فیلم دوربین مداربسته زن جوان را رسوا کرد
زن سارق گفت: اعتیاد همسرم به جایی رسید که از محل کارش اخراج شد و بساط استعمال مواد مخدر را در خانه پهن کرد این در حالی بود که فشار مالی شدید زندگی ما را سختتر کرد.
از شدت شرمندگی و خجالت نمیتوانستم نگاهم را از سنگفرشهای اتاق مددکاری اجتماعی بردارم چرا که از یک سو توان نگریستن به چهره پدر کارگرم را نداشتم و از سوی دیگر فیلم دوربین مداربسته رسوایم کرده بود و نمیتوانستم ...
به گزارش خراسان، زن 37 ساله که به اتهام سرقت طلا دستگیر شده بود در حالی که بیان میکرد قدر اعتماد و محبت را ندانستم درباره سرگذشت خود و ماجرای سرقتهایش به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: بعد از آن که دیپلم گرفتم و نتوانستم وارد دانشگاه شوم در کنار مادرم به امور خانهداری مشغول شدم. پدرم نیز اگر چه یک کارگر ساده ساختمانی بود و درآمد مناسبی نداشت اما تلاش میکرد تا نان حلال سر سفره خانوادهاش بگذارد ولی او هر سال که بر سنش افزوده میشد نگرانی در چشمانش موج میزد چرا که میترسید من نتوانم شوهر مناسبی پیدا کنم و با این شرایط در خانه بمانم به همین دلیل وقتی در 22 سالگی پسر همسایه مرا خواستگاری کرد پدرم با خوشحالی وصفناپذیری مقدمات مراسم خواستگاری و عقدکنان را فراهم آورد. با آنکه او نظر مرا درباره سعید نپرسیده بود اما حس نگرانی او به من هم تلقین شده بود به گونهای که احساس میکردم نباید این فرصت ازدواج را از دست بدهم.
خلاصه خیلی زود سر سفره عقد نشستم و با سعید ازدواج کردم. او پسر بدی نبود ولی شغل درست و حسابی نداشت به همین دلیل گاهی به عنوان شاگرد در یک تعمیرگاه خودرو یا صافکاری کار می کرد و گاهی هم در کارواش یا تعویض روغنی مشغول کار بود. اگر چه در اوایل زندگی با همین درآمد اندک روزگارمان را می گذراندیم اما با به دنیا آمدن اسماعیل مخارج زندگی ما بیشتر شد و در تنگنای مالی قرار گرفتیم. آن زمان سعید شاگرد مکانیکی بود و از صبح تا شب در تعمیرگاه خودرو کار میکرد ولی برای آن که بتواند درآمد بهتری کسب کند به ناچار شبها را نیز به عنوان نگهبان در یک مجتمع مسکونی در حال ساخت مشغول کار شد. هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که با تغییر رفتارهای همسرم متوجه شدم او در دام اعتیاد افتاده است چرا که به همراه افرادی که به تازگی با آن ها دوست شده بود به بهانه بیدار ماندن در سرکار و در همان اتاقک نگهبانی مواد مخدر مصرف میکرد. اعتیاد همسرم به جایی رسید که از محل کارش اخراج شد و بساط استعمال مواد مخدر را در خانه پهن کرد این در حالی بود که فشار مالی شدید زندگی ما را سختتر کرد و من مجبور شدم برای تامین بخشی از هزینههای زندگی به امور نظافتی در منازل مردم بپردازم و هفتهای چند روز سرکار بروم. با وجود این درآمدم کافی نبود چرا که همسرم بعد از اخراج از کار مواد مخدر صنعتی مصرف می کرد و من هم آرام آرام استعمال مواد مخدر را تجربه میکردم به همین دلیل در پی شغلی بودم که بتوانم برای درآمدزایی بیشتر همه روزهای هفته را کار کنم.
در این وضعیت روزی یکی از افرادی که امور نظافتی منزل آنها را انجام میدادم به من پیشنهاد کرد پرستاری از فرزندش را به عهده بگیرم آن زوج میانسال کارمند بودند و نمیخواستند دخترشان را به مهدکودک بفرستند این بود که در کنار امور خانه داری و نظافتی، مراقبت از دختر خردسال آنها را نیز در حدود 20 ماه به عهده داشتم با آن که آن زوج میانسال با شیوه های گوناگون به من کمک مالی و غیرنقدی میکردند اما من که نتوانسته بودم اعتیادم را کنار بگذارم همواره با خودم فکر میکردم چرا آنها که تمکن مالی خوبی دارند حقوق ماهانه مرا اضافه نمیکنند. با آن که همواره در این افکار غوطهور بودم اما به دلیل لطف و محبت زیادی که به من داشتند جرئت نمیکردم این موضوع را ابراز کنم و به کارم ادامه میدادم تا این که یک روز هنگام مرتب کردن اتاق خواب، چشمم روی جعبه طلا و جواهرات درون کشوی میز خیره ماند وقتی داخل جعبه را نگاه کردم برقی از چشمانم پرید اما خیلی زود در جعبه را بستم و نگاهم را از آن دزدیدم ولی وسوسه عجیبی بر وجودم حکمفرما شده بود و نمیتوانستم بی خیال آن همه طلا بشوم چند بار دیگر به درون جعبه نگاه کردم و آن را بستم فکر سرقت طلاها مانند خوره به جانم افتاده بود در مدت دو روز بارها طلاها را بیرون کشیدم و نگاه کردم بالاخره همه اعتماد و محبت های آن زوج را زیر پا گذاشتم و یک زنجیر طلا به همراه یک حلقه انگشتر را سرقت کردم و بقیه طلاها را درون جعبه قرار دادم چند روز بعد وقتی فهمیدم کسی متوجه سرقت نشده است دوباره مقدار کمی از آن ها را ربودم همه چیز خیلی طبیعی بود تا این که برای سومین بار یک پلاک و انگشتر دیگری را برداشتم اما عصر همان روز وقتی صاحبکارم به منزل آمد با حالتی پرخاشگرانه از من خواست طلاها را سرجایش بگذارم اما من با بیان این که تحمل تهمتهای ناروا را ندارم با او درگیر شدم که دقایقی بعد پلیس از راه رسید و فیلم دوربین مداربسته را مقابل چشمانم گذاشت تازه فهمیدم صاحبکارم به طور مخفیانه در اتاق دوربین مدار بسته نصب کرده بود و حالا در برابر یک رسوایی بزرگ قرار گرفته بودم که ...
با توجه به سرقت های مشابه در منازل شهروندان و با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد علی عسکری (رئیس کلانتری احمدآباد مشهد) بررسی های بیشتر درباره این ماجرا به افسران ورزیده دایره تجسس سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
دیدگاه تان را بنویسید