قبل از اجرای این طرح به حضور امام ارائه شود تا ایشان نظر خودشان را اعلام دارند.
بازرگان افزود: همچنین قرار شد که قبل از تصویب این طرح از سوی امام به هیچ وجه این طرح به اطلاع عموم نرسد و در آن مجمع هم این پیشنهاد را قبول نمودند. وقتی این طرح به اطلاع امام رسید ایشان اظهار داشتند من به سمت ولایت فقیه این وکالت را مجددا به مجلس خبرگان میدهم که به کار خود ادامه دهند.
بازرگان در پاسخ به این سوال که آیا به آقای امیرانتظام دستور داده شده بود که جریان این طرح را به اطلاع جاسوسان خارجی برساند؟ گفت: نه ما به هیچ وجه چنین دستوری را ندادهایم و اگر این اطلاعات به دست آنها رسیده است از چگونگی رسیدن این اطلاعات به دست آنها خبری ندارم.
بازرگان در انتهای سخنان خود گفت: به نظر من حال اگر باید کسی محاکمه شود من هستم زیرا از تمام این جریانات که به عنوان اتهام برای آقای امیرانتظام ذکر شده است شریک بودهام و تمام این جریانات با نظارت خود بنده بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید