ایاصوفیه؛ موزهای که مسجد شد
به فرمان «لنین» یورش خونین بلشویکها به اماکن مقدس روسیه، قفقاز و آسیای میانه آغاز شد؛ به موجب این فرمان ناقوسها از بام فروافتادند و منارهها سرنگون و گلدستهها ویران شدند، هزاران کشیش و روحانی تیرباران و تبعید و ناپدید شدند.
اعتمادآنلاین| به فرمان «لنین» یورش خونین بلشویکها به اماکن مقدس روسیه، قفقاز و آسیای میانه آغاز شد؛ به موجب این فرمان ناقوسها از بام فروافتادند و منارهها سرنگون و گلدستهها ویران شدند، هزاران کشیش و روحانی تیرباران و تبعید و ناپدید شدند. سرانجام خشم بلشویکی با حبس پاتریارک «توخین» مرجع عالیقدر ارتدوکسها خاموش گشت؛ همان مرجعی که پس از مرگ لنین، رهبر انقلاب از درگاه الهی برای او طلب مغفرت میکرد.
آنگاه نوبت استانبول شد؛ صد سال پس از فرمان انقلابی (!) لنین، دیمیتری بارتلومه پاتریارک اعظم ارتدوکسها با صدور یک فتوای جنجالی جدایی «مرجعیت» کییف از کرملین را اعلام میکند. شبی که خبر به کرملین رسید شاید عیسای مریم کنار «پوتین» از رنج و غصه گریسته باشد. سرانجام نوبت رجب طیب اردوغان رسید تا به زعم خویش میراث «کمالیسم» را محو کند.
اینکه اردوغان موزه «ایاصوفیه» را مسجد ساخت پیداست که برخی را خوش آمد و عدهای هم رنجیده شدند اما «توجیه» دیپلماتیک او از این اقدام در این زمان و این شرایط قانعکننده نیست.
رئیسجمهور ترکیه پس از مشاوره با ابراهیم کالین (سخنگوی ریاستجمهوری و مشهور به مغز اردوغان) علت تغییر کاربری موزه به مسجد را معطوف به حق «حاکمیت» یا همان ساورنتی اعلام میکند. به این سیاق، آیا تخریب گورستان بقیع در مدینه توسط آلسعود نیز میتواند نشانه حق حاکمیت باشد؟! تخریب «بودا» در بامیان افغانستان یا مسجد «بابری» در هند چطور؟ آیا این نوع اقدامات مصداق حق حاکمیت است؟ بنابراین پاسخ صیقلنشده اردوغان ریشخند به «جمهوریت» نظام و میراث کمالیسم نیست؟
رئیسجمهور نزدیک محراب کلیسا ایستاده و در برابر دوربین شبکه خبر بینالمللی تغییر کاربری ایاصوفیه را «حق حاکمیت» عنوان میکند. شاید علیرغم هشدار ابراهیم کالین به اردوغان او (به سهو یا به عمد) فراموش کرده که در پایان جنگ بینالملل اول و شکست ترکیه و فروپاشی نظام عثمانی و فتح استانبول توسط نیروهای ائتلاف مسیحی با این حال ایاصوفیه از مسجد به کلیسا بازنگشت. در آن زمان حدود 20 درصد جمعیت ترکیه را مسیحیان بویژه ارامنه تشکیل میدادند که امروز به یک دهم یک درصد کاهش یافتند.
در سال 1920 میلادی در استانبول حتی مقرر شد ناقوس عظیم کلیسای ایاصوفیه دوباره بر بالای برج آن نصب شود اما باز بنا به دلیل همان حق «حاکمیت» بود که فاتحین مسیحی شهر اجازه ندادند ناقوس بر بالای برج کلیسای جامع نصب شود تا بیش از آن دلها نرنجد و اشکها نریزد. آیا فاتحین مسیحی استانبول حق حاکمیت نداشتند یا فهم درستی از آن را نداشتند؟
کمال آتاتورک پدر ترکیه نوین میداند که لنین با مسجد و کلیسا چه کرد؛ او میداند که جهان از قتلعام ارامنه آزردهخاطر است، به این سبب به نشان حسننیت و مرهمی بر این زخم عمیق که بر پیکر نظام است فرمان میدهد ایاصوفیه موزه شود.
افزون بر این، آتاتورک پیشتر پایتخت را از استانبول به آنکارا انتقال داده بود. به باور آتاتورک «جمهوریت» نظام نه با مسجد ستیز دارد نه با کلیسا؛ حال که دولت به آنکارا رفته است پس ضرورتی ندارد که نماد اقتدار «خلافت» در استانبول باقی باشد. به عبارتی، خلافت با دین آمده است اما جمهوری با دولت میآید.
آتاتورک نیز مانند بسیاری از رهبران جهان نظام «جمهوری» را از فرانسه وام گرفته است. فرانسه نخستین کشور جهان است که بهای بسیار سنگین و خونین برای حفظ «جمهوریت» نظام داده است. آتاتورک هم آن زمان بر پایه این میراث فرانسوی بود که یک دولت، یک ملت و یک نظام (جمهوری) را در ترکیه پایدار ساخت.
هماکنون در استانبول هزاران مسجد وجود دارد و به زودی ساخت بزرگترین مسجد ترکیه مشهور به مسجد «سبز» یا مسجد اردوغان با گنجایش شصت هزار نمازگزار در استانبول به پایان میرسد. البته او در گفتوگو با پوتین به وی اطلاع داده است که ایاصوفیه همچنان برای جهانگردان باز است و فقط هنگام انجام فریضه نماز تصاویر مقدس مسیح و مریم با پردههایی پوشانده میشوند.
شاید آن روز که پاتریارک بارتلومه در استانبول مرجعیت ارتدوکسی را بین کییف و کرملین به دو دسته تقسیم کرد و پوتین را خشمگین و ناخشنود ساخت میبایستی به امروز میاندیشید که تغییر ایاصوفیه تاوان فتوایی است که او صادر کرده است و امروز هم سکوت مسکو بیسبب نیست.
روسها به نیکی آگاهند هزار سال پیش مسیحیت (شاخه ارتدوکس یونانی) از راه کییف و کریمه به مسکو آمده است. از آن تاریخ به بعد آنها «شاه» ندارند و با این مقام بیگانهاند بلکه «شبان» یا تزار (روسی شده واژه سزار به معنای قیصر یا امپراتور) دارند. حضور تزار نشان میدهد مسیحیت ارتدوکسی به مثابه مذهب حَقه ابراهیمی، بدون «حجت» بر زمین باقی نمیماند بلکه تزار مقدس است که حجت این خاک است و پاسداری از توحید را به عهده دارد.
به بیان دیگر، پس از سقوط روم اول توسط اقوام وحشی اروپا (وندالهای آلمانی، اتریشی و مجاری) و سقوط روم دوم در قسطنطنیه توسط مسلمانها در سال 1453 میلادی آنگاه نوبت روم سوم (مسکو) میرسد که بیرق امپراتوری مسیحی را بر بام کرملین برافراشته سازد.
حال تنها امید روسها، ارامنه، یونانیها و صربها همانا نیایش در کلیسا است که این روحانی پیر (بارتلومه که در برابر اقدام اردوغان سکوت کرده) به زودی دعوت حق را لبیک گوید تا فتوای او هم بیاثر شود.
نگرانی کرملین از آثار این تفرقه در مرجعیت آنجاست که پاتریارک اعظم استانبول امروز میتواند با یک فتوای شرعی تمام دارایی منقول و غیرمنقول کلیساها و مدارس علمیه هوادار کرملین را ضبط کند و یا از دولت اوکراین بخواهد که بودجه سالانه این نهادهای مذهبی و آموزشی را قطع کند. از سوی دیگر اردوغان هم که سودای عثمانی دارد و شیدای طغرل و تیمور و «آلپ ارسلان» است میخواهد تا سال 1923 که صدمین سالگرد استقلال ترکیه آتاتورک است میراث او را حذف کند.
منبع: تاریخ ایرانی
دیدگاه تان را بنویسید