محسن محمدی معین، عضو تحریریه ماهنامه بیان در یادداشتی نوشت:
انتظارات صاحب بیان از اصحاب بیان
یک عضو تحریریه ماهنامه بیان نوشت: بی تردید انتشار سراسری ماهنامهٔ بیان از خرداد 1369 لغایت فروردین 1371، نقطهٔ عطفی در تاریخ سیاسی نشریات پس از انقلاب اسلامی بشمار میآید.
اعتمادآنلاین| محسن محمدی معین، عضو تحریریه ماهنامه بیان در یادداشتی در خصوص مرحوم علی اکبر محتشمی پور به بیان نکاتی پرداخت.
به گزارش اعتمادآنلاین ، مشروح این یادداشت به شرح زیر است.
بی تردید انتشار سراسری ماهنامهٔ بیان از خرداد 1369 لغایت فروردین 1371، نقطهٔ عطفی در تاریخ سیاسی نشریات پس از انقلاب اسلامی بشمار میآید.درک موقعیّت زمانی انتشار و توزیع کشوری "بیان"، از آن جهت حائز اهمیّت است که پس از یک سال از ارتحال جانگداز رهبرکبیر انقلاب اسلامی، زمزمههای انحراف از مسیر و خط امام خمینی(س)در دههٔ دوّم انقلاب شنیده میشد و خلأ ارگان یا گروهی که مدافع و منادی این خط باشند و نقش مرجع را برای اقشار مختلف جامعه و مشتاقان تداوم جریان خط امام ومدافع آرمانهای انقلاب، ایفا نماید به شدّت در فضای سیاسی اجتماعی آن زمان احساس میشد.
رئیس جمهور وقت (مرحوم آیت اللههاشمی رفسنجانی) که نام دولتش را «کابینهٔ کار» نهاده و اجازهٔ ورود هیچکدام از وزرای کابینه اش را در مسایل سیاسی نمیداد و نخبگان جامعه نیز هیچ فضایی را برای طرح نظرات خود در نقد دولت پیدا نمیکردند.
در چنین فضایی که روز به روز در حال بسته شدن بیشتر پیش میرفت و دلسوزان صاحب فکر و نظر، با حاکمیّت جوّ امنیّتی نیز مورد تهدید قرار میگرفتند،سیّد علی اکبر محتشمیپور، بنیان مجلّه ای را بنا نهاد که پیروان راستین خط امام (ره) بتوانندبه وسیلهٔ آن به وظیفهٔ امر به معروف و نهی از منکر خود در قبال مسؤلین نظام جمهوری اسلامی ایران، که اوّلین مولود حکومتی منبعث از انقلاب اسلامی به رهبری خمینی کبیر بود،با قولی قاطع و استوار، عمل نماید و به عنوان «صدای مردم»(هٰذٰا بَیٰانٌ لِلنّٰاس)، نقد مشفقانهٔ صاحبان قدرت راجلوداری نماید و یادآور شود که امام خمینی(س) حتّی در مورد خودش و سران نظام و...هر آن مقاماتی که در تعریف «ماها» میگُنجند چنین فرمودند:
«... و البتّه نباید ماها گمان کنیم که هر چه میگوییم و میکنیم کسی را حقّ إشکال نیست؛ إشکال، بلکه تخطئه، یک هدیهٔ الهی است برای رشد انسانها...»
{صحیفهٔ امام -جلد 20 -صفحهٔ 451-زمان:1366/10/16 -مخاطب: خامنه ای،سیّدعلی (رئیس جمهور و امام جمعهٔ تهران)}
امّا حجّه الإسلام و المسلمین سیّد علی اکبر محتشمیپور برای نیل به این هدف، نیازمند جمعی همدل و موافق بود که فصل مشترک شان با وی، تعهّد و پای بندی به اسلام ناب محمّدی(ص)، آرمانهای انقلاب اسلامی و خط امام بود. نزدیک ترین افراد با این ویژگیها، جمع کوچکی بود که از زمان وزارت کشور در قالب «دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی» جلسات منظّمی حول محور مسایل جاری داخلی و خارجی کشور، به صورت هفتگی یا دو هفته یک بار داشت و فکر تأسیس مجلّه ای در مورد طرح مباحث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در همین جلسات دوستانه بررسی و تصمیمگیری شد.
هستهٔ مرکزی مجلّهٔ بیان با محوریّت آقای محتشمیپور را اکثریّت قریب به اتّفاق اعضای این جلسات در اواخر سال 1368، تشکیل دادند. نحوهٔ آشنایی و رفاقت جمع مذکور به دوران وزارت کشور آقای محتشمیپور بر میگشت؛ این افراد که سابقهٔ فعالیت شان در زمینهٔ تهیّه و انتشار «بولتنهای سیاسی» بود، در سال 1364 تصمیم گرفتند پیشنهاد تأسیس بخش سیاسی در دفتر امام خمینی(س) را با یکی از اعضای این دفتر مطرح کنند تا با تهیّه و انتشار بولتن سیاسی برای مسؤلین کشوری و لشکری از موضعی مستقل از جناحها و احزاب سیاسی و فقط مبتنی بر خط امام، اقدام نمایند. این پیشنهاد طی ملاقاتی توسط یکی از اعضای این جمع با یکی از اعضای دفتر امام، مطرح شد.اگر چه پاسخ به این پیشنهاد، منفی بود امّا آن عضو محترم دفتر امام پیشنهاد مثبتی را مطرح کرد؛مطلب ایشان این بود:(نقل به مضمون)
«به نظر من شما الان در جای دیگری میتوانید مؤثرتر باشید الان آقای محتشمیپور که از یاران امام هست وآدم انقلابی وایثارگری است وزیر کشور شده و عِدِّه و عُدِّه ای ندارد و شدیداً درصدد پیدا کردن و جذب نیروهای متعهّد و مستقل است» این پیشنهاد به مذاق جمع خوش آمد و با معرفی ایشان راهی وزارت کشور شده تا ضمن ملاقات با حجّه الإسلام و المسلمین سیّدعلی اکبر محتشمیپور، موضوع مورد نظر خود در خصوص تهیّهٔ بولتن برای استانداران، فرمانداران ومسؤلین کشوری را با ایشان درمیان گذارند؛ امّا این ملاقات منوط بود به یک انتظار طولانی که حدود 28 روز بطول انجامید و بالأخره (محمّد عطریانفر) مشاور وقت وزیر کشور، ساعت ملاقات جمع با آقای محتشمیپور را اعلام و رأس وقت مقرر جلسهٔ اوّل تشکیل شد. در جریان این جلسه که مشاور وزیر هم حضور داشت، آقای محتشمیپور، صبورانه و متواضعانه به سخنان افراد گوش میداد که بعضاً از معطّلی یک ماهه برای این جلسه گلهمند و معترض بودند. ایشان ضمن پذیرفتن این اعتراض و عذرخواهی از جمع (که نشان از روحیهٔ بزرگوارانهٔ او داشت)، گفت: (نقل به مضمون)
«شما در مجموعهٔ معاونتهای وزارت کشور بروید صحبت کنید و ارزیابی کنید که در کدام حوزه بهتر میتوانید خدمت کنید هر قسمتی را که خودتان به جمع بندی رسیدید اعلام کنید تا در همان حوزه تعیین جایگاه شوید»
سپس خطاب به مشاور خود تأکید کرد که با معاونین سیاسی، امنیّتی، اداری مالی و .... جهت هماهنگی بازدید جمع و مذاکره با معاونین و مدیران مربوطه هماهنگی لازم را به عمل آورد. در همین اثناء نمایندهٔ جمع خطاب به آقای محتشمیپور اظهار داشت:
«ببینید حاج آقا، برای ما جایگاه و پُست اهمیّتی نداردما اینجا آمده ایم که ارتباط مستقیم با خود شما داشته باشیم اصلاً شما به ما بگو آبدارچی باش و چای بیاور ولی هفته ای یک جلسهٔ دو ساعته با شما داشته باشیم تا بتوانیم نظرات مان را به شما برسانیم»
شاید صداقت کلام گوینده در آقای محتشمیپور، تأثیری عمیق داشت که در همان جلسهٔ اوّل متعهّد شد که جلسات هفتگی مذکور را برگزار کند و به گفتهٔ خودشان، تنها جلسهٔ منظّمی که مستمرّاً تا پایان دورهٔ وزارتش بر شرکت در آن مداومت داشته همین جلسات هفتگی با این جمع همدل بوده است. جلساتی که پس از اتمام دورهٔ وزارت کشور نیز به صورت نوبه ای در منازل شخصی این جمع همدل به شکل جدّی تری ادامه یافت. بزرگترین نقطهٔ قوّت جمع مذکور، اطمینان خاطر نسبت به یکدیگر از نظر عدم وابستگی سیاسی و جناحی به احزاب، گروهها و جریانات و نیز پاکدستی و عدم دلبستگیهای مادّی و در قلّهٔ این نقطهٔ قوّت، اعتقاد و التزام به «خطّ امام»، قرار داشت.
ورود " مجلّهٔ بیان "به عرصهٔ مطبوعات کشور
تأسیس و راه اندازی مجلّهٔ بیان یکی از محصولات جلسات فوق الذّکر در ماههای پایانی سال 1368 و هفتههای آغازین سال 1369 بود. مراحل قانونی اجرایی و اداری اخذ مجوّز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، حدود چهار ماه به طول انجامید.یکی از خیرات این تأخیر، آماده شدن این جمع (که حالا میتوان آنها را «اصحاب بیان» نامید) برای انطباق خود با شرایط و الزامات کار در مجلّه ورسانهها دانست؛ چرا که اصحاب بیان تا پیش از این زمان در کارهای بولتنی تبحّر پیدا کرده بودند و ورود به این عرصهٔ جدید، میتوانست باعث تبعاتی شود؛ همچنین، ملزومات و تدارکات مورد نیاز برای چاپ وانتشارمجلّه و ایجاد سازمان و سیستمی که امور اجرایی مربوطه را به انجام برساند، مستلزم تأمین بودجه و نیروی انسانی متخصّص در این زمینه بود که بار مالی این مهم، بر دوش آقای محتشمیپور نهاده شد، تا ایشان توانند از اعتبار خود نزد دوستان دارای سرمایه(غیر از اصحاب بیان که از نظر تمکّن مالی نمیتوانستند در این زمینه مشارکت داشته باشند)، هزینه کنند تا بتوان برای استقرار نیروهای مجله و سایر هزینههای مترتّب بر تهیّه و انتشار آن، از آنها کمک گرفته شود.
امّا مهم تر از مسایل مالی و سازماندهی، خطرات احتمالی مقدّری بود که به محض انتشار این مجلّه برای نویسندگان و اصحاب بیان پیش میآمد، بود به گونه ای با توجّه به فضای وهم آلود سیاسی اجتماعی آن مقطع زمانی که بخصوص برای منتقدین سیاستها و برنامههای حاکمیّت وقت به وجود میآوردند، حجّه الإسلام و المسلمین سیّد علی اکبر محتشمیپور بار حیثیّتی مجلّه را نیز متقبّل شد و مقرر گردید که فقط نام ایشان در مجلّه به عنوان: صاحب امتیاز و مدیر مسؤل درج شود و دأب بیان بر این قرار گرفت که نام نویسندهٔ مقاله و نام گزارشگر در گزارشها درج نشود و از آن جا که مطالب مجلّه محصول کار جمعی بود، اسامی اصحاب بیان، صرفاً با درج عنوان کلّی و عبارت قانونی:«زیر نظر شورای سردبیری» آورده شد.
انتخاب نام و تعیین محتوای مجلّه
مباحث مربوط به انتخاب نام مجلّه در جلسات هفتگی صورت گرفت که نهایتاً با استشارهٔ قرآنی آقای محتشمیپور به آیهٔ شریفهٔ«هٰذا بیانٌ للنّاس» نام «بیان»برای مجلّه برگزیده شد و مقرر شد از میان هنرمندان و طرّاحان حرفه ای مطبوعات و لوگوی مجلّات، " اتود"های مختلف بررسی و مناسب ترین آنها، برگزیده شود. معلوم بود که اصحاب بیان به عادت مألوف خود، محتوایی بولتنی به مجلّهٔ بیان میدادند و همین کار موجب ارتقاء سطح طبقه بندی طرح مطالب سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی در عرصهٔ مطبوعات سراسری آن هم با رویکردی انتقادی از دولت و طبقهٔ حاکم داشت آن هم به عنوان مدافع خط امام .
بدیهی بود که نشر چنین محتوایی برای اصحاب بیان که از شمارههای نخستین تعداد اعضای تحریریه به دو برابر افزایش یافته بود و نیروهایی از دانشگاهها، آموزش و پرورش، سپاه، بنیاد شهید و....، در پایان وقت اداری و کاری خود با انگیزههای خط امامی، به جمع اوّلیّه پیوسته بودند، دارای تبعات جدّی و اایجاد مضایق معیشتی و برخوردهای حراستی در محل کار رسمی آنها به همراه داشت؛ یکی از هنرمندیهای آقای محتشمیپور، ارتباط صمیممانه با شورای تحریر و قوّت قلب دادن به اصحاب بیان در هنگام نوشتن گزارشها و مقالات آنان بود.این رفتار درویش مآبانه و آرامش بخش، تمامی ناملایماتی که افراد به خاطر همکاری در بیان متحمّل شده بودند را به فراموشی میسپرد و با انگیزهٔ مضاعفی قلم را بر کاغذ میگذاشتند.
یادداشت یکی از نویسندگان بخش فرهنگی مجلّهٔ بیان که پس از ارتحال حاج آقای محتشمیپور در روزنامهٔ اعتماد 1400/3/18 در مورد حال و هوای آن روزهای همکاریش با مجلّهٔ بیان چنین است:
«... بیان محتشمیپور در آن روزگار، کورسوی امیدی بود که چند صباحی،جان مان را روشن کرد... در سال 69 او، آبرو، اعتبار و همهٔ دارائی اش را روی دست گرفت به میدان آمد و آن حرفهایی را که نزدیک بود بالکلّ به وادی فراموشی سپرده شوند بر سرِ زبانها انداخت بلکه فکرها را به کار انداخت ...
کار محتشمیپور آن قدر مهم و تأثیرگذار بودکه حتّی عباس معارف را به میدان آورد تا از عدالت و فقر و غنا سخن بگوید....مجموعه ای را فراهم آورده بودند تا ذیل نام بیان و به مدد محتشمی، نسبت به سیاست و اقتصاد و فرهنگ، موضع انقلابی بگیرند. نه از این مواضع نمایشی انقلابی که بعداً مُد روز شد وبه تهمت و افترا آلوده شده وکشور را به گیر و گرفتاری انداخته و میاندازد، نه؛ بلکه مواضع انقلابی که مبتنی بر عدالت و إقامهٔ قسط و حق طلبی بود..... عرضم متّوجه نگاه و رویکردی است که ... از سرِ صدق و درد و از سرِ ارادتی که به امام داشتند، در بیان مطرح میکردند.
مهم،طرز و شیوه ای است که بیانیها در آن روزگار بنیان گذاشتند. اتّفاق مهمی که در بیان افتاداین بودکه آرمان خواهی انقلابی با مبانی عرفانی گره خورد و عدالت طلبی بازماندههای جبهه و جنگ به ریشهٔ مأثورات دینی و تاریخی و ادبی متّصل شد....
بیان، مجلّه ای لبریز از آرمان نبود، خوب که نگاهش میکردی، حِرمانی جانکاه در او میدیدی که گویی گردانندگان میدانستند راه به جایی نمیبرد.... سخت ترین و صعب ترین تکالیف، همانها هستند که اگر چه میدانی به توفیق نمیانجامند امّا بر حسب وظیفه، با تمام وجود نسبت به ادای شان میکوشی و از پرداخت هیچ هزینه ای إبا نمیکنی ....»
حمایت محکم آقای محتشمیپور از مطالب و نوشتههای اصحاب بیان موجی از اطمینان قلب و اعتماد به نفس را در تحریریهٔ مجلّهٔ بیان به وجود آورده بود به طوری که موجبات قوّت قلب همهٔ اصحاب بیان، شده بود. او، یک تنه در مقابل تمامی فشارهای بیرون مجلّه، ایستاده بودو خم به ابرو نمیآورد تا محیطی امن برای اصحاب بیان در تحلیل مسایل و تحریر مطالب شان به وجود بیاورد. با انتشار دو شمارهٔ اوّل، تهدیدها و تحدیدات بالا گرفت. حالا دیگر اصحاب بیان با بهانه جوییها یی مواجه بودند که با محمل قانونی و احضار مدیر مسؤل به ادارهٔ ارشاد و بعد به دادگاه ویژهٔ روحانیٌت و فشار بر نمایندگان شهرستانها و لیتوگرافی و چاپخانه و قطع سهمیهٔ کاغذ و ...، سعی در ایجاد اختلال در نشر مجلّهٔ بیان داشتند.البتّه اعتماد به نفس اصحاب بیان هم با آن حمایتهای آقای محتشمیپور، هیچ جایی را برای کوتاه آمدن ایشان از گفتن مطالب مورد نظرشان باقی نمیگذاشت.
خط قرمزهای بیان!
شجاعت مثال زدنی حجّه الإسلام و المسلمین سیّد علی اکبر محتشمیپور در پذیرش مسؤلیت مطالب همهٔ قسمتهای مجلّهٔ بیان و آزادی عملی که اصحاب بیان در چنین بستری داشتند، این سؤال را پیش میآورد که آیا برای درج مطالب در موضوعات مختلف سیاسی داخلی، خارجی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی در بیان خطوط قرمز مشخصی تعریف شده بود یا خیر؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت خطوط قرمز بیان را میتوان به دو دسته تقسیم نمود:
1-خط قرمز موجودیّتی
2-خط قرمزهای هویّتی
1-خط قرمز موجودیّتی:
بدیهی است که برای حفظ موجودیّت یک مجلّهٔ دارای مجوّز انتشار و توزیع کشوری، «رعایت چارچوبهای قانونی» از جمله الزامات است که این اصل به شکل عام در تحریریّه و همچنین قسمتهای اداری و فنّی مجلّه رعایت میشد و بخاطر اینکه بیان در تیررس بهانه جوییها برای به تعطیلی کشاندن وجلوگیری از نشر و توزیع سراسری قرار داشت؛ اصحاب بیان، وسواس گونه سعی در مراعات زوایای پیدا و پنهان قوانین و مقررات موضوعه داشتند تا مبادا بهانه ای دست بهانه جویان داده شود.
هر چند که بهانه جویان دست بردار نبوده و هر مطلبی را ولو چند بیت شعر یا جملاتی از یک نامهٔ وارده در بخش پاسخ به نامههای خوانندگان مجلّه را، مستمسک صدور و ابلاغ احضاریّه برای صاحب امتیاز و مدیر مسؤل ماهنامه، قرار میدادند. یکی از این موارد به درج شعری تحت عنوان:«ما را چه شد؟» در بخش شعر و ادبیات قسمت فرهنگی بیان بود که علیرغم درج تاریخ سُرایش شعر (1367/8/10که مربوط میشد به گله مندی شاعر از نیروهای حزب اللهی آن زمان بود که به جبههٔ دفاع مقدّس نرفتند وامامشان راتنها گذاشتندوناچار به نوشیدن جام زهر قبول قطعنامه اش کردند)، بهانه جویان احضاریّهٔ دادگاه ویژهٔ روحانیّت برای آقای محتشمیپور را به دفتر مجلّه ابلاغ کردند! در جلسات محافل سیاسی بهانه جویان چنین عنوان شده بود که این شعر در تعریض به رهبری سروده و توسط مجلّهٔ بیان منتشر شده است.
شعر مذکور این بود:
از آن جا که این شعر، سرودهٔ یکی از اصحاب بیان بود و با توجّه به تاریخ درج شده در پای شعر و موجود بودن نوار صوتی قرائت آن در مراسم «شب شعر» جهاد دانشگاهی در زمان حیات امام خمینی(س)، مدارک لازم جهت ارائه به دادگاه ویژهٔ روحانیّت، گردآوری و تنظیم شدکه علیرغم چندبار مراجعهٔ یکی از نیروهای اداری مجلّه به دادگاه مذکور برای تسلیم مستندات و مدارک مربوطه، آنها از تحویل گرفتن مدارک امتناع کرده بودند!
آقای محتشمیپور طی اظهاراتی در جلسهٔ شورای سردبیری بیان پس از دریافت گزارش بخش اداری مجلّه در مورد امتناع دادگاه ویژهٔ روحانیّت از پذیرش مدارک و مستندات مربوطه،گفت:(نقل به مضمون)
«اینان به دنبال کشف حقیقت و دریافت واقعیت برای صدور رأی عادلانه نیستند.همهٔ این کارها یک نوع جوّسازی سیاسی است.دادگاه ویژهٔ روحانیت در جهت عکس اهداف تعیین شده و قانونی خودش قرار گرفته و بعضی قضات آن با خط امامیها کینه توزانه و از روی غرض و مرض برخورد میکنندفلذا من این دادگاه رو با توجه به این اعمال خلاف شرع و قانون بیّن که انجام داده و میدهد فاقد وجاهت میدانم و به دادگاه مذکور نمیروم.»
2-خطوط قرمز هویّتی:
هویّت مجلّهٔ بیان در بستر تفکّر خط امام معنا و مفهوم داشت و بنابر قانون نانوشته امّا به باور قلبی فردفرد اصحاب بیان، اعتقاد به خط امام بمثابه یک سیستم و نظام فکری وعملی هویّت جمعی را نمایندگی میکرد و اصلی ترین خطّ قرمز بیان، رعایت چارچوبهای ترسیم شده توسط امام خمینی(س) برای پیروان اسلام ناب محمّدی(ص) بود. در همین ارتباط خطّ قرمز نانوشتهٔ دیگری هم وجود داشت که همهٔ اصحاب بیان در گفتار و نوشتار اهتمام جدّی بر رعایت آن داشتند و آن حفظ حرمت مقام رهبری بود.
خطّ قرمز هویّتی سوّم؛ توجّه به رخدادهای جهان اسلام و وضعیت گروههای مقاومت جهادی در منطقه و جهان بود.این مسأله توسط آقای محتشمیپور با حسّاسیّت ویژه ای پیگیری میشد که اجازه ندهیم کاستیها و مشکلات داخلی به گونه ای ما را به خود مشغول سازد که از تحوّلات و سرنوشت مسلمانان و مستضعفین سایر بلاد غافل شویم.
عدم پذیرش سازش با استکبار جهانی و در رأس آن آمریکای جنایتکار و تقابل جدّی با لیبرالیسم داخلی و نفوذ تشکیلاتی انجمن حجّتیّه در مراکز مختلف مرتبط با ارکان نظام، از جمله حسّاسیّتهای ویژه ای بود که اصحاب بیان جملگی بر آن اتّفاق نظر داشتند و میتوان از آن به عنوان یک خطّ قرمز هویّتی بیان، یاد کرد.
نکتهٔ حائز اهمّیت در مورد رعایت خطوط قرمز موجودیّتی و هویّتی درمیان اصحاب بیان این بود که مراعات این نظم محتوایی از روی ترس و اجبار نبود بلکه اعتقاد جمع بر این بود که رساندن صحیح و منطقی دیدگاههای خط امام در آن شرایط وانفسای انحراف از مسیر الهی دههٔ اوّل نظام، وظیفه ای است که رعایت این الزامات،مقدّمهٔ واجب انجام این وظیفه محسوب میشد.
خط سبزهای بیان!
حاج آقای محتشمیپور خطاب به یکی از اعضای شورای سردبیری که گزارشی تحلیلی در مورد چگونگی پیشروی گام به گام نهاد شورای نگهبان در حیطهٔ حق قانونی مردم در انتخابات و دخالتهای شورای نگهبان در امور اجرایی انتخابات تهیّه کرده بود، اظهار داشت:(نقل به مضمون)
این، همان نمونهای است که من میگویم معرفی خط سبزهای سیاسی که میتوان با تحقیق و تحلیل آن برای مردم بر اصل مهم مورد تأکید امام که «میزان، رأی ملّت است» در این مسیر، روشنگری کنیم و حقّ مردم در تعیین سرنوشت خودشان را آن گونه که امام این حق را از دستاوردهای بزرگ انقلاب میدانست، در بیان برای شان تبیین کنیم. ایشان اضافه کردند: ما این قدر اصول و ارزشهای تبیین نشده داریم که لزومی به ورود به خطوط قرمز نداریم.همین اصول و ارزشها را به درستی و با صداقت برای مردم بیان کنیم قدم صحیحی را برداشتهایم. این دیدگاه «صاحب بیان»بود و انتظار داشت اصحاب بیان در این مسیر حرکت کنند و هجده شمارهٔ منتشرهٔ بیان از خرداد 1369 لغایت فروردین 1371، نشانههای روشنی از این همراهی و مُرافقت بود.
والسّلامُ علیٰ عبادالله الصّالحین
دیدگاه تان را بنویسید