کد خبر: 551231
|
۱۴۰۱/۰۲/۲۱ ۰۷:۵۴:۰۳
| |

ماجرا شرط‌بندی عجیب سارق حرفه‌ای ملقب به پشه

زندگی خوبی داشتم. عاشق همسرم بودم، در اداره برق کار می‌کردم، اما یک روز وقتی با دوستانم دور هم نشسته بودیم، آنها نقشه سرقت منزل کشیدند. من هم وارد تیم‌شان شدم.

ماجرا شرط‌بندی عجیب سارق حرفه‌ای ملقب به پشه
کد خبر: 551231
|
۱۴۰۱/۰۲/۲۱ ۰۷:۵۴:۰۳

شهرتش کمی عجیب است. همه او را به اسم شایان پشه می‌شناسند. از بس که در ورزش پارکور مهارت دارد. چون می‌تواند از همه جا بپرد، به او لقب پشه داده‌اند. مرد جوانی که هم تحصیلات دارد و هم شغل مناسب. با این‌حال از یک زمانی در زندگی‌اش، سرقت‌وخلاف را انتخاب کرد. زندگی‌اش از هم پاشید، در زندان بود که همسرش به‌صورت غیابی از او جدا شد. شایان آنقدر عاشق همسرش بود که بعد از آزادی و فهمیدن مسأله طلاق، هم اعتیاد پیدا کرد و هم دست از دزدی برنداشت. او حالا به یک سارق حرفه‌ای تبدیل شده است که حتی بعد از سرقت‌هایش، عرض‌اندام هم می‌کند. شایان بعد از هر سرقتش جلوی دوربین مداربسته همانجا قدرت‌نمایی می‌کرد. او که با دوستانش شرط بسته تا کاری عجیب‌وغریب انجام دهد، قدرت‌نمایی مقابل دوربین را انتخاب کرد.

 

به گزارش شهروند شایان با دوستانش عهد بسته بود که اگر نتوانست این کار را انجام دهد، یک هفته با لباس زنان در خیابان‌ها راه برود، اما شرط را برد و از چندین نوجوان گوشی به‌دست سرقت کرد و در مقابل دوربین مداربسته خودنمایی کرد. او که حالا از سوی ماموران پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شده است، در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای سرقت‌هایش را با خونسردی و حتی لبخند روایت می‌کند. شایان در حالی سرقت‌هایش را توضیح می‌دهد که هنوز هم خالکوبی تاریخ تولد همسر سابقش، روی دستش خودنمایی می‌کند.

 

*چند سال داری؟

28 سال

*چی شد که به یک سارق تبدیل شدی؟

من زندگی خوبی داشتم. عاشق همسرم بودم، در اداره برق کار می‌کردم، اما یک روز وقتی با بچه‌محل‌ها و دوستانم دور هم نشسته بودیم، آنها نقشه سرقت منزل کشیدند. من هم ناخودآگاه وارد تیم‌شان شدم. همان زمان به جرم سرقت منزل دستگیر شدم و به زندان افتادم. بعد از آن بود که همه زندگی‌ام نابود شد.

*چرا؟

همان زمان وقتی در زندان بودم، همسرم به‌صورت غیابی از من جدا شد. من عاشق او بودم. وقتی آزاد شدم و فهمیدم که از من جدا شده، نتوانستم تحمل کنم. به اعتیاد هم کشیده شدم. به‌خاطر مصرف شیشه، مجبور شدم باز هم دزدی کنم.

*بار چندم است که دستگیر می‌شوی؟

پنج‌بار تا حالا دستگیر شده‌ام.

*الان به چه جرمی اینجایی؟

به جرم موبایل‌قاپی.

*می گویند که در مقابل دوربین‌های مداربسته خودنمایی می‌کردی؟

بله. من هربار که از نوجوانان سرقت می‌کردم، در مقابل دوربین مداربسته همان اطراف، گوشی سرقتی را بالا می‌بردم، لبخند می‌زدم، خودم را نشان می‌دادم و می‌رفتم.

*چرا این کار را می‌کردی؟

چون با دوستانم شرط‌بندی کرده بودیم. قرار شد که یک کار عجیب‌وغریب انجام دهم. از سرقت‌های معمولی و بدون هیجان خسته شده بودم. برای همین شرط بستم که این‌بار شگردی عجیب برای سرقتم به‌کار می‌برم. تااینکه  یک روز از مقابل چند نوجوان گذشتم. آنها گوشی موبایل قیمتی به‌دست داشتند. من هم بلافاصله گوشی یکی از آنها را سرقت کردم و متواری شدم. در همان اطراف دوربین مداربسته وجود داشت. مقابل آن ایستادم و خودنمایی کردم. اگر این‌کار را نمی‌کردم مجبور بودم که یک‌هفته با لباس زنانه در خیابان‌ها بگردم. چون شرط‌بندی کرده بودیم.

*چندبار با این شگرد سرقت کردی؟

بعد از آن من چندبار دیگر همین‌طور سرقت کردم و خودم را در مقابل دوربین‌های مداربسته همان اطراف نشان دادم. این شگرد من شده بود. همیشه هم از نوجوانان سرقت می‌کردم. آنهایی که در خیابان گوشی‌های قیمتی به‌دست داشتند را شناسایی می‌کردم و در فرصتی مناسب دست به دزدی می‌زدم.

*تحصیلات داری؟

فوق‌دیپلم برق دارم و در اداره برق کار می‌کردم، اما از وقتی معتاد شدم زندگی‌ام تحت‌تاثیر توهمات شیشه نابود شد. البته اینها به‌خاطر همسرم است که مرا ترک کرد و رفت. من هنوز هم تاریخ تولد او را روی بدنم خالکوبی کرده‌ام.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها