کد خبر: 563609
|
۱۴۰۱/۰۴/۲۴ ۲۰:۳۰:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» از پیگیری یک پرونده گزارش می‌دهد:

حکم مرگ برای زن میانسال به جرم قتل پیرمرد همسایه

متهم به قتل با کمک همسر سوم مردی سالخورده او را به قتل رسانده است.

حکم مرگ برای زن میانسال به جرم قتل پیرمرد همسایه
کد خبر: 563609
|
۱۴۰۱/۰۴/۲۴ ۲۰:۳۰:۰۰

زنی که به قتل پیرمرد همسایه متهم شده بود، به قصاص محکوم شد و قضات دادگاه همسر سوم مقتول را نیز به ۱۵ سال حبس محکوم کردند.

به گزارش اعتمادآنلاین، پیکر خون‌آلود مقتول را یکی از همسایه‌ها پیدا کرده و به ماموران خبر داده بود.

گزارش یک قتل دلخراش

سال ۹۸ به دنبال تماس یک شهروند با ماموران پلیس تهران، پرونده قتل مرد سالخورده به جریان افتاد. مردی که با پلیس تماس گرفت، همسایه مقتول بود. او گفت: من برای سیگار کشیدن از خانه بیرون رفته بودم که یکباره با پیکر خونین پیرمرد همسایه به نام اصغر  روبه‌رو شدم. او خونین روی زمین افتاده بود. من که شوکه شده بودم بلافاصله مقابل خانه دخترش که چند خانه آن طرف‌تر بود رفتم و او را خبر کردم. سپس با اورژانس و پلیس تماس گرفتم.

ماموران مقابل خانه مورد نظر رفتند و دریافتند پیرمرد به بیمارستان منتقل شده، اما ساعتی بعد به خاطر شدت خونریزی جان سپرده است.

سومین زن مقتول؛ مظنون اصلی پرونده

با مرگ مرد ۸۲ساله تحقیقات پلیسی آغاز شد و ماموران در نخستین گام به بازجویی از همسایه‌ها پرداختند. در بررسی‌ها روشن شد پیرمرد قبل از انتقال به بیمارستان به آنها گفته بود همسر سوم و پسرش او را با چاقو زده‌اند.

به این ترتیب همسر سوم اصغر به نام مریم و پسرش تحت بازجویی قرار گرفتند، اما مدعی شدند پیرمرد خودزنی کرده و از چند ساعت قبل از مرگ در خانه نبوده است.

مریم در بازجویی‌های بعدی مدعی شد زن همسایه به نام مینا در قتل همسرش دست دارد.

با این ادعا مینا ۵۵ساله تحت بازجویی قرار گرفت. مینا که سعی داشت با دروغگویی پلیس را گمراه کند به قتل پیرمرد صاحبخانه با همدستی همسر سوم او اعتراف کرد.

مینا گفت: حدود هفت ماه پیش به ‌عنوان مستاجر در ساختمان اصغر ساکن شدم. اوایل پیرمرد با من رفتار خوبی داشت، اما بعد از مدتی اذیت‌هایش شروع شد. مدتی قبل از این ماجرا پسرم برای زندگی به ترکیه رفت. او یک سگ داشت که قبل از سفر آن را به من سپرد تا بعد از چند هفته سگ را برایش بفرستم. پیرمرد از این ماجرا ناراحت بود و اعتراض می‌کرد. از طرفی بهانه پول شارژ ساختمان را می‌گرفت و می‌گفت مصرف آب و برق ما زیاد است. من از رفتارهای او خسته شده بودم.

او ادامه داد: پیرمرد بداخلاق همیشه دسته‌کلید گاوصندوقش را دور گردنش می‌انداخت و روی یک صندلی جلوی در ورودی ساختمان می‌‌نشست تا رفت‌و‌آمد ما را کنترل کند. او هر بار مرا می‌دید اعتراض می‌‌کرد و می‌‌گفت رفت‌‌و‌آمدهایم زیاد است. رفتارهای او برایم غیرقابل تحمل شده بود تا اینکه یک روز به همسر سومش گفتم پیرمرد را می‌کشم. مریم با خونسردی گفت در فرصتی مناسب این کار را انجام دهم. مریم بعد از مرگ همسر دوم پیرمرد با او ازدواج کرده و از او دل خوشی نداشت.

زن میانسال ادامه داد: سه روز قبل از این ماجرا مریم را دیدم. او به خاطر اینکه شوهرش همه اموالش را به دامادش وکالت داده بود ناراحت بود. به همین دلیل می‌گفت زنده بودن شوهرش بی‌فایده است‌. او گفت وقت آن رسیده که شوهرش را بکشیم. من هم به خاطر کینه‌ای که از پیرمرد به دل داشتم قبول کردم. مریم آن روز سراغم آمد و گفت شوهرش خواب است. یک چاقو برداشتم و به خانه آنها رفتم. پیرمرد یکباره در خواب تکان خورد و من ترسیدم، اما مریم گفت خواب پیرمرد سنگین است ولی بهتر است او را با دستکش بکشم. من یک دستکش کاموایی به دست کردم و بالای سر او رفتم و ضربه‌ای به گردنش زدم. همان موقع پیرمرد بیدار شد و از خانه بیرون رفت. من هم بلافاصله به خانه‌ام رفتم.

با اظهارات این زن برای او به اتهام قتل و برای مریم به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر شد و آنها در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.

در ابتدای جلسه اولیای دم که فرزندان مقتول بودند درخواست قصاص را مطرح کردند. سپس زن همسایه در جایگاه متهم ایستاد و ادعای تازه‌ای کرد. او گفت: من قاتل نیستم و تحت فشارهای پلیس آگاهی به قتل اعتراف کردم.

او ادامه داد: چند سال قبل از شوهرم جدا شدم و به صیغه یک مرد درآمدم، اما شرایط روحی خوبی نداشتم و داروهای اعصاب و روان مصرف می‌کردم به همین خاطر هم به قتل اعتراف کردم. من با پیرمرد همسایه رابطه خوبی نداشتم، اما راضی به مرگش نبودم. مریم به خاطر اختلافات مالی شوهرش را کشته است. حتی چند نفر از همسایه‌ها که پیرمرد را خونین در کوچه دیده بودند همان موقع گواهی دادند پیرمرد خودش گفته همسرش با همدستی پسرش او را زخمی کرده‌اند.

سپس همسر سوم قربانی در جایگاه متهم ایستاد و اتهام معاونت در قتل شوهرش را قبول کرد.

او گفت: آن روز برای اینکه زباله‌ها را بیرون ببرم در را باز گذاشته بودم. وقتی برگشتم دیدم دست و لباس‌های مینا خونی است. من ترسیدم و فرار کردم.

در این هنگام قاضی گفت: قبلاً در بازجویی‌ها گفته بودی شوهرت مرد بداخلاقی بود و با تو و فرزندانت رفتار خوبی نداشت. حالا چه می‌گویی؟

زن میانسال پاسخ داد: نه! اشتباه کرده‌ام. او مرد خوب و مهربانی بود.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده مینا را به قصاص و مریم را به ۱۵ سال زندان محکوم کردند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها