دختر جوان از پشیمانی بعد از فرار از خانه میگوید:
اشتباه کردم به خاطر آن پسر از خانه فرار کردم
دختر فراری بعد از اینکه از سوی پسر مورد علاقهاش رها شد، به پلیس مراجعه کرد.
الناز دختری جوان است که برای رسیدن به عشقش از خانه پدری فرار کرده است و درخواست کمک دارد.
او برای سایت جنایی از زندگیاش میگوید:
*چرا از خانه فرار کردی؟
فکر میکردم سجاد عاشق من است اما اشتباه میکردم.
*چه مدت با سجاد دوست بودی؟
دو سال بود با هم رابطه داشتیم، او میگفت عاشق من است اما دروغ میگفت.
*از کجا فهمیدی دروغ میگوید؟
وقتی با او فرار کردم دو ماه با هم زندگی کردیم. یک روز از مسافرخانهای که در آن بودیم رفت و من تنها شدم.
*بعد چه کردی؟
پولم تمام شد، چیزی هم برای فروختن نداشتم یا باید در خیابان زندگی میکردم یا از پلیس کمک میگرفتم که من دومی را انتخاب کردم.
*چرا مستقیم به پدرت زنگ نزدی؟
میترسیدم.
*از چه میترسیدی؟
پدر من بداخلاق است. عصبانیت زیادی دارد. چند بار به خاطر سجاد کتکم زده بود. من هم میترسیدم به خانه بروم من را بکشد.
*واکنش پدرت بعد از اینکه به پلیس خبر دادی، چه بود؟
اصلاً فکر نمیکردم این کار را بکند. پدرم وقتی من را دید گریه کرد. بغلم کرد و گفت بیا به خانه برویم.
*چرا به خانه نمیروی؟
میترسم. فکر میکنم برادرانم بلایی سرم میآورند.
*حالا تصمیمت چیست؟
نمیدانم. به من میگویند یا باید به بهزیستی بروم یا پیش خانوادهام باشم. من دوست دارم پیش خانوادهام باشم اما میترسم.
*از سجاد خبر داری؟
از او شکایت کردم، پدرم هم شکایت کرده است اما هنوز پیدا نشده، ما نمیدانیم کجاست.
دیدگاه تان را بنویسید