اظهارات تکاندهنده مردکه همسر و مادرزنش را کشت
متهم در کشاکش طلاق همسر و مادرزنش را به طرز فجیعی کشت و حالا از جزییات این جنایت گفته است.
میدانستم قرار است منزل نقلی را که در آن زندگی میکنیم ،بفروشد به همین دلیل هم به یکی از بنگاهداران محله سپرده بودم که اگر همسرم قصد داشت منزل را در یک بنگاه دیگر به فروش برساند، خیلی زود موضوع را به من اطلاع بدهد. آن روز هم وقتی با تماس همان بنگاهدار از حضور همسرم و مادرش در یکی از بنگاههای بولوار رسالت مطلع شدم دیگر حال خودم را نفهمیدم کاردی را که از قبل همراهم بود، بیرون کشیدم و سوار بر نیسان آبی از کوی پنجتن به طرف بولوار رسالت رفتم. در حالی که خشم و عصبانیت همه وجودم را فرا گرفته بود وارد بنگاه املاک شدم و در حضور دیگران ابتدا همسرم را با ضربات متعدد کارد نقش بر زمین کردم و بعد هم مادرزنم را به قتل رساندم چرا که ...
به گزارش روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات متهم به قتلی است که سه شنبه هفته گذشته، مقابل بازپرس ویژه پرونده های جنایی ایستاد تا به برخی از سوالات مقام قضایی پاسخ دهد. او در حالی که اظهارات قبلی خود را درباره چگونگی وقوع جنایت تکرار می کرد چند بار از قاضی دکتر صادق صفری خواست هرچه زودتر به پرونده اش رسیدگی کند تا به مجازات برسد! این درحالی بود که اولیای دم با سرزنش وی، خشم و نفرت خود از وقوع چنین حادثه دلخراشی را ابراز می کردند. پیرزن با چشمانی اشکبار خطاب به متهم گفت: من به تو چه بگویم!
چگونه توانستی چنین جنایت وحشتناکی را انجام بدهی؟ چگونه آن ها را به همین راحتی سلاخی کردی؟ مگر یک انسان می تواند تا این اندازه بی رحم باشد!؟ ... و سپس با سرازیر شدن اشک هایش دیگر بغضش ترکید و نتوانست به سرزنش هایش ادامه دهد!
متهم این پرونده جنایی بعد از آن که به چند سوال تخصصی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد درباره ابعاد دیگر این ماجرای تکان دهنده پاسخ داد، در حاشیه جلسه بازپرسی ناگفته هایی از زندگی آشفته و سرگذشت خود را نیز برای خبرنگار خراسان بازگو کرد. آن چه تقدیم شما مخاطبان صمیمی روزنامه خراسان می شود نتیجه این گفت وگوی کوتاه با قاتلی است که با ضربات بی رحمانه قمه همسر و مادرزنش را به کام مرگ فرستاد و حدود 20 ساعت بعد از جنایت نیز با صدور دستورات ویژه قضایی، توسط کارآگاهان اداره جنایی آگاهی دستگیر شد.
نامت چیست؟
حمید – ص
سواد هم داری؟
بله! دیپلم دارم!
دیپلم را گرفتی یا نه به قول معروف دیپلم ردی هستی؟
نه! در رشته کار دانش مقطع دبیرستان را به پایان رساندم و دیپلم گرفتم اما دیگر در کلاس های پیش دانشگاهی شرکت نکردم و در واقع ترک تحصیل کردم.
اهل کجایی؟
مشهدی هستم و در مشهد هم به دنیا آمدم.
پدر و مادرت در قید حیات هستند؟
بله! هر دو نفر زنده اند.
چند خواهر و برادر داری؟
برادر ندارم، تک پسر هستم اما 6 خواهر دارم.
پدرت به چه شغلی مشغول است؟
او کشاورزی می کند و مادرم هم خانه دار است.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
چون می خواستم کار کنم و مستقل شوم!
چه کار می کردی؟
بعد از آن که دیپلم گرفتم یک دستگاه موتورسیکلت خریدم و با آن مسافرکشی می کردم یا پیک موتوری بودم ولی بعد از آن به صورت اقساطی یک دستگاه وانت پیکان خریدم و بعد هم با وانت مزدا کار کردم تا این اواخر که نیسان آبی داشتم.
در شرکت باربری مشغول بودی؟
نه! در یک شرکت فروش لوازم بهداشتی راننده بودم.
چه زمانی ازدواج کردی؟
سال 92 بود که سر سفره عقد نشستم.
با همسرت چگونه آشنا شدی؟
او از بستگان یکی از دوستانم بود. من با دایی «مهدیه» رفاقت داشتم که او پیشنهاد کرد با خواهرزاده اش ازدواج کنم. بعد هم خواستگاری رفتیم و زندگی مشترک مان آغاز شد.
اختلاف خانوادگی شما از چه زمانی شروع شد؟
البته اوایل با همسرم هیچ اختلافی نداشتم اما آرام آرام دخالت های مادرش در زندگی من بیشتر شد تا حدی که دیگر کار به مشاجره و درگیری رسید.
چگونه در زندگی شما دخالت می کرد؟
همسرم فقط به خواسته های مادرش عمل می کرد هرچه او می گفت باید همان اتفاق می افتاد. وقتی من به او می گفتم فلان کار را انجام بده، چون مادرش خلاف خواسته مرا گوشزد کرده بود دیگر به حرف من توجهی نداشت به همین دلیل هم کینه مادرزنم را به دل گرفتم.
چند فرزند داری؟
3 فرزند خردسال دارم.
چرا او را طلاق ندادی؟
من همسرم را دوست داشتم! نمی خواستم از او جدا شوم به همین خاطر هم بعد از کشاکش های طلاق حتی منزل را به نام او سند زدم و حق طلاق را هم به او دادم تا به زندگی مشترکمان ادامه بدهیم!
اما در بازجویی ها گفتی که پوشش همسرت مناسب نبود؟
بله! بعد از شروع اختلافات او دیگر به خواسته های من توجهی نداشت و هرکاری که دلش می خواست انجام می داد.
تا این حد که او را به طرز دلخراشی به قتل برسانی؟
تقصیر خودش بود، منزل را ترک کرده و قصد داشت از من طلاق بگیرد!
معتادی؟
نه! به هیچ مواد مخدری آلوده نیستم و دست بزن هم نداشتم!
پشیمانی؟
بعد از لحظاتی «سکوت»! خیلی اذیتم می کردند!
چرا تصمیم به قتل آنها گرفتی؟
به خاطر این که دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم! یک ماه بود که زندگی ام به شدت آشفته بود! از او می خواستم به زندگی خودش بازگردد! حتی دقایقی قبل از قتل هم برایش پیامکی فرستادم و او را قسم دادم که این کار را نکند ولی ...
از نظر مالی مشکلی داشتی؟
نه! درآمدم خوب بود! خانه و ماشین هم داشتم!
قمه را از کجا برداشتی؟
آن قمه را با خودم حمل می کردم.
چرا آن ها را در بنگاه املاک کشتی؟
چون همسرم بعد از ترک منزل، تقاضای طلاق داشت و در کشاکش طلاق بودیم! او در این مدت نزد مادرش بازگشته بود و من شنیدم قصد دارد منزل را که به نام او سند زده بودم به فروش برساند به همین دلیل هم به بنگاه املاک سپرده بودم که اگر همسرم در یکی دیگر از بنگاه ها خواست منزل را قولنامه کند بلافاصله به من خبر بدهد!
اما ضربات قمه را خیلی بی رحمانه به پیکر آن ها فرو کرده بودی؟
(سکوت!) آن ها مرا خیلی اذیت کردند!
هنگام دستگیری بیان کردی که می خواهم زودتر قصاص شوم تا دوباره همسر و مادرزنم را در آن دنیا به قتل برسانم! حالا چه می گویی؟
فقط می خواهم به پرونده ام زودتر رسیدگی کنند چون تحمل این وضعیت را ندارم!
مادرزنم بعد از طلاق از همسرش با مرد پولداری ازدواج کرده بود و هربار که همسرم از خانه من قهر می کرد او را با خودش به تفریح و رستوران می برد و با این رفتارش بیشتر مرا عذاب می داد.
برای افرادی که شرایط تو را دارند، چه توصیه ای داری؟
به آنها می گویم هنگام خشم و عصبانیت تصمیم نگیرید! در این شرایط بهترین کار آن است که به صورت توافقی طلاق بگیرید!
دیدگاه تان را بنویسید