مرگ تلخ دختر 11 ساله هنگام نجات برادر
این دختر وقتی دید برادر 7 ساله اش به رودخانه سقوط کرد سعی کرد او را نجات بدهد اما هر دو کودک جان باختند.
غم پدر و مادر امیرعلی و فاطمه قابل وصف نیست. یکی بر سر میکوبد و دیگری از شدت درد و ناراحتی موی پریشانکرده و با چنگ و ناخن صورت میخراشد. حالا نهتنها اهالی روستای آزادلوی شهرستان گرمی که روستاهای همجوار هم میدانند چه مصیبتی به سر خانواده تیزچنگ آمده و چطور رودخانه مرزی سلالهچای بالهارود با هفت متر عمق، جان دو نوگل ۷و۱۱ساله آنها را در آخرین روز تعطیلات نوروز گرفته است.
به گزارش جام جم چهره خندان و کودکانه امیرعلی و فاطمه یک لحظه هم از جلوی چشمان اشکبار و به خون نشسته پدر و مادرشان دور نمیشود و هنوز هم باور ندارند میوههای زندگیشان را به این آسانی از دست دادهاند. هر لحظه منتظرند دو کودک شاد و سرخوش از در وارد شوند و قربان صدقه قد و بالایشان بروند اما میدانند این انتظار بیهوده است و هرگز به پایان نخواهد رسید.
پدر امیرعلی و فاطمه درحالیکه صدایش از شدت غم میلرزد به جامجم میگوید: ما در شهرستان گرمی اردبیل زندگی میکنیم و در ایام عید همراه با خانواده به روستای آزادلو آمدیم تا در کنار سایر اقواممان باشیم. من مبتلا به میگرن هستم و وقتی عود میکند به استراحت نیاز دارم و نمیتوانم از خانه خارج شوم. روز حادثه هم میگرن من عود کرده بود و در خانه بودم. امیرعلی و فاطمه با بچهها بازی میکردند و شوق زیادی داشتند. وقتی خوابیدم، خواب بدی دیدم. یک نفر به من گفت سیل بچههایت را خواهد برد. از خواب که بیدار شدم بهشدت نگران بودم اما در مورد خوابم با هیچکس صحبت نکردم. همگی به مغازه رفتند تا خوراکی بخرند و در طبیعت روستا بازی کنند. من هم به خانه یکی از اقوام رفتم که سراغ بچهها را گرفت و گفتم بیرون هستند. ساعت۱۳و۱۰دقیقه سیزده بهدر میخواستم چرت کوتاهی بزنم که یکی از بچهها با هول و ولا آمد و گفت بیا که امیرعلی و فاطمه را آب برد. با خودم گفتم خدایا چطور ممکن است، یعنی خوابم تعبیر شده است.
مرگ ناباورانه فرزندان
خواب پدر به واقعیت تبدیل شده بود. روز حادثه بچههای زیادی کنار رودخانه سلالهچای بالهارود که نزدیک روستای آزادلو است، بازی میکردند و امیرعلی و فاطمه هم همراه آنها بودند. دایی بچهها به آنها دائم تذکر و هشدار میداد که از نزدیکشدن به رودخانه سرکش خودداریکنند اما ذوق بازی با آب خروشان باعث شد تا آنها توجهی به هشدارهای داییشان نداشته باشند. همانطور که بچهها مشغول بازی و شیطنت بودند، ناگهان امیرعلی داخل رودخانه که هفت متر عمق داشت، سقوط کرد. فاطمه وقتی متوجه افتادن برادرش در آب شد به سمت امیرعلی دوید تا او را از آب بگیرد. داییشان هم خودش را به آب زد تا او را بیرون بکشد.
فاطمه که میدید چیزی به غرقشدن برادرش نمانده به داییاش گفت به خانه برود و کمک بیاورد، غافل از اینکه خطر در کمین فاطمه هم بود. او هم با حالتی پریشان به خانه رفت و اطلاع داد که امیرعلی و فاطمه به رودخانه سقوط کردهاند.
پدر ادامه میدهد: با شنیدن این خبر بهشدت شوکه شدم و تصور میکردم آنها مشغول بازی هستند اما هر دو گرفتار آب شده بودند. دخترم فاطمه رفت که برادرش را نجات دهد اما خودش هم گرفتار امواج و عمق زیاد رودخانه شد. وقتی خبر را شنیدم بهسرعت به سمت رودخانه رفتم اما هر دو زیر آب کشیده شده بودند و بچههایم را با هم از دست دادم. بعد از این اتفاق، فامیل خودم و اهالی روستاهای دیگر و هلالاحمر گرمی به کمکمان آمدند تا بتوانیم بچهها را پیدا کنیم. عمق آب در روز حادثه، هفت متر بود اما الان کم شده است.
جستوجوها سرانجام نتیجه داد و ابتدا پیکر فاطمه در همان روستای آزادلو پیدا شد و ۱۵فروردین هم جسد امیرعلی در روستای مهدی خانلو از آب گرفته شد. «مثل هر پدری عاشق بچههایم بودم. من به جز فاطمه و امیرعلی یک فرزند دیگر هم دارم که هنوز نوزاد است اما نمیدانم چرا این بلا و مصیبت سرمان آمد. این سرنوشت بسیار تلخی بود که خداوند برای بچههایم مقدر کرده بود.»
دیدگاه تان را بنویسید