زندگی آشفته جاعل حرفهای؛ از عشق دوم پدر تا میلههای زندان
جاعل حرفهای میگوید زندگی نابسامان و شرایط بد خانوادگی باعث شد خلافکار شود.
سیامک زندگی سختی را پشت سر گذاشته است. خودش میگوید میتوانست هنرمند شود اما حالا مجرمی سابقهدار شده است. سیامک را به اتهام جعل بازداشت کرده اند.
این جوان 35 ساله برای سایت جنایی از زندگیاش میگوید:
*چرا جعل میکردی؟
درآمدم از این راه بود. زندگی میگذراندم.
*این همه شغل، چرا کار خلاف میکردی؟
همین کار را بلد بودم. زندگیام هم طوری بود که به سمت خلاف رفتم.
*از زندگیات تعریف کن، از پدر و مادرت.
خیلی یادم نمیآید. اینطوری برایم تعریف کردند که وقتی خیلی بچه بودم، پدرم عاشق زن دیگری شد و مادرم هم خودسوزی کرد. من هم زیر دست نامادری بودم. کلا همگی زیر دست نامادری بودیم.
*خواهر و برادر هم داری؟
بله یک برادر و دو خواهر دارم.
*آنها چه میکنند؟
برادرم و یک خواهرم فوت کردند. هر دو افسردگی داشتند. من هم زندگیام نابود شد. فکر میکنم به اندازه کافی گفتم زندگیام چطور بوده.
*پدرت چه میکند؟
شنیدم چند سال پیش سکته مغزی کرده و زمینگیر شده. خیلی وقت است از او خبر ندارم
*چرا از پدرت خبر نداری؟
سالهای زیادی بود که رفت و آمد نداشتیم. بعد از اینکه خواهرم فوت کرد من دیگر به خانه پدرم رفت و آمد نداشتم.
*پدرت از همسر دومش هم بچه دارد؟
بله سه بچه هم از او دارد که آنها همگی سر و سامان دارند.
*از آنها خبر داری؟
نه خبر ندارم. خیلی وقت است از خانوادهام خبر ندارم.
*جعل کردن را از کجا یاد گرفتی؟
من از بچگی خیلی خوب نقاشی میکشیدم و ریزهکاری بلد بودم. کلا کار دستی دوست داشتم با وسایل ساده چیزهای خیلی قشنگی درست میکردم. یکبار دوستم نامهای برای ویزا میخواست خودم برایش جعل کردم. بعد از آن کارهای مختلفی به من پیشنهاد شد تا اینکه با گروه بزرگی آشنا شدم که کارهای مختلفی برایم میآوردند.
*احتمالا حکم سنگینی در انتظارت باشد چطور میخواهی گذران زندگی کنی؟
باید زندان را تحمل کنم. این بیرون کسی منتظر من نیست.
دیدگاه تان را بنویسید