کد خبر: 633996
|
۱۴۰۲/۰۷/۰۸ ۲۰:۳۰:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

گره پیچیده در قتل مرد مسن؛ همسر سوم و زن همسایه جنایت را گردن یکدیگر می‌اندازند

قضات دادگاه کیفری استان تهران باید تعیین کنند قتل مرد مسن کار زن سوم اوست یا اینکه زن همسایه پیرمرد را قربانی کرده است.

گره پیچیده در قتل مرد مسن؛ همسر سوم و زن همسایه جنایت را گردن یکدیگر می‌اندازند
کد خبر: 633996
|
۱۴۰۲/۰۷/۰۸ ۲۰:۳۰:۰۰

دو زن که متهم هستند پیرمرد ثروتمندی را به قتل رسانده‌اند، برای بار دوم در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند و دوباره هر یک قتل را گردن دیگری انداخت.

به گزارش اعتمادآنلاین، متهمان که همسر سوم و یکی از همسایه‌های مرد ثروتمند هستند، متهم‌اند با همدستی همدیگر اقدام به قتل کرده‌اند.

جسم نیمه‌جان مرد سالخورده دو سال قبل در حالی که غرق در خون در خیابان افتاده بود پیدا و با کمک شهروندان به بیمارستان منتقل شد؛ اما این مرد که سعید نام داشت ساعاتی بعد به دلیل شدت جراحات جانش را از دست داد. فرزندان این مرد شکایت کردند و خواستار مجازات متهمان شدند. بررسی‌های ماموران نشان داد مقتول از مدتی قبل با همسرش درگیری داشته و یکی از همسایه‌ها به نام طلعت هم با او دچار اختلاف بوده است.

به این ترتیب همسر مقتول به نام منیر بازداشت شد. او در بازجویی‌ها گفت طلعت شوهرش را کشته است. وقتی طلعت بازداشت شد، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من با پیرمرد مشکل داشتم. ما در ساختمان مستاجر بودیم و پیرمرد مدام برای ما دردسر درست می‌کرد. او خیلی عصبانی و بدرفتار بود و بد و بیراه می‌گفت. من یک سگ را امانت نگه داشته بودم. پیرمرد مرتب به من غر می‌زد و بد و بیراه می‌گفت؛ یک روز به همسر او گفتم آخر سر شوهرت را می‌کشم. منیر خیلی عادی این پیشنهاد را قبول کرد و گفت سر فرصت مناسب خبرت می‌کنم. یک روز که پیرمرد خواب بود مرا صدا زد و من هم با چاقو او را زدم. پیرمرد زخمی‌ شده بود. بلافاصله بلند شد و از خانه بیرون رفت و در خیابان روی زمین افتاد.

با تکمیل اعترافات متهم و همسر مقتول، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی ابتدا اولیای دم درخواست قصاص کردند و در ادامه طلعت به عنوان متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام را رد کرد و گفت: من با پیرمرد اختلاف آنچنانی نداشتم که بخواهم او را بکشم. جسد او را در خیابان دیدم و از اختلافاتی که با همسرش داشت هم مطلع بودم اما هیچ منفعتی نداشتم که بخواهم او را بکشم و اتهام را قبول ندارم. همسر و پسرش با او مشکل داشتند چون اموالش را به نام دامادش کرده بود.

سپس همسر متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: من همسر سوم سعید بودم. او بداخلاق بود و همسایه‌ها با او مشکل داشتند. طلعت هم با او مشکل داشت و برای همین روز حادثه وقتی در خانه باز بود وارد خانه شد و او را کشت. من در قتل شوهرم نقشی نداشتم. طلعت بدون اطلاع من این کار را کرده است.

در ادامه هیات قضات وارد شور شدند و متهمان را به قصاص و حبس محکوم کردند. با اعتراض طلعت، پرونده برای رسیدگی به دیوان عالی کشور رفت و در نهایت دیوان عالی کشور رأی صادره را نقض کرد و پرونده یک بار دیگر به جریان افتاد. این در حالی بود که فقط طلعت به رأی صادره اعتراض کرده بود اما دیوان عالی کشو هر دو حکم را مورد بررسی قرار داد و از دادگاه خواست تا احتمال قاتل بودن منیر را هم بررسی کند.

در جلسه دوم رسیدگی، متهمان انگشت اتهام را به سمت هم گرفتند. طلعت گفت: اصلاً چرا من باید پیرمرد را بکشم بدون اینکه سودی داشته باشم؟ او 80 ساله بود و با من کاری نداشت. غر زدن‌هایش هم برای همه همسایه‌ها بود. من او را نکشتم. ضمن اینکه کسانی هستند که پیرمرد قبل از به کما رفتن به آنها گفته زنش او را زده است. چرا از آنها تحقیق نمی‌کنید؟

سپس همسر سوم مقتول در جایگاه قرار گرفت. او گفت: این حرف را قبول ندارم و در جریان قتل نبودم.

قاضی به منیر گفت: تو به‌راحتی حکم 15 سال حبس در رأی قبلی را قبول کردی؛ اگر نقشی نداشتی چرا چنین رأی سنگینی را قبول کردی؟

متهم گفت: من بی‌سواد هستم و کسی پیگیر کارهایم نیست، به همین خاطر هم نتوانستم به رأی اعتراض کنم. مرگ شوهرم هم سودی برای من نداشت.

با پایان جلسه، دادگاه قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها