کد خبر: 581647
|
۱۴۰۱/۰۸/۱۸ ۰۹:۰۰:۱۷
| |

جنایت به دنبال کری‌خوانی اینستاگرامی

پسر جوان توضیح می‌دهد چگونه در یک جنایت مستانه دستش به خون آلوده شد.

جنایت به دنبال کری‌خوانی اینستاگرامی
کد خبر: 581647
|
۱۴۰۱/۰۸/۱۸ ۰۹:۰۰:۱۷

اوایل شهریورماه در جریان یک نزاع خیابانی در منطقه چهارباغ استان البرز دوستش را به خاطر فحاشی در لایو اینستاگرام کشته است. بسیار خونسرد نشان می‌دهد و هیچ ترس و اضطرابی در چهره‌اش دیده نمی‌شود اما مدعی شده که از قتل پشیمان است.

به گزارش جام جم، متهم وقتی رو‌به‌روی مجری برنامه رادیویی قرار می‌گیرد با همان خونسردی به پرسش‌ها جواب می‌دهد و قتل را تشریح می‌کند.

*خودت را معرفی کن؟

مسعود ۲۱ ساله هستم.

*چقدر درس خوانده‌ای؟

 تا کلاس ششم خواندم و بعد مجبور شدم به‌علت زمینگیر شدن پدرم، ترک تحصیل کنم و سر کار بروم. مادرم برای ‌این‌که خرج ما را در بیاورد، سر کار می‌رفت و من هم مجبور شدم درس و کلاس را رها کنم و مشغول کار شوم.

*چه کار می‌کردی؟

چند شغل داشتم اما در مبل‌سازی و کامپوزیت حرفه‌ای شده و بیشتر مشغول این دو شغل بودم.

*از درآمدت راضی بودی؟

خیر. کمک‌خرج خانواده بودم، تمام هزینه‌ خانواده را من و مادرم می‌دادیم. حقوقم زیاد نبود.

*دوست صمیمی داشتی؟

 خیر، از صبح تا عصر کار می‌کردم و وقتی به خانه می‌آمدم کبوتربازی می‌کردم. چند کبوتر داشتم و تمام اوقات فراغتم را با کبوترها می‌گذراندم‌ ساعت چهار صبح به تهران می‌رفتم و هفت شب به محل زندگی‌ام برمی‌گشتم. دیگر هیچ وقتی برای تفریح با دوستان نداشتم.

*جای زخم روی گردنت چیست؟

 در زمان سربازی، داخل پادگان درگیری پیش ‌آمد، رفتم به‌عنوان ارشد چند سرباز را جدا کنم که یکی از آنها با در تن ماهی گردنم را برید، حتی چند روز در بیمارستان بستری شدم.

*در مورد قتل بگو.

 از پادگان مرخصی گرفتم و با برگه پزشکی چند روزی استعلاجی داشتم. اگر آن اتفاق شوم نمی‌افتاد و دوستم با من تماس نمی‌گرفت، یک هفته بعدش سربازی‌ام به پایان می‌رسید.

*خب ادامه بده.

 در حال رفتن به خانه بودم که دوستم با من تماس گرفت و گفت هر موقع به محله رسیدم خبر بدهم. وقتی به محل رسیدم او به دنبالم آمد و مشروب خوردیم. دقایقی بعد همراه یکی دیگر از دوستانم به مغازه آهنگری رفتیم که مرد آهنگر از ما خواست با او هم مشروب بخوریم. یکی از دوستان او در آنجا بود که من حس خوبی به او نداشتم، در این حین از آنها جدا شدم و در انتهای مغازه مشغول لایو گرفتن از خودم شدم.

*خب چه شد؟

همان دوستی که ابتدا با او مشغول مشروب خوردن شده بودم، در لایو به من شروع به فحاشی کرد. علتش را نمی‌دانستم اما عصبانی شدم و بعد از کری‌خوانی از من خواست که با هم در پارک قرار بگذاریم.

*قرار گذاشتی؟

 من به‌همراه دوستم از آهنگری بیرون آمده و به سمت پارک رفتیم. در نزدیکی پارک از مغازه فروش لوازم خانگی دایی‌ام چاقویی را برداشتم. دوستم چند بار به من زنگ زد و در این مدت به همسرم، مادرم و خانواده‌ام فحاشی کرد. وقتی به او رسیدم با قمه بزرگی به سمت من ضرباتی را پرت کرد. من هم برای دفاع از خودم با چاقویی که از مغازه دایی‌ام برداشته بودم چند ضربه به سمتش پرتاب کردم.

*کسی به کمکت آمد؟

 دوستانم دقایقی بعد رسیدند و او را زیر مشت و لگد گرفتند من هم بعد از این‌که مأموری به داخل پارک آمد از ترس فرار کردم و به خانه رفتم. هنوز یک ساعت نگذشته بود که یکی از دوستانم تماس گرفت و مدعی شد پسرجوان را با ضربات چاقو کشته‌ام. سریع به خانه دوستم رفتم که ساعتی بعد وقتی قصد داشتم فرار کنم مأموران در خروجی چهارباغ مرا شناسایی و دستگیر کردند.

*چرا مرتکب قتل شدی؟

 باور می‌کنید من نمی‌خواستم قتل انجام دهم. فقط در دفاع از خودم بود. وقتی او به سمتم ضربات قمه را پرت کرد،  برای ترساندن او چند بار چاقو را به بازویش نزدیک کردم. فکر نمی‌کردم ضرباتم به او اصابت کند و جانش را از دست بدهد. پیام دوستم بود نمی‌خواستم رفیق‌کشی کنم.

*خب پس چرا کشتیش؟

 من تحت تاثیر مشروبات الکلی بودم و در زمان حادثه حالت طبیعی نداشتم. فکر نمی‌کردم ضرباتی که پرت کرده‌ام به گردن او خورده و باعث شود جانش را از دست بدهد.

*ازدواج کردی؟

 بله دو سال است که ازدواج کردم. روز حادثه هنگامی‌که مشغول خوردن مشروب بودم همسرم با من تماس گرفت و گفت حس خوبی ندارد و بهتر است هر جایی‌که هستم، آنجا را ترک کنم اما من به حرفش گوش ندادم و این اتفاق رخ داد.

*پشیمانی؟

خیلی. باور می‌کنید که من نمی‌خواستم او را بکشم و فقط یک لایو اینستاگرامی و کنترل نکردن خشم هنگام مستی باعث شد من جان دوستم را بگیرم. عذاب وجدان رهایم نمی‌کند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها