کد خبر: 630472
|
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ ۰۹:۵۲:۴۱
| |

اعترافات زن خیانتکاری که شوهرش را کشت و 2 نوزادش را فروخت

متهم گفت: قصد کشتن همسرم را نداشتم. وقتی از من شکایت کرد خیلی ترسیدم که در دادگاه ماجرای ارتباطم با آن جوان ۲۷ ساله لو برود و رسوایی به بار بیاید، درصورتی که من فقط تلفنی با او صحبت می‌کردم.

اعترافات زن خیانتکاری که شوهرش را کشت و 2 نوزادش را فروخت
کد خبر: 630472
|
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ ۰۹:۵۲:۴۱

نباید پای شوهرم به جلسه دادگاه می‌رسید! او به خاطر برخی مسائل خاص اخلاقی از من شکایت کرده بود.من هم می‌دانستم که اگر جلسه دادگاه کیفری یک برگزار شود به خوبی نمی‌توانم از خودم دفاع کنم به همین دلیل از رسوایی می‌ترسیدم که تصمیم گرفتم...

به گزارش  روزنامه خراسان، صبح دوازدهم شهریور سال گذشته،موتورسوار40 ساله‌ای که در مسیر میدان معراج به سمت میدان شهید فهمیده حرکت می‌کرد، ناگهان هدف ضربه قمه یک موتورسوار دیگر قرار گرفت و در دم جان سپرد.

بررسی‌های تخصصی که توسط قاضی«محمود عارفی راد» ( قاضی ویژه قتل عمد)صورت گرفت بیانگر آن بود که دو موتور سوار(متهم به قتل) با برنامه‌ریزی قبلی دست به جنایت زده‌اند. طولی نکشید که با دستورهای ویژه قضایی، همسر مقتول به پلیس آگاهی احضار شد و با نظارت مستقیم سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) زیر رگبار سوالات جنایی قرار گرفت. وقتی اختلافات بین او و همسرش لو رفت تحقیقات نیز وارد مرحله جدیدی شد و گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سروان عظیمی مقدم(افسر پرونده) به واکاوی ماجرا پرداختند و به سرنخ‌هایی دست یافتند که نشان می‌داد پسرعموی زن 25 ساله نیز در وقوع این جنایت نقش دارد. مدتی بعد« ابوالفضل -الف »دستگیر شد و به قتل شوهر دختر عمویش با ضربه قمه اعتراف کرد و همدست افغانستانی خود را نیز به پلیس لو داد. او گفت :وقتی«حمید»«مقتول» سوار بر موتورسیکلت به طرف دادگستری حرکت کرد من و مجید(تبعه خارجی) او را تعقیب کردیم، سپس هنگامی که «مجید »موتورسیکلت را به نزدیکی او هدایت کرد، من هم روی زین موتور بلند شدم و ضربه قمه را به پشت سرش زدم.

گفت و گو با متهم

زن جوانی که در پرونده قتل همسر 40 ساله‌اش دستگیر شده است با بیان این مطلب به تشریح گذشته خود پرداخت و به سوالات خبرنگار روزنامه خراسان پاسخ داد. آن چه می‌خوانید نتیجه این گفت وگوی کوتاه برای کنکاش در ریشه‌یابی این گونه جرایم هولناک است.

 *نامت چیست؟

معصومه- الف

 *چند سال داری؟

 25 ساله هستم.

* تا چه مقطعی تحصیل کردی؟

تا کلاس سوم ابتدایی درس خواندم.

*در چند سالگی ازدواج کردی؟

 تازه وارد ۱۴ سالگی شده بودم که پای سفره عقد نشستم و با «حمید» ازدواج کردم.

* چگونه با هم آشنا شدید؟

روزی مادرم در یک سفر درون شهری با خانمی در مینی بوس آشنا شده بود که صحبت‌هایشان به موضوعات خانوادگی کشیده شده بود، طولی نکشید که آن زن به خانه ما آمد و مرا برای پسرش خواستگاری کرد .

*چند سال با همسرت زندگی کردی؟

حدود ۱۱ سال.

*چند فرزند دارید؟

الان دو پسر دارم، ولی دو فرزندم را هم در نوزادی فروختیم!

*چرا فرزندانت را فروختی؟

همسرم معتقد بود من لیاقت بزرگ کردن آن ها را ندارم! ۵ یا ۶ سال قبل بود که پسرم را فروختیم و حدود ۴ سال قبل هم دخترم را یک هفته بعد از آن که به دنیا آمد !البته من با مشخصات کامل خودم در بیمارستان بستری شدم الان هم هنوز یارانه دخترم را دریافت می‌کنیم!

* آنها را به چه مبلغی فروختید؟

پسرم را ۵ میلیون و دخترم را ۷ میلیون تومان فروختیم .

*همسرت اعتیاد داشت؟

بله! شیشه مصرف می‌کرد! در واقع اختلاف ما هم بیشتر به این خاطر بود!

* پولی را که از فروش نوزادان تان به دست آوردید چه کردید؟

شوهرم پول‌ها را گرفت با فروش پسرم یک دستگاه موتورسیکلت خرید تا درپیک موتوری کار کند و با فروش دخترم نیز خانه رهن کردیم و باقی مانده آن هم صرف مخارج روزانه شد.

 *الان چه احساسی داری؟

عذاب وجدان دارم! فقط می‌خواهم بازگردم و درکنار دو فرزندم باشم!

* یعنی نمی‌خواهی دنبال دو نوزاد دیگرت بروی؟

 من نمی‌دانم آن ها را شوهرم به چه کسی فروخت! خبری از آن ها ندارم.

*پدرت چه شغلی دارد؟

 کارگر سرگذر است.

* چرا ادامه تحصیل ندادی؟

دچار تشنج می‌شدم! مدتی مرا به بهزیستی فرستادند و در مدرسه استثنایی‌درس می‌خواندم! بعد هم دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم!

* با این اختلافات خانوادگی چرا طلاق نگرفتی؟

من خیلی به طلاق اصرار داشتم، اما او طلاقم نمی‌داد! چند بار هم به دادگاه رفتیم ولی...

* چرا همسرت از تو شکایت کرده بود؟

می‌خواست اثبات کند که من با فرد دیگری ارتباط دارم !

*با آن فرد مورد ادعای همسرت چگونه آشنا شدی؟

او باغ گیلاس داشت و من هم برای جمع آوری گیلاس به باغ او می‌رفتم، وقتی سرگذشتم را برایش بازگو کردم و از مشکلات خانوادگی  ام برایش گفتم، او هم دلش سوخت و ماهانه مبلغ ۲ میلیون تومان به حساب بانکی من واریز می‌کرد تا به زندگی مشترکم ادامه بدهم! ولی از چند ماه گذشته ادعا می‌کرد که اگر از همسرم طلاق بگیرم با من ازدواج خواهد کرد! با وجود این من اشتباه بزرگی مرتکب شدم! کاش این گونه فریب نمی‌خوردم !

*چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟

من قصد کشتن همسرم را نداشتم. وقتی از من شکایت کرد خیلی ترسیدم که در دادگاه ماجرای ارتباطم با آن جوان ۲۷ ساله لو برود و رسوایی به بار بیاید، درصورتی که من فقط تلفنی با او صحبت می‌کردم!

*چند میلیون تومان برای قتل شوهرت پرداختی؟

من فقط با پسر عمویم موضوع را مطرح کردم و2 یا 3میلیون تومان به حسابش ریختم، چون او می‌گفت باید به فرد دیگری هم پول بدهد! ولی نگفتم شوهرم را به قتل برساند! من«حمید»را دوست داشتم، چون پدر فرزندانم بود! ولی او با شمشیر به سر شوهرم کوبیده بود!

* مادرت زنده است؟

نه! او هم حدود ۵ ماه بعد از قتل همسرم به خاطر بیماری کلیوی فوت کرد.

 *می‌دانی اکنون فرزندانت تا چه اندازه شرمنده رفتارهای تو می‌شوند؟

آن زمان به این چیزها فکر نمی‌کردم، اما الان خیلی خجالت زده هستم!

* پشیمانی؟

خیلی!کاش برای طلاق اصرار می‌کردم و این تصمیم احمقانه را نمی‌گرفتم .

*برای دو نوزادی که فروختید دلتنگ نمی‌شوی؟

نه !کاری از دستم ساخته نیست !

*حرف پایانی یا توصیه به دیگران ؟

هر نوع ارتباط غیر اخلاقی بالاخره زندگی انسان را به نابودی می‌کشاند، طوری که خودت هم متوجه نمی‌شوی! امیدوارم اشتباه بزرگ مرا دیگران مرتکب نشوند! از سوی دیگر هم اختلافات خانوادگی را باید از مسیرقانونی دنبال کرد،کاش کسی را داشتم که مرا از این بیراهه باز می‌داشت!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اعتمادآنلاین هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اعتمادآنلاین هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    خواندنی ها