مرد معتاد دختر 2 سالهاش را فروخت
زنی که از زندگی با شوهر معتاد به ستوه آمده است، داستان زندگیاش را بازگو کرد.
آن روز به خاطر این که دختر 2 ساله ام به سرما خوردگی مبتلا شده بود، برای جلوگیری از انتشار ویروس، نتوانستم او را با خودم به سرکار ببرم اما وقتی به خانه بازگشتم تازه متوجه شدم که شوهر معتادم او را فروخته است و...
به گزارش روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 25 ساله ای است که مدعی بود شوهر معتادش دختر او را به خانواده دیگری فروخته است و حالا او برای یافتن فرزند خردسالش تلاش می کند. این زن جوان درباره این ماجرای تلخ و سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت:10 سال قبل زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم پدر معتادم مرا به عقد مردی درآورد که همسر و 2 فرزند خردسال داشت. من که در 2سالگی مادرم را در یک سانحه تصادف از دست داده بودم، نمی توانستم در برابر خواسته پدرم مقاومت کنم چرا که 3 خواهر دیگرم نیز ازدواج کرده بودند و من هم باید به خانه بخت می رفتم اما هیچ کس را نداشتم تا با او درد دل کنم یا برای رهایی از این شرایط راهنمایی بگیرم.
پدرم نیز فقط به فکر تامین هزینه های اعتیادش بود و با پولی که از خواستگارم گرفته بود تا مدتی می توانست بدون دغدغه به استعمال مواد مخدر بپردازد. خلاصه در حالی که به خاطر تاهل خواستگارم به هیچ وجه دوست نداشتم زندگی مشترک را در کنار او آغاز کنم اما مقاومت هایم بی فایده بود و بعد از گذشت چند روز از مراسم عقدکنان پا به خانه شوهرم گذاشتم ولی او برای من شرط گذاشته بود که برایش مواد مخدر تهیه کنم در غیر این صورت مخارج زندگی ام را نمی داد.
من هم در طول 2 سال اول زندگی مشترک مشکل خاصی نداشتم و همسرم نیز بیشتر روزها را در کنار همسر اولش سپری می کرد و من هم به وعده خودم برای تامین مواد مخدر مصرفی شوهرم عمل می کردم و در پایان هر ماه نیز او مبلغی را برای هزینه های زندگی به من پرداخت می کرد تا این که صاحب دختری شدم و زندگی ام رنگ دیگری گرفت. او را در آغوش می فشردم و همه تلخکامی ها را از یاد می بردم حتی شب ها وقتی از سرکار به خانه بازمی گشتم و همسرم به بهانه های واهی کتکم می زد اما هر روز صبح هنگامی که لبخند فرزندم را می دیدم همه این سختی ها را فراموش می کردم و از چهره دخترم چنان انرژی می گرفتم که تا شب کار می کردم و برای آینده او زحمت می کشیدم.
خلاصه روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که روزی دخترم به سرما خوردگی مبتلا شد و من نتوانستم او را با خودم سرکار ببرم و به همین دلیل فرزندم را در خانه گذاشتم و خودم به تنهایی سرکار رفتم. ولی شب هنگام زمانی که به خانه بازگشتم از دخترم خبری نبود. تازه فهمیدم که شوهر معتادم او را به خانواده دیگری فروخته و مبلغ زیادی هم پول گرفته است! حالا به مرکز مشاوره کلانتری آمده ام تا برای یافتن فرزندم مرا راهنمایی کنید اما ای کاش ...
با توجه به اهمیت این ماجرای تلخ و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ جعفر خانی(رئیس کلانتری پنجتن مشهد) بررسی های کارشناسی و قانونی درباره ادعاهای این زن جوان آغاز شد.
دیدگاه تان را بنویسید