«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
درخواست عجیب یک متهم؛ گوشم را ببرید
درگیری قبیلهای باعث شد مردی گوش طرف مقابل را ببرد. متهم حالا برای خودش درخواست قصاص دارد.
مردی که در یک درگیری گوش فردی را بریده از دادگاه درخواست کرد گوشش را ببرند تا از قتلعام جلوگیری شود.
به گزارش اعتمادآنلاین، متهم که مردی افغانستانی است از دادگاه و شاکی خواست گذشت نکنند چرا که اگر گوش او بریده نشود میان دو قبیله درگیری اتفاق میافتد و قتلعام رخ خواهد داد.
گزارش یک گوشبری خشن
نعمت، مرد جوانی که در بیمارستان بستری بود، به ماموران پلیس تهران گفت از طرف دو برادر مورد حمله قرار گرفته و گوشش را از دست داده است.
او گفت: درگیری بین برادران و پدر من با برادران و پدر حفیظ و عزیز بود. این درگیری از افغانستان شروع شده و سالها از آن گذشته بود و من و پدرم به ایران آمده بودیم. روز حادثه دو برادر به من حمله کردند و گوشم را بریدند و با خود بردند.
با توجه به این شکایت بود که ماموران تحقیقات خود را آغاز و حفیظ و عزیز را بازداشت کردند. متهمان بعد از بازداشت به بریدن گوش نعمت اعتراف کردند و با تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست، رسیدگی به پرونده در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران آغاز شد.
امکان قصاص نیست
در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه کیفرخواست علیه دو متهم خوانده شد، شاکی در جایگاه قرار گرفت و گفت درخواست قصاص دارد و گذشت نمیکند.
این در حالی بود که قاضی به شاکی گفت پزشکی قانونی اعلام کرده چون امکان رعایت مساوات وجود ندارد بنابراین قصاص گوش در این پرونده قابل اجرا نیست. با این حال شاکی درخواست دیگری نکرد.
در ادامه نوبت به متهم رسید. عزیز اتهام بریدن گوش را قبول کرد و گفت: چهار سال قبل درگیری بین پدر و برادران من با پدر و برادران نعمت بر سر آب یک چشمه اتفاق افتاد. دعوا بالا گرفت و مردان همدیگر را میزدند. وقتی زن برادرم وارد این درگیری شد، نعمت ضربهای به شکم او زد و بچه زن برادرم سقط شد. بعد از آن خانواده من دست از انتقام نکشید. با اینکه نعمت و پدرش به ایران مهاجرت کردند قبیلهام دنبال انتقام بود و من و برادرم حفیظ را وادار کردند تا به ایران بیاییم و گوش نعمت را ببریم. ما هم این کار را کردیم تا خون به پا نشود، چون ممکن بود قبیله ما به قبیله نعمت حمله کند و قتلعام اتفاق بیفتد. گوش را لای دستمال گذاشتیم و بردیم تا به مردان قبیله نشان دهیم.
قصاصم کنید
متهم ادامه داد: حالا از دادگاه درخواست قصاص دارم چون اگر دادگاه من را قصاص نکند آن وقت مردان قبیله نعمت به قبیله من حمله میکنند و خون به پا میشود. ما چارهای نداریم به جز اینکه قانون وارد شده و قصاص را اجرا کند تا همه چیز تمام شود.
در ادامه حفیظ در جایگاه قرار گرفت. او گفت: برادرم راست میگوید. اگر او را قصاص نکنید جنگ قبیلهای به راه میافتد. اگر نعمت بچه من را از بین نبرده بود حالا این درگیری اتفاق نمیافتاد. در این چهار سال هم هر دو قبیله صدمههای زیادی به هم زدهاند و اگر قانون، قصاص را اجرا نکند بیشتر صدمه میزنند.
قضات بعد از گفتههای شاکی و هر دو متهم برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
دیدگاه تان را بنویسید