داستان جالب مازیار و بانو گلدیس!
(تمیستوکل پادشاه یونان) در آرزوی کاخی به زیبایی تختجمشید بود یکی سرداران خویش که زبان ایرانیان را میدانست فراخواند و به او گفت شنیدهام (سنگ تراشی به نام مازیار و شاگردش بانو گلدیس) پرسپولیس (تخت جمشید) را همچون جواهرات تراش دادهاند آنهم به گونهایی که پیکهای سرزمینهای دیگر از این همه زیبایی در شگفت شدهاند.
اعتمادآنلاین| تمیستوکل پادشاه یونان در آرزوی کاخی به زیبایی تخت جمشید بود یکی سرداران خویش که زبان ایرانیان را میدانست فرا خواند و به او گفت شنیدهام (سنگتراشی به نام مازیار و شاگردش بانو گلدیس) پرسپولیس (تختجمشید) را همچون جواهرات تراش دادهاند آنهم به گونهایی که پیکهای سرزمینهای دیگر از این همه زیبایی در شگفت شدهاند. به ایران برو و به هر گونه که امکان دارد این دو را به یونان بیاور میخواهم آنها پرسپولیس زیباتری در آتن بسازند. آن فرمانده یونانی با چند سرباز دیگر با تنپوشی ایرانی به سرزمین ما آمده و پس از چندی با دو هنرمند ایرانی بازگشت. تمیستوکل دستور داد دستهای آنها را باز کنند و به آنها گفت میخواهم هنرمندان یونانی را آموزش دهید و با کمک آنها کاخی باشکوهتر از پرسپولیس برایم بسازید .
مازیار سالخورده گفت: نقشی که بر دیوارهای تخت جمشید میتراشیم همه عشق است ما نمیتوانیم خواسته شما را انجام دهیم پادشاه یونان تمیستوکل برافروخت و آن دو را به زندان افکند. مازیار و بانو گلدیس یک سال در بدترین شرایط شکنجه شدند اما برای اجنبی خدمتی نکردند تا اینکه خشایارشاه پس از شکستدادن یونان و فتح آتن آن دو هنرمند دلیر و میهن پرست ایران زمین را آزاد و به همراه خود به ایران بازگرداند و به هر دوی آنها هدیههای ارزشمندی داد.
آن هنرمندان نسبت به سرزمین خویش وفادار بودند چرا که پی به قدرت هنر برده بودند به سخن ارد بزرگ اندیشمند برجسته ایران زمین: در بلند هنگام هیچ نیرویی نمیتواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند .
مازیار و بانو گلدیس مایه فر و شکوه سرزمین ما هستند و از این روست که این نخستین نامهای تاریخ هنر ایران بسیار دوستداشتنی هستند .
پادشاه ایران خشایارشا پس از بازگشت از آتن در تخت جمشید نوشت: داریوش را پسران دیگری بودند٬ ولی چنان که اهورامزدا را کام بود٬ داریوش٬ پدر من٬ پس از خود٬ مرا بزرگترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت٬ به خواست اهورامزدا من بر جایگاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم٬ بسیار ساختمانهای والا ساختم. آنچه را که به دست پدرم ساخته شده بود٬ من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آنچه را که من ساختم و آن چه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم.
منبع: تاریخ ما
دیدگاه تان را بنویسید