کد خبر: 632241
|
۱۴۰۲/۰۶/۲۶ ۰۹:۳۰:۰۵
| |

قاتل معتاد: می‌ترسیدم زنم رهایم کند، او را کشتم

مرد معتاد که همسرش را به قتل رسانده است بعد از دستگیری جزییات جنایت را شرح داد.

قاتل معتاد: می‌ترسیدم زنم رهایم کند، او را کشتم
کد خبر: 632241
|
۱۴۰۲/۰۶/۲۶ ۰۹:۳۰:۰۵

مرد معتادی که متهم است همسر سرایدارش را در مدرسه به قتل رسانده، در بازجویی‌ها ادعا کرد احتمال می‌داده مقتول او را تنها بگذارد برای همین همسرش را به قتل رسانده است.

به گزارش جوان، ساعت ۱۸ عصر روز چهارشنبه ۲۲ شهریور‌ماه قاضی وحید ناصری، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۵۰ تهرانسر از قتل زنی جوان در مدرسه غیرانتفاعی باخبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد.

تیم جنایی در پاگرد پله‌های ساختمان پنج طبقه مدرسه غیرانتفاعی با جسد خونین و بی‌جان زن ۴۰ ساله‌ای به نام پروین روبه‌رو شد که با ضربات چاقو به پهلویش به قتل رسیده بود.

نخستین بررسی‌ها نشان داد مقتول سرایدار مدرسه غیرانتفاعی پسرانه بوده و همراه شوهر، پسر و دختر ۹ و ۱۷ ساله‌اش در اتاق سرایداری در طبقه سوم زندگی می‌کرده که دقایقی قبل شوهرش در درگیری او را به قتل رسانده و از محل به سرعت فرار کرده است.

همچنین مشخص شد دختر مقتول شاهد قتل بوده و با دیدن صحنه هولناک با داد و فریاد از همسایه‌ها و کسبه محل درخواست کمک کرده است.

دختر مقتول در حالی که گریه می‌کرد به مأموران گفت: «پدرم معتاد است و هر روز با مادرم مشاجره و درگیری داشت. دقایقی قبل پدرم وارد ساختمان شد، من در طبقه دوم بودم. از مادرم سؤال کرد که گفتم در طبقه سوم در اتاق سرایداری است. ثانیه‌هایی بعد صدای مشاجره و درگیری آن‌ها را شنیدم و پس از آن دیدم که مادرم به سرعت در حال فرار به پایین است و پدرم نیز با چاقویی او را دنبال می‌کند. وقتی به آن‌ها رسیدم با جسد خونین مادرم در پاگرد پله‌ها روبه‌رو شدم. پدرم وحشت‌زده و با دستانی خونی به من نگاه کرد و گفت دیدی چه بلایی سر مادرت آمد. از او خواستم با اورژانس تماس بگیرد و در خانه بماند، اما به سرعت از خانه فرار کرد و من هم با داد و فریاد از همسایه‌ها و کسبه محل درخواست کمک کردم.»

در ادامه تحقیقات، مدیر مدرسه هم گفت: «پروین زن خوبی بود و وظیفه‌اش را به خوبی انجام می‌داد و هیچ مشکلی نداشت. ما شوهر او را نمی‌دیدیم تا اینکه به من خبر دادند پروین به دست شوهرش در مدرسه به قتل رسیده است.»

مأموران پلیس در ادامه دست‌نوشته‌ای از جیب مقتول پیدا کرده که وی از شوهرش به خاطر اعتیادش گله کرده و نوشته بود که شوهرش، او و فرزندانش را اذیت می‌کند و از خدا خواسته بود کمکش کند تا بتواند شوهرش را از دام اعتیاد نجات و به زندگی‌اش سروسامانی بدهد.

تیم جنایی همچنین در بررسی تلفن همراه مقتول عکسی را پیدا کردند که پروین از پیامک‌های گوشی شوهرش گرفته بود. بررسی‌ها حکایت از آن داشت پیامک‌های ارسالی از قاتل به شماره تلفن دختر جوانی است که دوست دختر ۱۷ ساله اوست. مأموران دریافتند دختر ۱۷ ساله مقتول مدتی قبل با گوشی پدرش با دوستش تلفنی صحبت و پس از آن پدرش سعی می‌کند با دوست دختر ۱۷ ساله‌اش ارتباط بگیرد، اما موفق نمی‌شود و همسرش متوجه این پیامک‌ها می‌شود و از پیام‌های مخفیانه او عکس می‌گیرد.

بدین ترتیب مأموران، مرد جوان به نام کامبیز را به اتهام قتل همسرش تحت تعقیب قرار دادند و در نهایت او را در انباری انباشته از رنگ در غرب تهران هنگام مصرف هروئین بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.

متهم در تحقیقات به قتل همسرش اعتراف کرد و در ادامه هم برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی وحید ناصری در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

قاتل در بازجویی‌ها ادعا کرد، می‌ترسیده همسرش به خاطر اعتیاد از او جدا شود و تنهایش بگذارد، به همین دلیل او را در توهم شیشه و هروئین به قتل رسانده است.

گفتگو با متهم

‌*کامبیز چرا همسرت را به قتل رساندی؟

من معتاد به هروئین و شیشه هستم، می‌ترسیدم او مرا تنها بگذارد و از من جدا شود. اگر از من جدا می‌شد، بچه‌هایم با او می‌رفتند و من هیچ جایی برای زندگی نداشتم. از طرفی من در توهم مصرف شیشه و هروئین، همسرم را به قتل رساندم و الان هم پشیمان هستم.

اختلاف دیگری نداشتید؟

اختلافمان بیشتر به خاطر اعتیاد من بود. ۱۵ سال قبل در رفت و آمد با دوستان ناباب معتاد شدم و زندگی‌ام سیاه شد. همسرم همیشه تلاش می‌کرد من اعتیادم را ترک کنم و چند باری هم با برادرش مرا به کمپ برده و بستری کرده بودند، اما من هر بار دوباره شروع می‌کردم. لحظه حادثه هم فکر کردم می‌خواهد دوباره مرا به کمپ ببرد و از من جدا شود. البته من از سرایداری هم ناراحت بودم و با او اختلاف داشتم.

*چرا؟

او سرایدار بود و من در سرایداری هیچ نقشی نداشتم. همیشه مرا ساعت ۶ صبح از خانه می‌فرستاد برای آن‌ها نان بخرم و وقتی نان را تحویل می‌دادم، همان ساعت مرا بیرون می‌کرد و می‌گفت تا ساعت ۴ بعدازظهر به خانه برنگردم، چون معتاد بودم. من در این مدت حیران و سرگردان کوچه‌وخیابان و از این موضوع همیشه ناراحت و عصبانی بودم.

*شغل خودت چه بود؟

من نقاش ساختمان بودم.

*درباره روز حادثه توضیح بده؟

از سرکارم به خانه برگشتم و همسرم در آشپزخانه بود. ما دوباره به خاطر اعتیادم با هم مشاجره کردیم. من فکر کردم او می‌خواهد مرا ترک کند، به همین خاطر هم با چاقوی یادگاری که یکی از بستگانم به من داده بود ضربه‌ای به او زدم. همسرم فرار کرد و من هم در پاگرد پله‌ها به او رسیدم و دوباره به او ضربه زدم.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها