میخواستم کم نیاورم، آدم کشتم
پسر جوان اعتراف کرد مشاجره در فضای مجازی چگونه باعث شد دست به قتل بزند.
دعوای مجازی دو پسر جوان به حادثهای خونین در یکی از محلههای تهران ختم شد.
اوایل آبان ماه امسال قاضی محمد وهابی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از قتل پسر جوانی باخبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در بیمارستان با جسد پسر ۳۰ سالهای به نام کامیار روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدهبود. بررسیهای مأموران پلیس حکایت از آن داشت مقتول ساعتی قبل در یکی از خیابانهای شهر در حالی که مجروح و کنار خیابان رها شدهبود با کمک رهگذران به بیمارستان منتقل میشود و تحت درمان قرار میگیرد، اما بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ میرود. گفتههای خانواده مقتول نشان داد او قبل از حادثه تلفنی با یک نفر مشاجره لفظی داشته و پس از آن از خانه خارج شدهاست. یکی از اعضای خانواده کامیار گفت: کامیار ساعتی قبل در خانه تلفنی با مردی در حال مشاجره لفظی بود. وقتی تلفنش تمام شد، گفت با یکی از دوستانش قرار دارد و از خانه بیرون رفت. همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران پلیس دریافتند مقتول دقایقی قبل از اینکه فوت کند، با یکی از دوستانش تلفنی صحبت کرده و به او گفته که با چه کسی درگیر شده است، بدین ترتیب مأموران پلیس دوست مقتول را شناسایی و از وی تحقیق کردند.
وی گفت: کامیار در حالی که به سختی صحبت میکرد، به من تلفن زد و گفت با فردی به نام ستار درگیر شده و ستار هم او را با چاقو زخمی کردهاست. کامیار گفتهبود، داخل خیابان خونین افتاده و از من خواست به کمک او بروم. به سرعت خودم را به محلی که آدرس دادهبود، رساندم، اما آمبولانس او را به بیمارستان منتقل کردهبود.
وی ادامه داد: کامیار مدتی بود با ستار اختلاف داشت و همیشه با هم در فضای مجازی کریخوانی میکردند. آنها چند باری با هم درگیر شدهبودند. با شناسایی قاتل، مأموران به محل زندگی او رفتند، اما متوجه شدند متهم پس از حادثه خانهشان را ترک کرده و به مکانی نامعلوم گریختهاست.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت، چند روز قبل به مأموران پلیس خبر رسید ستار به محل زندگیاش بازگشتهاست. با اعلام این خبر مأموران راهی خانه ستار شدند و متهم را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. متهم در بازجوییها با اظهار پشیمانی در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل من و تعدادی از دوستانم عضو گروهی در فضای مجازی شدیم. مقتول و دوستانش نیز جزو گروه بودند که پس از چند روز ما به صورت پیامکی با هم درگیر شدیم. کریخوانیهای ما در فضای مجازی ادامه داشت به طوری که هر روز کارمان شدهبود اینکه در فضای مجازی برای هم شاخ و شانه بکشیم. من و دوستانم چند باری با آنها قرار درگیری گذاشتیم و در خیابان و پارکها با هم درگیر میشدیم و کتککاری میکردیم.
البته آنها همیشه از من و دوستانم کتک میخوردند و همین باعث شدهبود مقتول و دوستانش از گروه ما کینه به دل بگیرند. از طرفی سردسته آنها مردی بود که خیلی احساس قلدری میکرد و میگفت هیچکس حریفم نیست. او خودش با ما درگیر نمیشد، اما مقتول و دوستانش را همیشه تشویق میکرد که با ما درگیر شوند. در این میان درگیری من و کامیار از همه بیشتر بود، چون سرکرده آنها ما دو نفر را به جان هم میانداخت.
قتل به خاطر ترس
متهم ادامه داد: چند روز قبل از حادثه من و یکی از دوستانم سرکرده آنها را در خیابان دیدیم و کتکش زدیم. خیلی از ما کینه به دل گرفت و بعد فهمیدم او دوباره کامیار را برای دعوا با من تشویق کردهاست. روز حادثه هم به طرف خانهام میرفتم که دیدم کامیار مرا تعقیب میکند. فهمیدم قصد دارد با من درگیر شود. او چاقو داشت برای همین به سرعت به طرف خانهمان دویدم. وقتی رسیدم، در را باز کردم و داخل حیاط رفتم. دقایقی پشت در ماندم و فکر کردم او ناامید شده و رفتهاست، اما دیدم چاقو به دست کنار خانه ایستاده و منتظر من است. از طرفی من نمیخواستم پیش او کم بیاورم که فکر کند ترسیدهام، به همین خاطر چاقویی برداشتم و به کوچه رفتم و با هم درگیر شدیم و من چند ضربه به او زدم که چاقو از دستش افتاد و از خانه ما دور شد.
متهم گفت: بعد از حادثه خیلی ترسیدهبودم. وسایلم را جمع کردم و به خانه یکی از دوستانم رفتم، اما ساعتی بعد فهمیدم کامیار در بیمارستان فوت کردهاست، به همین دلیل به یکی از شهرهای اطراف تهران گریختم.
مدتی در آنجا کارگری و باربری کردم و زندگیام را به صورت مخفیانه ادامه دادم تا اینکه چند روز قبل فکر کردم آبها از آسیاب افتاده و کسی به دنبال من نیست. به تهران برگشتم که مأموران پلیس مرا دستگیر کردند.
متهم پس از اعتراف به قتل برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید