«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
بازگشت به زندگی قبل از کرونا امکانپذیر است؟/ باید خودمان را از نو بسازیم
اگر کمتر کار کنیم، کمتر مصرف میکنیم و این دقیقاً چیزی است که برای مهار بحران محیطزیست نیاز داریم. آیا ما به همه این وسایل نیاز داریم؟ به همه این لباسها و کفشها؟ آیا به آدمهایی نیاز داریم که به ما بگویند رنگ ترند فصل آینده چیست؟ آیا به این همه آشپز در برنامههای تلویزیونی نیاز داریم؟ آیا به آموزش روش زندگی از طرف سلبریتیها نیاز داریم؟ نه.
اعتمادآنلاین| بازگشت به آنچه «نرمال» مینامیدیم غیرممکن است. مفهوم دوستداشتنیای که از «کار کردن» در ذهن داشتیم حالا بیمعناست. آینده از آن کسانی است که هنر زندگی کردن را میدانند.
سوزان مور در «گاردین» از زندگی متفاوت پس از بحران کرونا نوشته است.
کودک تصور کردن مردم از سوی رهبران ما بسیار شبیه این ضربالمثل قدیمی انگلیسی است: «jam tomorrow and jam yesterday but never jam today.»
من بر «انگلیسی» تاکید کردم چون نیکولا استروژن ملتش را به عنوان بزرگسالان خطاب قرار میدهد و امانوئل مکرون و آنگلا مرکل هم احترام مشابهی به مردم کشورشان میگذارند. اما با علم به اینکه نخستوزیر انگلیس جلسات مهم بحران کرونا را از دست داده به ما میگویند که گرفتن هیچ تصمیم جدیای تا پایان یافتن دوران نقاهت او امکانپذیر نیست.
مفهوم جدید زندگی عادی
همه چیز تغییر کرده است و ما باید برای مفهوم جدید شرایط [نرمال] خودمان را آماده کنیم. قرنطینه فعلاً به پایان نخواهد رسید. انتخاب بین نجات اقتصاد یا نجات جان انسانها هم ساده نیست. این 2 به هم گره خوردهاند.
بازگشت به دوران قبل از کرونا ممکن نیست، بعضی از ما از روز اول این را میدانستیم و برخی هنوز در حال انکاریم.
تغییری بزرگ در روش زندگی ما رقم خواهد خورد، تغییری که طی مدتی طولانی پنهان بود. ما در کشورهای ثروتمند حل بحران محیطزیست را به آینده موکول میکردیم، اما حالا ثروتمان ما را نجات نخواهد داد. البته ضعفهایمان شاید بتوانند نجاتمان دهند، اما برای چنین اتفاقی ما به تواضع نیاز داریم.
این ایده که بوریس جانسون دوباره مثل قبل به سر کارش بازخواهد گشت به اندازه این تصور که اقتصاد دوباره به حالت اول بازخواهد گشت مضحک است.
امانوئل مکرون هفته گذشته این موضوع را به خوبی تشریح کرد: «وقت آن نیست که به سمت ایدئولوژی بیدردسر برگردیم. باید از بیراهه خارج شویم. باید خودمان را از نو بسازیم و روش جدیدی برای زندگی کردن پیدا کنیم.»
بعضی از این روشهای جدید زندگی آغاز شده است، اما به دلیل امکان دائمی شدن، مقاومت زیادی در برابر آنها وجود دارد.
ما هر روز میبینیم که کووید-19 چطور تبعیض نژادی، جنسیتی و اجتماعی موجود در جامعه را از همیشه واضحتر کرده، اما در عین حال شاهد شکافهای جدید هم هستیم. شکاف بین کسانی که میتوانند از خانه کار کنند و آنها که نمیتوانند. شکاف بین کسانی که در دنیای خودشان آرامش یافتهاند و این شرایط برایشان شبیه اوقات فراغت شده حتی اگر پسانداز یا درآمد کمی دارند، و آنهایی که کاملاً تنها و سرگردان شدهاند.
بازآفرینی و شروع دوباره
نشانههایی از شروع دوباره و بازآفرینی در بین نسل جوان به چشم میخورد. کسانی که زندگیشان به دلیل شیوع کرونا متوقف شده، اما میکوشند با شرایط جدید کنار بیایند؛ مشاغل کوچک و محلی که تلاش کردهاند آنطور که میتوانند بر اساس شرایط جدید کار کنند. اما چنین اتفاقی در شرکتهای بزرگ کمتر رخ داده است. در این بخش ما آن چابکی و سرعت را نمیبینیم و تنها اشتیاق بازگشت به زندگی عادی محسوس است.
هدف کار کردن
چنین مینماید که بسیاری از مردم به مفهوم کار کردن وابستهاند. چیزی که حالا بیمعنی به نظر میرسد. بعضیها هنوز ساعتهای طولانی کار میکنند در حالی که در جامعه ما شاهد آمار بیکاری بسیار بالا هستیم.
عدهای تمام روز در «زوم» فعالاند و هر کاری که میکنند به نظر میرسد هنوز خلاقیت دارند، پس آیا دیگر نیازی به سر کار رفتن نیست؟
بسیاری از رفتوآمدهای بیجهت ما میتواند متوقف شود. مردم باید بپذیرند که دلیل سر کار رفتن بعضیها بیشتر فرار کردن از فضای خانه بوده است. این هیچ ایرادی ندارد، اما برای بازسازی خودمان باید با خودمان کمی روراست باشیم.
روبهرو شدن با انتخابهایمان
یکی از سختترین بخشهای این بحران برای ما این است که باید با انتخابهایمان زندگی کنیم: تنهایی یا زندگی با همسر یا بچهداری.
زندگی روزمره بدون اتفاق سرگرمکننده بزرگترین بحران هستی است. از خودمان میپرسیم، آیا این زندگی من است؟ چه اتفاقی افتاده؟
مصرف کمتر
اگر کمتر کار کنیم، کمتر مصرف میکنیم و این دقیقاً چیزی است که برای مهار بحران محیطزیست نیاز داریم. آیا ما به همه این وسایل نیاز داریم؟ به همه این لباسها و کفشها؟ آیا به آدمهایی نیاز داریم که به ما بگویند رنگ ترند فصل آینده چیست؟ آیا به این همه آشپز در برنامههای تلویزیونی نیاز داریم؟ آیا به آموزش روش زندگی از طرف سلبریتیها نیاز داریم؟ نه.
ما در کشاورزی به ذخیره کمتر محصولات نیاز داریم. به ارتباط بیشتر با آدمها و تکنولوژی پیشرفتهتر نیاز داریم. ما به انحلال فناوری هستهای نیاز داریم، چون دیگر برای رسیدن به هدف مناسب نیست.
فقر و پاندمی
مدت زیادی است که هشدار میدهند نیمی از ما ممکن است به دلیل استفاده از هوش مصنوعی شغلمان را از دست بدهیم. حالا به دلیلی کاملاً متفاوت آیندهای که میگفتند از راه رسیده است. شرایط سخت خواهد بود. پاندمی جان تعدادی از مردم را به سرعت میگیرد اما تعدادی دیگر را به آرامی خواهد کشت: به واسطه فقر.
در دهه 30 وقتی رکود اقتصادی بزرگ اتفاق افتاد، جان مینارد کینز در مقاله خود درباره دردناک بودن سازگاری بین یک دوره اقتصادی و دورهای دیگر نوشت.
شاید هنوز برای فکر کردن به همه اینها زود باشد. انتقاد از دولت این واقعیت را تغییر نمیدهد که ما برای آیندهای نامعلوم دولتی تکحزبی هستیم. پس تولد دوباره جامعه باید از بطن آغاز شود. این اتفاق از بالا رقم نخواهد خورد.
هنر زندگی کردن
در حالی که دلمان برای رستورانها و پارکها تنگ شده، میتوانیم هوای تمیزتری را تنفس کنیم.
کینز نگران چالش وقت آزاد بود: «در همین حال، هیچ ضرری در تشویق و تجربه هنر زندگی کردن در کنار فعالیتهای هدفمند وجود ندارد.»
گذشته پر از هدف و فعالیت و شلوغی بوده، اما همه آنها اکنون زیادی مینمایند؛ آینده از آن کسانی است که هنر زندگی کردن را میدانند.
دیدگاه تان را بنویسید