کد خبر: 663148
|
۱۴۰۳/۰۳/۲۲ ۰۹:۱۲:۱۶
| |

سرگذشت تلخ نوجوان 16 ساله‌ای که زورگیر شد

پسری 16 ساله که به جرم زورگیری دستگیر شده است، داستان زندگی‌اش را بازگو کرد.

سرگذشت تلخ نوجوان 16 ساله‌ای که زورگیر شد
کد خبر: 663148
|
۱۴۰۳/۰۳/۲۲ ۰۹:۱۲:۱۶

به خاطر این که با ناپدری ام کنار نمی آمدم از خانه آنها فرار کردم و به پاتوق دوستانم رفتم. آن جا بود که به مصرف الکل و استعمال سیگار روی آوردم و بعد هم در حالی زورگیری و گوشی قاپی را شروع کردم که 8 فقره سابقه نزاع با چاقوکشی در پرونده ام بود ...

به گزارش روزنامه خراسان، نوجوان 16ساله ای که همراه یکی از همدستانش و پس از زورگیری از راننده تاکسی اینترنتی در مشهد دستگیر شده بود درباره سرگذشت وحشتناک خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: پدرم مردی بی‌سواد و معتاد بود به همین خاطر مادرم برای کمک به مخارج زندگی در خانه های مردم کارگری می کرد اما من دو سال بیشتر از عمرم نگذشته بود که معنی طلاق را فهمیدم و مجبور شدم از برادرم که تازه به دنیا آمده بود مراقبت کنم چرا که مادرم برای رفاه وآسایش ما از پدر معتادم جدا شد و ما را زیر بال و پرخودش گرفت.

خلاصه پدرم به دنبال سرنوشت تلخ خودش رفت و من هیچ اطلاعی از او و محل زندگی اش نداشتم تا این که چهار سال قبل فهمیدم پدرم پدرم کارتن خواب شده بود بر اثر مصرف زیاد مواد مخدر صنعتی در زیر یکی از پل های مشهد از دنیا رفته است. دو سال بعد هم مادرم با مردی ازدواج کرد که او نیز به مصرف قرص‌های متادون اعتیاد داشت؛ با وجود این او منزلی را برای ما در بولوار رسالت (جاده سیمان)اجاره کرد و ما را به آن جا برد اما من هیچ علاقه‌ای به ناپدری ام نداشتم و از او متنفر بودم. به همین خاطر هم وقتی دیدم در کنار خانواده ام نمی توانم زندگی کنم از آن جا فرار کردم و به دوستانم پناه بردم چرا که آن ها در یک پاتوق جمع می شدند و از مسیر خلافکاری روزگارشان را می‌گذراندند. طولی نکشید که من هم مانند آن ها مصرف الکل و سیگار را شروع کردم اما برای تامین مخارجم به شاگردی در شغل های مختلف مانند قصابی و تعمیر گوشی تلفن همراه پرداختم اما خیلی زود و به توصیه یکی از هم پاتوقی‌هایم به مصرف قرص‌های اعصاب و روان آلوده شدم به گونه ای که روزی 10 قرص اعصاب مصرف می کردم. دیگر حال طبیعی خودم را از دست می دادم و برای خودنمایی و ترساندن دیگران، با چاقوی تیزی که داشتم خودزنی می کردم طوری که خون از صورت و دستانم فواره می زد!

8 بار به خاطر چاقوکشی و شرکت در نزاع دستگیر شدم اما چون نوجوان بودم به من ترحم می کردند و مدت زیادی را در بازداشت به سر نمی بردم. بالاخره با پولی که از مسیر شاگردی به دست آوردم یک دستگاه موتورسیکلت خریدم و در حالی که هنوز گواهی‌نامه نگرفته بودم، در کوچه و خیابان ها ویراژ می‌دادم تا این که با تشویق دوستانم که موتورسوار خوبی هستم،گوشی قاپی و زورگیری از مردم را آغاز کردم که آخرین بار هم راننده تاکسی اینترنتی را به دام انداختیم و با تهدید به مرگ از او هم زورگیری کردیم اما ای کاش ...

درحالی که این نوجوان 16ساله به 10 فقره زورگیری و گوشی قاپی از شهروندان اعتراف کرده بود، با دستور سرگرد فعال(رئیس کلانتری معراج مشهد) به مراجع قضایی معرفی شد تا تحقیقات بیشتری درباره جرایم احتمالی دیگر او و همدستش صورت بگیرد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها