کد خبر: 571856
|
۱۴۰۱/۰۶/۱۰ ۰۹:۰۲:۴۸
| |

اعترافات تکاندهنده زنی که دختر 3 ساله‌اش را کشت

با مطالعه یک کتاب به پوچی رسیدم و این که اصلا برای چه زندگی می‌کنیم؟ هرچه به صفحات آخر کتاب نزدیک‌تر می‌شدم این افکار و احساس بیهودگی در وجودم بیشتر ریشه می‌دواند و آن نوشته‌ها را با زندگی خودم در هم می‌آمیختم و از سوی دیگر هم به آینده دختر سه ساله‌ام می‌اندیشیدم که پس از من یا طلاق، چه سرنوشتی پیدا می‌کند!

اعترافات تکاندهنده زنی که دختر 3 ساله‌اش را کشت
کد خبر: 571856
|
۱۴۰۱/۰۶/۱۰ ۰۹:۰۲:۴۸

زن جوانی که دختر سه ساله‌اش را از پشت بام طبقه چهارم ساختمان محل سکونتش پایین انداخت و او را به طرز دلخراشی کشت، روز گذشته در اعترافاتی وحشتناک مدعی شد تحت تاثیر مطالعه کتابی از یکی از نویسندگان ایتالیایی قرار گرفته و در صفحه آخر آن به پوچ‌گرایی رسیده است!

به گزارش خراسان، صبح بیستم خرداد گذشته خبر وحشتناک سقوط یک  دختر سه ساله از پشت بام ساختمانی در منطقه کوهسنگی مشهد، اهالی محل را هراسان از خانه‌هایشان بیرون کشید. این خبر تلخ دل ها را تکان داد و لحظاتی بعد دهان به دهان پیچید. نیروهای امدادی با تماس ساکنان محل، آژیرکشان به  محل وقوع حادثه رسیدند اما دخترک در دم جان باخته بود و علایم حیاتی نداشت.

طولی نکشید که نیروهای انتظامی هم از راه رسیدند و با حفظ صحنه سقوط دختر 3 ساله، درحالی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند که مادر کودک با چهره‌ای آشفته و چشمانی خیره از پله‌های ساختمان پایین آمد. دقایقی بعد با حضور قاضی «محمود عارفی راد»، بررسی‌های تخصصی و قضایی درباره چگونگی سقوط دخترک از پشت بام آغاز شد اما قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب در همان نگاه اول به دیوار کوتاه پشت بام، بی‌درنگ دستور دستگیری مادر 32 ساله «بهار» را صادر کرد چرا که کودک مذکور نمی‌توانست از دیوار «دورچین» پشت بام بالا رود و ماجرا رنگ و بوی جنایت داشت. در همین حال مقام قضایی با طرح چند سوال اعتراضی و براساس تجربیات قضایی، دریافت که مادر بهار سه ساله به دلیل اختلافاتی که با همسرش دارد، دست به جنایتی هولناک زده است.

در حالی که زن 32 ساله در میان اظهارات خود به قتل دخترش اعتراف کرد، قاضی «عارفی راد» دستور انتقال وی به بیمارستان روان پزشکی مشهد را صادر کرد و بدین ترتیب تحقیقات گسترده کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ نوریان (افسر وقت جنایی آگاهی) آغاز شد. بررسی‌های مقدماتی حاکی از آن بود که زن جوان از حدود شش سال قبل با همسرش که از اعضای کادر درمانی یکی از بیمارستان های مشهد است، ازدواج  کرده اما در ادامه زندگی مشترک دچار اختلافات خانوادگی شده و حتی تا مرز طلاق پیش رفته‌اند.

در اثنای همین روابط سرد عاطفی ناگهان زن جوان تصمیم به قتل دخترش گرفته و او را  درحالی که خواب بوده، از پشت بام طبقه چهارم ساختمان به پایین پرت کرده است.

وقتی معاینات و بررسی‌های پزشکی نشان داد که زن جوان دچار بیماری های روانی نیست، او با دستور قاضی ویژه قتل عمد راهی زندان شد تا تحقیقات قضایی در این باره تکمیل شود. به همین دلیل زن جوان پس از گذشت مدتی از این حادثه وحشتناک به محل وقوع قتل «بهار» انتقال یافت تا جزئیات این جنایت را تشریح کند. او که به سوالات تخصصی قاضی «محمود عارفی راد» در صحنه قتل، پاسخ می‌داد، پس از معرفی کامل خود گفت: همسرم پرستار است و من هم در رشته کارشناسی علوم تربیتی تحصیل کردم اما از چند سال قبل اختلافاتی بین من و همسرم شروع شد. ما با هم هیچ تفاهم و سازگاری اخلاقی نداشتیم، تازه فهمیدم که در  انتخابم اشتباه کرده‌ام و نباید با او ازدواج می‌کردم.

زن 32 ساله ادامه داد: آرام آرام این اختلافات خانوادگی شدت گرفت و با آنکه «بهار» به دنیا آمده بود ولی من هیچ گونه شادمانی را در خودم احساس نمی کردم، در واقع به زنی افسرده و گوشه‌گیر تبدیل شدم تا حدی که روابط سردی بین ما حکمفرما شد و زمزمه‌های طلاق و جدایی در میان گفتارمان پیچید. خلاصه کار به جایی رسید که دیگر از هم طلاق عاطفی گرفته بودیم و در اندیشه طلاق رسمی زندگی می‌کردیم.

متهم این پرونده جنایی ادامه داد: در همین روزها من به «کافه‌های کتاب» می‌رفتم، جایی که کتاب‌هایی را برای مطالعه امانت می‌دادند و گاهی نیز به نقد و تجزیه و تحلیل مطالب کتاب می‌پرداختم. در یکی از این روزها بود که کتابی را که نویسنده آن یک خارجی است   به امانت گرفتم(اشاره وی به کتابی از اوریانا فالاچی نویسنده ایتالیایی است).  با مطالعه آن کتاب به پوچی رسیدم و این که اصلا برای چه زندگی می‌کنیم؟ هرچه به صفحات آخر کتاب نزدیک‌تر می‌شدم این افکار و احساس بیهودگی در وجودم بیشتر ریشه می دواند و آن نوشته ها را با زندگی خودم در هم می‌آمیختم و از سوی دیگر هم به آینده دختر سه ساله‌ام می‌اندیشیدم که پس از من یا طلاق، چه سرنوشتی پیدا می‌کند! چگونه می تواند در میان این همه پوچی و بیهودگی به زندگی خود ادامه دهد؟ این بود که در آخرین صفحه کتاب تصمیم خودم را گرفتم و مطالبی را وصیت گونه در صفحه آخر آن نوشتم که ...

زن جوان اشک هایش را پاک کرد و ادامه داد: روز حادثه «بهار» در خواب بود، نگاهی به چهره زیبایش انداختم و بلافاصله او را به همان صورت خواب آلود در آغوش گرفتم و به پشت بام بردم!در یک لحظه او را از پشت بام طبقه چهارم به پایین پرت کردم و سپس از همان بالا به پیکر غرق در خون دختر کوچکم نگاهی انداختم که با همین یک نگاه، در یک لحظه دچار شوک شدم و از مرگ خودم ترسیدم چرا که قبل از آن تصمیم داشتم بعد از مرگ دخترم، خودم را نیز از این زندگی پوچ و بی هدف خلاص کنم! آن روز قصد خودکشی داشتم ولی از شدت ترس نتوانستم تصمیم خودم را عملی کنم! بعد از آن هم که با صدای سقوط پیکر دخترم به داخل حیاط، همسایگان از راه رسیدند و ...

 در پی اعترافات وحشتناک زن جوان، دستور پایان بازسازی صحنه جنایت از سوی قاضی ویژه قتل عمد مشهد، صادر و متهم به فرزندکشی، دوباره روانه زندان شد تا این پرونده نیز دیگر مراحل دادرسی را طی کند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها