کد خبر: 607263
|
۱۴۰۲/۰۱/۲۶ ۰۹:۳۲:۱۹
| |

زندگی عذاب‌آور زن جوان با شوهر وسواسی

زن جوان می‌گوید: با وسواس خسته‌کننده همسرم همه فامیل از ما فاصله گرفتند و حتی خانواده خودش نیز تحمل او را نداشتند چرا که ناگهان نیمه شب از خواب بیدار می‌شد و بعد از تمیزکردن منزل تا صبح زیر دوش حمام باقی می‌ماند!

زندگی عذاب‌آور زن جوان با شوهر وسواسی
کد خبر: 607263
|
۱۴۰۲/۰۱/۲۶ ۰۹:۳۲:۱۹

دیگر از رفتارهای همسرم به شدت خسته شده ام و هرگز حاضر نیستم به این زندگی مشترک ادامه بدهم این درحالی است که او حتی قبول نمی کند دچار بیماری روانی شده است و باید به روان پزشک مراجعه کند. در همین حال نیز اعتقاد دارد که رفتارهای دیگر اعضای خانواده مناسب نیست و ما قدر او را نمی دانیم...

به گزارش روزنامه خراسان، زن 38 ساله با بیان این که من و فرزندانم تصمیم گرفته ایم بدون همسرم در یک خانه اجاره ای دیگر زندگی کنیم، به  مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: 18 ساله بودم که با پسر خاله ام ازدواج کردم. آن زمان در سال آخر دبیرستان تحصیل می کردم که به پیشنهاد مادرم پای سفره عقد نشستم. «عیسی» جوان برازنده و مهربانی بود که شناخت خوبی از یکدیگر داشتیم. از سوی دیگر پدرم نیز مشاور املاک بود و اوضاع مالی خوبی داشت به همین دلیل من هیچ گاه در تنگناهای معیشتی و اقتصادی قرار نگرفتم،ولی بعد از برگزاری مراسم عقدکنان، متوجه شدم که«عیسی» مدام دست هایش را می شوید یا به مدت طولانی استحمام می کند!

اوایل همه او را جوانی تمیز و اهل رعایت بهداشت فردی می شناختند که از همه نظر مراقب بهداشت است ولی آرام آرام این وضعیت بسیار تاسف بار شد تا جایی که  دیگر همسرم به لباس و کفش و حتی تمیزی منزل هم حساسیت عجیبی پیدا کرده بود. او وقتی از بیرون به منزل می آمد کفش هایش را زیر شیر آب می شست اما ماجرا به همین جا ختم نشد. او، من و فرزندانم را وادار می کرد که روزی چند بار و در حضور خودش دست ها و پاهایمان را با آب و صابون شست وشو بدهیم و با نظارت او استحمام کنیم تا دست و بدن مان به در و دیوار حمام برخورد نکند، حتی اگر حوله حمام به دیوار برخورد می کرد باید دوباره استحمام می کردیم یا آن حوله را چند بار می شستم تا خیالش راحت شود. روزی چند بار باید خانه را جارو می زدم که یک بار آن با جارودستی خیس بود. لباس ها را چندین بار با دست می شستم و بعد از تایید همسرم آن ها را دوباره در ماشین لباس شویی می انداختم. شیرهای آب در خانه ما برق می زدند چرا که باید هر روز با وایتکس آن ها را تمیز می کردم.

آنقدر این مایع سفیدکننده را بر اشیای مختلف می زدم که دخترم دچار آسم شد و من هم به دلیل استفاده زیاد از آب و شست وشوهای بیهوده، به روماتیسم مفصلی مبتلا شدم. «عیسی» حتی گوشی های تلفن را هم می شست و اگر مهمانی به خانه می آمد باید در نقطه ای مشخص می نشست و تکان نمی خورد!با این رفتارهای خسته کننده همسرم همه فامیل از ما فاصله گرفتند و حتی خانواده خودش نیز تحمل او را نداشتند چرا که ناگهان نیمه شب از خواب بیدار می شد و بعد از تمیزکردن منزل تا صبح زیر دوش حمام باقی می ماند! بارها تصمیم گرفتم به رفتارهایش توجهی نکنم و حرف ها و خواسته هایش را نادیده بگیرم ولی چنان صورتش سرخ می شد و فشارخونش بالا می رفت که تشنج می کرد و باز هم من و فرزندانم دچار مشکل می شدیم. این بود که دیگر نتوانستم رفتارهای او را تحمل کنم و به همراه فرزندانم تصمیم گرفتیم او را به حال خودش رها کنیم و به منزل اجاره ای دیگری برویم. با این حال همسرم ادعا می کند مشکل از من و فرزندانم است که قدر او را نمی دانیم و ...

دستور سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) پس از مشاوره های مقدماتی توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری، بررسی روان شناختی ماجرای شوهر وسواسی با معرفی زوج مذکور به مراکز تخصصی ومشاوران مرکز فرماندهی پلیس خراسان رضوی ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها