کد خبر: 630402
|
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ ۰۸:۰۰:۰۰
| |

دختر جوان از دلایلش برای فرار از خانه پدری می‌گوید:

نه خانه جای من بود نه خیابان

دختر جوان می‌گوید سال‌های کودکی را در تنهایی گذراند و پدرش او را نمی‌خواهد به همین دلیل از خانه فرار کرد.

نه خانه جای من بود نه خیابان
کد خبر: 630402
|
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ ۰۸:۰۰:۰۰

مریم مدتی است از خانه فرار کرده است. او سال‌های کودکی را تنها زندگی کرده است.

این دختر جوان در گفت‌وگو با سایت جنایی از روزهای سخت زندگی‌اش و آرزو برای آرامش می‌گوید:

 

*چرا از خانه فرار کردی؟

پدرم خیلی اذیتم می‌کرد. همیشه تحقیر می‌شدم، دیگر نمی‌توانستم تحمل کنم.

*چرا با پدرت مشکل داشتی؟

وقتی من دوساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. مادربزرگم از من مراقبت می‌کرد. پدرم من را به مادرش داده و خودش ازدواج کرده بود. هفته‌ای یک بار می‌آمد و به من سر می‌زد. 10 ساله بودم که مادربزرگم فوت کرد. از آن به بعد در خانه مادربزرگم تنها زندگی می‌کردم، تا یک سال قبل که پدرم و عموهایم تصمیم گرفتند خانه مادربزرگم را بفروشند و من به خانه پدرم رفتم. او حالا دو بچه و همسر دارد و من را دوست ندارد. همیشه طرفداری بچه‌های دیگر را می‌کند و با من دعوا می‌کند.

*درس خوانده‌ای؟

من تا کلاس ششم درس خواندم، بعد از آن دیگر مدرسه نمی‌رفتم.

*بعد از فوت مادربزرگت کاملاً تنها زندگی می‌کردی؟

بله.

*چطور غذا درست می‌کردی؟

کار خانه بلد بودم. مادربزرگم به من یاد داده بود. ما زندگی خوبی با هم داشتیم. من کار خانه انجام می‌دادم و بعضی وقت‌ها هم آشپزی می‌کردم. بعضی وقت‌ها هم همسایه‌ها به من سر می‌زدند.

*مادرت کجاست؟

خبر ندارم، او هیچ‌وقت سراغ من نیامد.

*چرا از خانه فرار کردی؟

از رفتارهای پدرم خسته شدم. با خودم گفتم از خانه‌اش می‌روم تا دیگر او را نبینم و هم او راحت باشد هم من، اما در خیابان زندگی کردن خیلی سخت است.

*می‌خواهی برگردی؟

ترجیح می‌دهم در یکی از خانه‌های امن زندگی کنم، کار یاد بگیرم و برای خودم کاری بکنم. خانه پدرم جای من نیست. درخواستم را به قاضی گفته‌ام. امیدوارم بتوانم روی پای خودم بایستم.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها