دختر 16 ساله برای جادو کردن مادرش در دام رمال پلید افتاد
دختر نوجوان گفت: از مرد رمال خواستم نسخهای برایم بنویسد که مادرم به کارهای من حساس نشود و کاری به کارم نداشته باشد. او گفت از آنجایی که من و مادرم هر دو زن هستیم مشکلمان با ورد خواندن روی طلا حل میشود.
دختر نوجوان برای فرار از نصحیتهای مادرش به دستور مرد رمال ۳۴ قطعه طلا را در قبرستان متروکه دفن کرد تا روح مردگان در آن دمیده و مادرش جادو شود، اما وقتی به سراغ طلاها رفت متوجه شد که تمام آنها سرقت شده است!
به گزارش جوان، چند روز قبل دختر ۱۶ سالهای همراه پدر و مادرش به دادسرای ناحیه ۳۴ تهران رفت و از مرد رمالی به اتهام کلاهبرداری شکایت کرد.
دختر نوجوان در توضیح ماجرا گفت: «دانشآموز هستم، اما مدتی است علاقه زیادی به گشت و گذار در فضای مجازی پیدا کردهام. همیشه سرم به گوشی است یا در اینستاگرام و واتساپ سیر میکنم یا با دوستان و همکلاسیهایم به صورت تصویری و پیامکی در ارتباط هستم. زندگیام با فضای مجازی گره خورده، به طوری که بیشترین زمانم را در این فضا سپری میکنم. از سوی دیگر پدر و مادرم نگران بودند و از من میخواستند بیشتر به درسهایم توجه کنم و از این فضا فاصله بگیرم، به همین خاطر هر زمانی که مادرم به سراغم میآمد و میدید سرم در گوشی است با هم درگیر میشدیم و مشاجره لفظی ما آغاز میشد. او مدام غر میزد و مرا نصیحت میکرد، اما من به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی خو گرفته بودم و جدایی از آن برایم غیرممکن بود. رفتار و درگیریهای لفظی با مادرم مرا خسته کرده بود و به دنبال راه فراری بودم تا اینکه با دوستانم درددل و با آنها مشورت کردم که چه کاری انجام دهم که مادرم به من گیر ندهد.»
وی ادامه داد: «دوستانم هر کدام پیشنهادی دادند، اما یکی از دوستانم گفت گره مشکلاتم به دست رمال باز میشود. او گفت یکی از بستگانش مشکلی شبیه مشکل من داشته تا اینکه با رمالی آشنا و مشکلش با یک نسخه آن رمال حل میشود و الان هم بدون هیچ مشکل و دغدغهای در فضای مجازی فعالیت دارد و خانوادهاش هم راضی شدهاند. صحبتهای دوستم روی من تأثیر گذاشت و از آن روز به بعد در فضای مجازی به دنبال رمال گشتم تا اینکه چند روز قبل در اینستاگرام با مردی آشنا شدم که مدعی بود رمال مشهوری است و مشکلات افراد زیادی را با دعا، ورد و نسخهنویسی حل کرده است. چند روزی به صورت پیامکی با او در ارتباط بودم و مشکلی را که با مادرم داشتم برایش توضیح دادم و درخواست کمک کردم، او هم قول داد به زودی مشکل مرا حل کند.»
دختر نوجوان ادامه داد: «از او خواستم نسخهای برایم بنویسد که مادرم به کارهای من حساس نشود و کاری به کارم نداشته باشد. او گفت از آنجایی که من و مادرم هر دو زن هستیم مشکلمان با ورد خواندن روی طلا حل میشود. مرد رمال گفت باید ۱۷ قطعه طلا فراهم کنم و به قبرستان قدیمی در اطراف تهران بروم و کنار یکی از قبرهای قدیمی ۱۷ قطعه طلا را چال کنم تا پس از دمیدن روح مردگان دوباره بعد از ۲۴ ساعت به آنجا بروم و طلاها را بردارم و به آدرسی که میدهد برسانم و او هم ورد بخواند و مشکلم حل شود. او با حرفهایش مرا فریب داد و من ۱۷ قطعه طلا که متعلق به خودم، مادرم و خواهرم بود از خانه برداشتم و با کرایه کردن یک خودرو به قبرستانی در اطراف تهران رفتم و در کنار قبر قدیمی همه طلاها را زیر خاک پنهان کردم و به دستور او از محل فیلم و عکس گرفتم و برایش در واتساپ فرستادم. روز بعد در حالی که خوشحال بودم به زودی از دست غرغرهای مادرم راحت میشوم به قبرستان رفتم، اما از طلاها خبری نبود. بلافاصله به رمال زنگ زدم، او گفت اجنه به من خبر دادند و دیشب متوجه شدم که مردهها طلاها را برداشتهاند. گفت قبرستان نفرین شده است و باید دوباره ۱۷ قطعه طلای دیگر در کنار همان قبر دفن کنم تا مردهها طلاهای مرا برگردانند و بعد همه را برای وردخوانی پیش او ببرم.»
وی در پایان گفت: «در حالی که میترسیدم موضوع را به مادر و پدرم بگویم به این امید که طلاهای برده شده را به خانه برگردانم اینبار تعدادی از طلاهای باقیمانده خودم و تعدادی هم از دخترخالهها و دوستانم قرض گرفتم و دوباره ۱۷ قطعه طلای دیگر را در همان قبرستان دفن کردم و به خانه برگشتم، اما روز بعد وقتی به قبرستان رفتم باز هم دیدم اثری از طلاها نیست. خیلی شوکه شده بودم و ترس تمام بدنم را فراگرفته بود که با مرد رمال تماس گرفتم، اما تلفنش خاموش بود و صفحه مجازیاش هم بسته شده بود. تازه متوجه شدم که چه کلاه بزرگی سرم رفته است. از اینرو موضوع را با پدر و مادرم در میان گذاشتم و برای شکایت از رمال ناشناس به دادسرا آمدهایم.»
با طرح این شکایت، پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پایگاه دوم پلیس آگاهی قرار گرفت. تحقیقات برای شناسایی و دستگیری مرد کلاهبردار ادامه دارد.
دیدگاه تان را بنویسید