محمدی، فرماندار اسبق خرمشهر:
کنسولگری رژیم بعث در خرمشهر کانون توطئه علیه ایران بود
محمدی، فرماندار اسبق خرمشهر، گفت: کنسولگری عراق در خرمشهر کانون توطئه علیه ایران بود و امام خمینی (ره) در پاسخ به توطئههای صدام، ارتش عراق را به قیام علیه صدام دعوت کرد.
اعتمادآنلاین| پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق خوشایندی برای صدام رئیس جمهور عراق نبود. او در اولین اقدام علیه انقلاب اسلامی مردم ایران، کشور عراق را به پشتیبان گروههای تجزیه طلب از جمله حزب دموکرات، کومله و خلق عرب تبدیل کرد. اعضای این گروههای ضدانقلاب از داخل خاک عراق به ایران میآمدند و حملات تروریستی انجام میدهند. البته حمایت صدام از گروههای تروریستی فراتر از پناه دادن بود و به آنان اسلحه و مواد منفجره هم میداد. حزب بعث عراق در این راستا به اعضای گروههای ضدانقلاب آموزش نظامی نیز میداد.
غائله خلق عرب، دست صدام را در حمایت از گروههای تجزیهطلب بیش از گذشته آشکار کرد. غائله خلق عرب از یکی دو هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و در خرداد ماه سال 58 به اوج رسید. خوزستان و مناطق عربنشین جنوب کشور تا چند ماه درگیر غائله خلق عرب بود که در این درگیریها بسیاری از مردم منطقه کشته و مجروح شدند.
برای بررسی عوامل به وجود آمدن جریان خلق عرب و نقش صدام در پشتیبانی از شورشهای تجزیهطلبانه و اقداماتی که این گروه در خوزستان انجام داد، به گفتگو با "منوچهر محمدی" فرماندار وقت خرمشهر پرداختیم. خرمشهر مرکز درگیریهای خلق عرب بود که البته پس از اقدامات متقابلانه نیروهای بومی و نظامی، درگیریها به حاشیه شهرها و مناطق مرزی کشیده شد.
در ادامه متن گفتگو با منوچهر محمدی را میخوانید:
*یکی از اتفاقات مهم که پیش از اغاز جنگ تحمیلی از سوی صدام به وقوع پیوست و یا مورد حمایت و پشتیبانی او قرار گرفت، غائله خلق عرب است. باتوجه به اینکه شما در آن زمان فرماندار خرمشهر بودید، بفرمایید که جریان خلق عرب چگونه به وجود آمد و اعضای آن چه اقداماتی انجام دادند؟
محمدی: من از سال 58 تا اردیبهشت سال 59 فرماندار خرمشهر بودم. زمانی که بنده به عنوان فرماندار خرمشهر منصوب شدم، غائله خلق عرب آغاز شده بود و چهارشنبه سیاه نیز به وقوع پیوسته بود. جریان این بود که ناسیونالیزم عربی که پیش از انقلاب اسلامی در جهان عرب به وجود آمده بود، همچنان فعال بود و به عنوان برگ برنده اعراب در برابر وابستگی به استعمار به حساب میآمد. این موضوع در عراق و دیگر کشورهای عربی وجود داشت؛ مخصوصاً در جریان حزب بعث. جالب این است که حزب بعث توسط یهودیزادهای به نام میشل عفلق شکل گرفت. این ناسیونالیزم عربی روی اعراب ما هم کار میکرد. عوامل آن تصور میکردند که میتوانند اعراب ایرانی را نیز به خود جذب کنند.
اما آنان غافل از این بودند که اعراب خوزستان خود را ایرانی میدانند. دوم اینکه تمامی اعراب خوزستان شیعه و پیرو مکتب اهل بیت علیهم السلام بودند. توجه به اعتقادات شیعی در استان خوزستان بالاست. کسانی که عضو جریان خلق عرب بودند از شیخ شبیر خاقانی پیروی میکردند. این فرد از سوی عراق تقویت و هدایت میشد. خاقانی فردی پیر و اخباری بود که به دلیل کهولت سن نسبت به مسائل و اتفاقات پیرامون خود هوشیاری لازم نداشت و به نوعی در این قضیه از او سواستفاده شد.
عدهای دور آقای خاقانی جمع شدند و خلق عرب به راه انداختند. آن عدهای که دور او جمع شده بودند او را هدایت میکردند و به او خط میدادند. آنان افراد هم به دنبال تجزبه کشور و جداسازی استان خوزستان از ایران بودند و در این راستا فعالیت مخربانه میکردند. لازم است بدانید که عربها در برابر جریان خلق عرب ایستادند و ثقافیه عرب به وجود آوردند. ثقافیه عرب به معنای اصالت فرهنگ عربی است. درگیریها در استان خوزستان، درگیری بین عرب و عجم نبود، بلکه ثقافیه عرب در برابر اقدامات خرابکارانه خلق عرب ایستادگی کرد. خلق عرب اقلیتی بود که از آن سوی مرز (عراق) آمده بودند تا با قرار گرفتن در کنار خاقانی، مردم عرب را تحریک به جداییطلبی کنند. اگرچه تا حدودی هم موفق شدند و عدهای را به خود جذب کردند، اما همان عربهای خوزستان و منطقه در برابر جداییطلبان وابسته به صدام و حزب بعث عراق ایستادگی کردند.
منشی من در فرمانداری خرمشهر عرب بود. در مدت زمانی که بنده فرماندار بودم، 7 انتخابات برگزار شد. در تمامی 7 انتخابات، ناظران اعراب بودند که مخالف جریان خلق عرب و وابستگی آنان بودند. همینها در برابر خلق عرب ایستادند و توطئه آنان را خنثی کردند.
خلق عربیها وقتی که اقداماتشان در شهرها خنثی شد و تقریباً از دستیابی به هدفشان که جداسازی خوزستان از ایران بود، ناکام ماندند، وارد فاز امنیتی و انجام اقدامات تروریستی در شهرها و مناطق مختلف خوزستان شدند. اینان از سوی صدام مواد منفجره دریافت میکردند و در داخل خوزستان علیه اعراب انفجارهایی انجام میدادند. یکی از انفجارها در بازار خرمشهر انجام گرفت که تمامی کسانی که به شهادت رسیدند، عرب بودند. آنان اگر تنها با نظام مخالف بودند، این کار را در یک اداره دولتی و حکومتی انجام میدادند، نه اینکه در بازار که محل حضور مردم منطقه است، انفجار انجام دهند.
نباید تصور کرد که خلق عرب موضوع قومیتی بوده است و جریان خلق عرب مقابله عرب با عجم بوده است؛ خیر. عرب نه در برابر عجم که عدهای وابسته به صدام در برابر مردم عرب خوزستان ایستادند و اقدامات خرابکارانه و تروریستی انجام دادند. خرمشهر و شادگان مهمترین شهرهای عرب زبان استان خوزستان هستند، اما بیشترین کشتهها و مجروحان درگیریهای خلق عرب از همین شهرها بود.
من در اینجا شهادت میدهم که شیوخ عرب وفادارترین افراد به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران بودند. بنده در مدت زمانی که فرماندار خرمشهر بودم، ارادت و علاقه شیوخ عرب به نظام را دیدم. آن عدهای هم که برای مدتی با خلق عرب همراهی کردند، وقتی با آنان گفتگو کردیم متوجه شدند که دچار خطای بزرگی شدهاند و پس از آن سعی کردند اشتباه گذشته خود را جبران کنند و بیش از دیگران به همراهی و همکاری با انقلاب اسلامی پرداختند.
خدا رحمت کند شهید احمد شوش. او یکی از مجاهدان عرب خوزستان بود که برای مقابله با اسرائیل به فلسطین رفت و دورههای آموزشی و نظامی گذراند. او وقتی که به ایران آمد در جریان غائله خلق عرب قرار گرفت و در برابر اقدامات این گروه ایستاد. او در نهایت در دفاع مقدس و در راه دفاع از مرزهای ایران اسلامی در برابر رژیم بعث عراق و صدام به شهادت رسید. بد نیست که یادآوری شود، استان خوزستان و مردم عرب این استان شهدای بسیار زیادی به انقلاب اسلامی تقدیم کرده است.
* اگرچه صدام اعتراف کرد که از جریان خلق عرب و دیگر غائلهها در ایران حمایت کرده است، آیا شما هم به مدارک و شواهدی دست پیدا کردید که نشان بدهد صدام پشتیبان اصلی درگیریها در خوزستان بوده است؟
محمدی: ما چند نیروی اطلاعاتی داشتیم که به آن سوی مرزهای ایران و در خاک عراق میرفتند و به شناسایی کانونهای آشوب میپرداختند. آنان موفق شدند کانونهای بسیاری را شناسایی کنند که اعضای جریان خلق عرب را مسلح میکردند و آموزش نظامی میدادند. در ادامه اقدامات شناسایی، متوجه شدیم که کنسولگری عراق در خرمشهر، مرکز هدایت جریان خلق عرب و توطئه علیه مردم عرب منطقه است.
پس از گذشت مدت زمانی اقدامات سرکنسول و کنسولگری به قدری آشکار و روشن شد که نیروهای ما سرکنسول را دستگیر کردند و گاوصندوق او را به داخل فرمانداری آوردند. در آن گاوصندوق لیست کاملی از اعضای خلق عرب و افراد وابسته به حزب بعث عراق در ایران که جاسوسی میکردند، بود.
پس از گذشت مدت زمانی اقدامات سرکنسول و کنسولگری به قدری آشکار و روشن شد که نیروهای ما سرکنسول را دستگیر کردند و گاوصندوق او را به داخل فرمانداری آوردند. در آن گاوصندوق لیست کاملی از اعضای خلق عرب و افراد وابسته به حزب بعث عراق در ایران که جاسوسی میکردند، بود. بنابر آن لیست دستگیریها شروع شد و تمامی اعتراف کردند که از سوی عراق و حزب بعث حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی میشدند. جالب است بدانید که تمامی این کارها یعنی شناسایی و دستگیری را هم عربهای منطقه و خوزستان انجام دادند.
ما نیروهای بسیاری را به آن سوی مرز فرستادیم تا کارهای شناسایی انجام دهند و به کانونهای حمایت از خلق عرب نفوذ کنند. یکی از این افراد، مواد منفجره بسیاری همراه با خود به ایران آورد و در فرمانداری برای ما شرح داد که خلق عربیها چه تسلیحاتی دارند و چگونه از آنها استفاده میکنند و استفاده از این تسلیحات چه صدماتی دارد. آن زمان مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی میهمان من بود. مواد منفجره را به او نشان دادم و گفتم اینها سوغاتیهای نیروهای ما از عراق است. (خنده)
*با توجه به اینکه شما تا چند ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی فرماندار خرمشهر بودید، آیا علائم آماده شدن عراق برای اغاز جنگ تحمیلی را مشاهده کردید؟
محمدی: ما ملاحظه میکردیم که عراقیها در پشت نهرخین در حال سنگرسازی و آمادهسازی مقدمات حمله به ایران هستند. سنگرهایی که میساختند بتنی بود. یک روز قطبزاده که وزیر خارجه بود به خوزستان آمد و بنده او را نهرخین بردم. گفتم مراقب باشید عراقیها در حال فعالیت هستند و نشانگر این است که عراق در حال تدارک حمله است؛ البته تصور ما این نبود که جنگی تمام عیار علیه ایران آغاز شود، بلکه تصورمان این بود که عملیاتهایی ایذایی انجام میگیرد.
گرفتاریهایی که در تهران بود و حضور بنیصدر در فرماندهی کل جنگ، موجب شده بود از اقدامات غفلت شود. مشغله کشور زیاد بود و آنگونه نبود که باید و شاید به این موضوع پرداخته شود. آن کسی هم که مسئول بود، نسبت به هشدارهای نیروهای انقلابی بیتوجه بود.
*سپاه خرمشهر و خوزستان متشکل از چه افرادی بود و آیا بومیهای منطقه و اعراب هم در سپاه نقش داشتند؟
محمدی: موقعی که بنده به خرمشهر رفتم، فردی به نام ابوجعفر در سپاه بود که فرمانده عملیات بود. او عرب نبود و فارس بود. اما بعد خود خرمشهریها فرماندهی عملیات را برعهده گرفتند و محمد جهان آرا فرمانده عملیات شد و نیروهای عرب منطقه سپاه خرمشهر را شکل و توسعه دادند. در خوزستان، نیز آقای شمخانی که خود عرب بود، فرمانده بود. بدنه و شاکله سپاه در خوزستان و خرمشهر نیروهای عرب منطقه بود.
*رسانههای ضدانقلاب در سالهای گذشته مطرح کردهاند که چون امام خمینی (ره) در فروردین سال 59 ارتش عراق را دعوت به قیام علیه صدام کرد، صدام به ایران حمله نظامی کرد. در صورتی که شما در این گفتگو بیان داشتید که صدام پیش از سخنرانی امام، کنسولگری کشورش را در خرمشهر به کانون توطئه و شورش علیه ایران تبدیل کرد. به نظر شما چرا برخی تلاش دارند به دروغ ایران را آغازگر جنگ نشان بدهند؟
محمدی: برخی تلاش دارند به موضوع دفاع مقدس خردهنگری داشته باشند. تحلیل جنگ تحمیلی باید به صورت ماهوی انجام بگیرد. در غیر اینصورت به مسائلی خواهیم رسید که امروز ضدانقلاب از آن سخن میگوید. جنگ تحمیلی جزئی از برخورد آمریکا و استکبار با انقلاب اسلامی و مردم انقلابی ایران است؛ لذا باید در آن قالب، جنگ تحمیلی را تعریف و بررسی کرد. سوال اساسی این است که آیا صدام به تنهایی تصمیم گرفت به ایران حمله کند؟ و آیا به تنهایی میتوانست در جنگ با ایران پیروز شود؟ اگرچه صدام دچار توهمات بسیاری در مورد ایران و قدرت انقلاب اسلامی و مردم انقلابی ایران بود، اما واقعاٌ به تنهایی نمیتوانست در جنگ با ایران به پیروزی دست یابد که البته در نهایت و با کمک و مداخله غرب و شرق هم نتوانست پیروز شود و شکست بزرگی از سوی مردم ایران و نیروهای نظامی متحمل شد.
ارتباط عراق با غرب و آمریکا از سال 1967 قطع بود. برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا 6 ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با صدام دیدار کرد و به او چراغ سبز نشان داد که میتواند به ایران حمله کند و این حمله از سوی غرب و آمریکا مورد حمایت قرار میگیرد.
ناصر رکنی از سران کودتای نقاب _که در تیر ماه سال 59 و دو ماه پیش از آغاز جنگ انجام گرفت_ در جلسه دادگاه اعتراف کرد که مامور سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) به ما گفت که اگر کودتا به سرانجام نرسد و موفق نشود، جنگی علیه ایران به راه خواهد افتاد و ایران باید منتظر جنگی باشند. جنگ تحمیلی جزئی از همه توطئههای دشمن استکباری با انقلاب اسلامی است و به صورت زنجیروار با حوادث دیگر مانند غائلههای کردستان و خلق عرب، کودتای نقاب و شورش نظامی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) ارتباط دارد.
دشمنان ابتدا تلاش کردند با منازعات قومی، کشور را تجزیه کنند، اما وقتی که موفق نشدند، برنامههای دیگری اجرا کردند که یکی از آنها ماجرای طبس است. نجات گروگانهای سفارت آمریکایی نام عملیات بود، اما آنها واقعاً به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بودند و قرار بود پس از آزادسازی گروگانها، برخی از مراکز مهم در تهران و دیگر شهرها بمباران شود. دشمنان پس از شکست در صحرای طبس، کودتای نقاب به راه انداختند و وقتی که کودتا به نتیجه نرسید، جنگ را بر ملت ایران تحمیل کردند. مقدمات جنگ در بغداد چیده نشد، بلکه در واشنگتن برنامهریزی شد و در جده و در جریان کنفرانسی، کشورهای عرب منطقه قول دادند که از صدام پشتیبانی کنند.
بیش از 80 میلیارد دلار پول به کشور عراق داده شد و بسیاری از کشورهای عربی، نیروی نظامی به عراق اعزام کردند. ضمن اینکه صدام از سوی غرب پشتیبانی تسلیحاتی شد. برترین تجهیزات نظامی و مواد بمبهای شیمیایی از سوی اروپا و غرب در اختیار صدام قرار گرفت. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یک جنگ جهانی از قبل برنامهریزی شده بود و سخن بیربطی است که برخی میگویند چون امام خمینی (ره) ارتش و عشایر عراق را دعوت به قیام کردند، صدام تحریک شد به ایران حمله نظامی کند.
جزئینگری انسان را در تحلیل به ناکجاآباد میرساند. دشمن در نگاه کلان حرفی برای گفتن ندارد، چون نگاه کلان به همان جمعبندی میرسد که ما رسیدهایم. متاسفانه برخی از دوستان ما هم دچار جزئینگری و در نتیجه خطای راهبردی شدهاند.
*از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، ممنونیم.
دیدگاه تان را بنویسید