عبدالمجید معادیخواه، پژوهشگر تاریخ، در گفتوگوی ویدئویی با «اعتمادآنلاین»:
فرهنگ اسلام مبارز، ضدسرمایهداری و ضدطبقاتی است/ خیلی دلم میخواست قاتل آقای مطهری را ببینم/ هیچوقت نمیتوانستم به تقی شهرام نگاه معمولی داشته باشم/ اگر امروز بود در محاکمه اکبر گودرزی شرکت نمیکردم
عبدالمجید معادیخواه گفت: در اینکه اکبر گودرزی مستحق مرگ بود شک ندارم. منتها الان اگر بود خودم در قضاوتش شرکت نمیکردم. به دلیل نفرتی که از او داشتم فکر میکنم کسی که در مقام قضاوت است نباید چنین نفرتی داشته باشد. چون نمیتواند یک نگاه تحقیقی داشته باشد. منظورم این است افرادی که به اعدام محکوم بودند، من محاکمه نمیکردم، در واقع دلم نمیآمد.
اعتمادآنلاین| عبدالمجید معادیخواه، پژوهشگر تاریخ، در گفتوگوی ویدئویی با اعتمادآنلاین گفت: اگر اسلام مبارز است، فرهنگش، فرهنگ ضدسرمایهداری و فرهنگ ضدطبقاتی و... است. یعنی به لحاظ اقتصادی اسلام آن روز شدیداً ضدمالکیت و ضدسرمایهداری به هر شکلش بود. رسوبات آن نگاه امروز هم وجود دارد منتها به تدریج بالاوپایین زیاد شده است. فعلوانفعلات مختلفی که اگر الان بخواهد جریانهای فکری را طبقهبندی کند، کار راحتی نیست.
در ادامه بخشهایی از این گفتوگو را میخوانید:
- همه حضور من در دستگاه قضایی مربوط به فرقان میشود. وقتی متوجه شدم گروه فرقان دستگیر شدند، خیلی دلم میخواست قاتل آقای مطهری را ببینم. وقتی رفتم، آقای حمید نقاشیان بیشتر با این آقایان سروکار داشت. چون دو جریان بودند که در دستگیری فرقان نقش داشتند؛ یکی جریان مجاهدین انقلاب بودند و دیگری این مجموعه بودند که با آقای ناطق[نوری] رفاقت داشتند. من از او [حمید نقاشیان] پرسیدم میخواهم قاتل مطهری را ببنم، گفت او را کشتیم.
- عسکری بسیار آدم موثری در مجموعه فرقان بود. میتوان گفت شاید 70، 80 درصد این بچهها به اعتماد او آمده بودند. وقتی اشتباهش را قبول کرد و قرار شد خودش به دیگران بگوید، شرطهایی گذاشت و موافقت کردیم. تقریباً آن جو با تغییر موضع عباس عسکری شکسته شد. به عنوان مثال، کمال یاسینی از کسانی بود که در اثر رفاقت با عباس عسکری به این مجموعه آمده بود. یاسینی کسی است که مرحوم مفتح و پاسدارانش را ترور کرده بود و در عملیات دیگر هم بود. وقتی آنها را روبهروی هم قرار دادند، کمال یاسنی گفت: «عباس ما واقعاً اشتباه کردیم؟» عسکری گفت: «بله». وقتی گفت بله، این دو همدیگر را در آغوش گرفتند و مدت زیادی گریه میکردند آن هم نه گریه معمولی.
- هیچکدام از آنها که حکمشان اعدام بود، محاکمه نکردم. به جز دو نفر که فکر میکردم آنموقع هیچ شهبهای وجود ندارد، ولی الان فکر میکنم شبهه وجود دارد. در اینکه اکبر گودرزی مستحق مرگ بود شک ندارم. منتها الان اگر بود خودم در قضاوتش شرکت نمیکردم. به دلیل نفرتی که از او داشتم فکر میکنم کسی که در مقام قضاوت است نباید چنین نفرتی داشته باشد. چون نمیتواند یک نگاه تحقیقی داشته باشد. منظورم این است افرادی که به اعدام محکوم بودند، من محاکمه نمیکردم، در واقع دلم نمیآمد.
- بعداً گفتند آقای شهرام را هم بیاورید. من دو جلسه رفتم، جلسه سوم، جلسه را ترک کردم. گفتم چون عضو مجلس هستم تا امروز شورای نگهبان کامل نشده بود لذا قوه مقننه کامل نبود، چون حقوقدانان شورای نگهبان معرفی شدند و این قوه کامل شد و من عضو این قوه هستم، به دلیل شائبه دخالت قوا در هم، بهتر است این کار را نکنم. لذا از جلسه بیرون آمدم.
- نشد با تقی شهرام صحبت کنم. چون من هم با همان نفرت با او برخورد میکردم. عملاً هیچوقت نمیتوانستم به تقی شهرام نگاه معمولی داشته باشم. الان هم گاهی میبینیم بعضیها نسبت به شرایط خاص نگاه مثبتی ندارند برایم عجیب است منتها چنین چیزی وجود دارد. چون کارهایی که این فرد انجام داده بود برایم قابلقبول نبود. درهرصورت دو جلسه شرکت کردم بعد هم جلسه سوم اعلام کردم و بیرون آمدم.
دیدگاه تان را بنویسید