کد خبر: 611450
|
۱۴۰۲/۰۲/۱۷ ۰۸:۵۲:۲۳
| |

قتل پسر همسایه به خاطر جای پارک خودرو

متهم که به عراق فرار کرده بود سرانجام بعد از 2 سال وقتی به ایران برگشت، دستگیر شد.

کد خبر: 611450
|
۱۴۰۲/۰۲/۱۷ ۰۸:۵۲:۲۳

مرد جوانی که دو سال قبل با همدستی برادرش به خاطر جای پارک خودرو پسر همسایه را به قتل رسانده و به عراق فرار کرده ‌بود، پس از دستگیری گفت در عراق کارگری می‌کرده‌اند. تحقیقات برای بازداشت برادر متهم که به ایتالیا گریخته در جریان است.

به گزارش روزنامه جوان، ۲۸ بهمن ماه سال ۱۴۰۰ به مأموران پلیس تهران خبر رسید چند مرد جوان در یکی از کوچه‌های منطقه تهرانپارس در شرق تهران درگیری خونینی را رقم زده‌اند.

با اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس راهی محل شدند و دریافتند لحظاتی قبل در نزاع دسته‌جمعی پسر ۲۴ ساله‌ای به نام سلمان با ضربات چاقوی یکی از طرفین زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل شده‌است.

سپس مأموران برای بررسی موضوع به بیمارستان رفتند که تیم پزشکی اعلام کرد سلمان بر اثر خونریزی شدید به کام مرگ رفته‌است. همچنین مشخص شد در این درگیری طرف‌های مقابل هم زخمی شده‌اند، اما پس از حادثه از محل گریخته و به بیمارستان مراجعه نکرده‌اند.

بدین ترتیب با اعلام خبر قتل پسر جوان تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند.

بررسی‌های تیم جنایی نشان داد مقتول و تعدادی از دوستان و بستگانش روز حادثه با دو برادر به نام‌های فرزاد و بهزاد که همسایه آن‌ها هستند، به خاطر جای پارک مقابل خانه‌شان درگیر شده‌اند و در آن درگیری با ضربه چاقو یکی از دو برادر زخمی و به قتل رسیده‌است.

یکی از بستگان مقتول گفت: «خانواده سلمان روز حادثه می‌خواستند لوازمی را به خانه ببرند که دیدند یکی از دو برادر خودرویش را جلوی پارکینگ آن‌ها پارک کرده‌است. آن‌ها به او اعتراض کردند و همین موضوع باعث درگیری آن‌ها شد و در جریان درگیری هم یکی از آن‌ها با چاقو ضربه‌ای به سلمان زد و بعد هم فرار کردند.»

با شناسایی عاملان قتل، مأموران پلیس برای دستگیری دو برادر به محل زندگی آن‌ها رفتند، اما متوجه شدند دو برادر پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته‌اند.

تحقیقات بعدی تیم جنایی حکایت از آن داشت دو متهم چند روز پس از حادثه به یکی از شهر‌های مرزی در غرب ایران رفته‌اند و با هویت جعلی به صورت غیر‌قانونی از کشور خارج شده و به کردستان عراق گریخته‌اند.

در حالی که دو سال از حادثه گذشته‌بود و همچنان تحقیقات برای دستگیری متهمان ادامه داشت، مأموران پلیس با‌خبر شدند یکی از برادران به نام بهزاد به ایران بازگشته و در رامسر زندگی مخفیانه‌ای را آغاز کرده و دیگری هم به یکی از کشور‌های اروپایی گریخته‌است.

بدین ترتیب مأموران روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت راهی رامسر شدند و متهم ۲۸ ساله را بازداشت و به تهران منتقل کردند.

متهم صبح دیروز برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی منتقل شد و در بازجویی‌ها مقابل قاضی وحید ناصری، بازپرس شعبه چهارم به درگیری اقرار کرد و مدعی شد قاتل برادرش است که به یکی از کشور‌های اروپایی گریخته‌است. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفت‌وگو با متهم

بهزاد چه شد که مرتکب قتل شدی؟

من قتل را انجام ندادم. البته به هواخواهی برادرم در آن درگیری بودم، اما برادرم ناخواسته با چاقو به مقتول ضربه زد و قصد قتل نداشت.

*چرا برادرت درگیر شد؟

برادرم مدتی بود در آن کوچه خانه مجردی کرایه کرده‌بود و تنها زندگی می‌کرد. او می‌خواست به زودی ازدواج کند که من هم تصمیم گرفتم تا زمانی که هنوز مجرد است، همراه او زندگی کنم. سه روز بود همراه برادرم زندگی می‌کردم تا اینکه روز حادثه با خودرویم وارد کوچه شدم و آن را کنار آپارتمان پارک کردم. دقایقی بعد برادرم با خودرویش وارد کوچه شد. او می‌خواست ساک ورزشی‌اش را از خانه بردارد و به باشگاه برود، اما جای پارک پیدا نکرده و تصمیم گرفته‌بود برای چند لحظه‌ای خودرویش را جلوی پارکینگ همسایه پارک کند. همان لحظه پسر همسایه به برادرم تذکر داده‌بود که خودرویش را از جلو پارکینگ بردارد. چون خودروی باربری وارد کوچه شده‌بود و آن‌ها می‌خواستند وسیله‌ای به خانه‌شان ببرند. همین موضوع باعث درگیری آن‌ها شد.»

*چطور شما وارد درگیری شدی؟

من داخل خانه بود و صدای درگیری را شنیدم. وقتی از پنجره به پایین نگاه کردم دیدم چند نفری با برادرم درگیر شده‌اند. به سرعت به پایین رفتم تا به برادرم کمک کنم. همان لحظه همسایه‌ها میانجیگری کرده‌بودند و برادرم به داخل خودرویش رفته‌بود. آن‌ها وقتی مرا دیدند دوباره با چوب و شمشیر به سوی ما حمله کردند و داخل خودرو به سر و صورت ما زدند. ما زخمی شده‌بودیم که برادرم با چاقو ضربه‌ای به یکی از آن‌ها زد و بعد هم از آنجا فرار کردیم.

*بعد چه شد؟

ما فکر نمی‌کردیم پسر همسایه فوت کرده‌باشد و به همین دلیل ساعتی بعد در حالی که سر هر دوی ما زخمی شده‌بود به کلانتری محل رفتیم تا از آن‌ها شکایت کنیم. داخل کلانتری یکی از مأموران با همکارش صحبت می‌کرد که شنیدیم گفت پسر زخمی در بیمارستان فوت کرده‌است. پس از شنیدن این خبر بی‌خیال شکایت شدیم و دو نفری از کلانتری بیرون آمدیم و از ترس فرار کردیم.

*به کجا رفتید؟

ما تصمیم گرفتیم از ایران خارج شویم و تنها جایی که به فکرمان رسید، کشور عراق بود. ما به یکی از شهر‌های مرزی رفتیم و به قاچاقچی انسان ۳ میلیون تومان دادیم و او هم ما را به سلیمانیه عراق برد.

*در عراق چه کار می‌کردید؟

برادرم وضع مالی‌اش خوب بود. او در تهران در کار خرید و فروش لوازم خانه فعالیت می‌کرد و وقتی فرار کردیم مقداری پول برداشت. وقتی به کردستان ایران رسیدیم از فردی برای هزینه زندگی‌مان در عراق ۵ هزار دلار خریدیم، اما بعد متوجه شدیم تمامی دلار‌ها تقلبی است. سپس از فرد دیگری مقداری دلار گرفتیم و به سلیمانیه رفتیم. مدتی بعد پول‌های ما تمام شد و پس از آن کارگری می‌کردیم. ما خانه‌ای در آنجا اجاره کردیم و روز‌ها هم به میدانی می‌رفتیم که پیمانکاران از آنجا کارگر می‌گرفتند.

*در این مدت با خانواده‌تان ارتباط داشتید؟

بله. در آنجا ما سیمکارتی خریدیم و گاهی تماس تصویری از طریق فضای مجازی داشتیم تا مخفیگاه‌مان شناسایی نشود.

*چه شد که به ایران بازگشتی؟

برادرم در تهران عاشق دختری بود و می‌خواست ازدواج کند که این حادثه رخ داد. به همین‌خاطر برادرم همیشه مرا سرزنش می‌کرد و می‌گفت اگر روز حادثه من به هواخواهی او وارد درگیری نشده‌بودم، درگیری تمام شده بود و الان او قاتل نبود و با دختر مورد علاقه‌اش زندگی می‌کرد. او همیشه شب‌ها کابوس می‌دید و می‌گفت اگر به ایران برگردد، اعدام می‌شود. از طرفی می‌گفت اگر من به ایران برگردم، چند سالی زندانی می‌شوم. به هرحال هشت ماه قبل ناگهان ناپدید شد و بعد با من تماس گرفت و گفت ۱۱ هزار دلار به قاچاقچی انسانی داده و او هم او را ابتدا به ترکیه و بعد از آنجا با کشتی به کشور ایتالیا منتقل کرده‌است. وقتی تنها شدم من هم تصمیم گرفتم به ایران برگردم، چون خیلی دلم برای مادر و پدرم تنگ شده‌بود. ابتدا به ارومیه برگشتم و مدتی بعد به تهران آمدم و بعد هم به رامسر رفتم تا اینکه دستگیر شدم.

*چطور دستگیر شدی؟

روز چهارشنبه همراه خانواده‌ام داخل چادر مسافرتی کنار دریا بودیم که مأموران مرا غافلگیر کردند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها