بهزاد نبوی مطرح کرد؛
رئیسجمهور شدن نظامیان من را یاد کودتای سوم اسفند میاندازد/ روحانی توان رفع حصر را ندارد
وزیرصنایع دولت میرحسین موسوی درباره تغییرات اخیر شهرداری تهران میگوید که اگر من جای نجفی بودم استعفا نمیدادم؛ البته به گفته او استعفای نجفی به صلاح خودش بود و نه اصلاحطلبان. او درباره مساله فیلترینگ تلگرام هم معتقد است این محدودیتها برای این است که خاتمی دیگر نتواند «تکرار کند»
اعتمادآنلاین| بهزاد نبودی درباره مسائل سیاسی روز مصاحبهای داشته که مهمترین بخشهای آن را در زیر میخوانید؛
*مطرح شدن حضور یک رئیس جمهور نظامی مرا به یاد کودتای سوم اسفند 1299 میاندازد؛ آن زمان کشور در شرایط بدی قرار داشت. ملوک الطوایفی و هرج و مرج از یک سو و اوضاع اقتصادی نابسامان از سوی دیگر، شرایطی فراهم کرد تا رضاخان سردار سپه که آن زمان فرمانده قشون قزاق بود، کودتا کند و قدرت را به دست بگیرد. اتفاقا آن کودتا و روی کار آمدن رضا خان مورد استقبال قرار گرفت و حتی بخشی از روحانیون نیز از آن حمایت کردند. بسیاری تصورشان این بود که اگر یک دولت نظامی بر سر کار بیاید میتواند مشکلات موجود را حل کند به ظاهر هم بخشی از آن مشکلات برطرف شد.
*بحث رئیس جمهور نظامی را اول بار آقای هوشنگ امیر احمدی در آمریکا مطرح کرد. او یک بار هم کاندیدای ریاستجمهوری شد بعد از ایشان هم یکی از نمایندگان مجلس و سپس آقای الله کرم در یک مصاحبه مطرح کردند. معتقدم این پیشنهادها و صحبتها میتواند زمینه ساز شکل گیری یک دولت نظامی باشد و مطرح کردن آنها برای ارزیابی عکس العمل جامعه میتواند باشد.
*امروز وضع اقتصادی کشور نابسامان است. مشکلات زیادی وجود دارد که حل بسیاری از آنها خارج از توان دولت است. از طرفی هم حوادثی مانند دی ماه سال گذشته و نگرانی از هرج و مرج و ناامنی میتواند برخی را به این نتیجه برساند که یک دولت نظامی میتواند جلوی هرج و مرج را بگیرد و بحرانها و مشکلات اقتصادی را حل کند.
*(در پاسخ به این سوال که گزینه نظامی میتواند مورد اقبال مردم واقع شود)این امر بسته به شرایط موجود و عملکرد دولت دوازدهم دارد. موفقیت آقای روحانی در صورتیکه به وی اجازه داد شود بر این امر بسیار تاثیرگذر است. چگونگی مقابله دولت و آقای روحانی با بحرانهای اقتصادی و سیاسی موجود و همچنین تهدیدات ترامپ، در این اقبال مردم نسبت به دولت نظامی تأثیر گذار است.
*(رئیسجمهور نظامی) با نظرات صریح امام مغایرت دارد، اما به کرات اتفاق افتاده. متاسفانه امروز برخی از نهادهای نظامی علناًً و تقریباً و رسماً در برخی مقاطع نقش یک حزب سیاسی را ایفا میکنند.
*مردم تا به حال که نشان دادهاند که رأیشان قابل پیش بینی است و به کسانی که درصدد ایجاد انسداد فضای سیاسی و تنش در کشور هستند رأی نمیدهند.
*ممکن است افزایش قیمت ارز به شکلی بیارتباط با این مسئلهای که بحث کردیم (حضور یک نظامی به عنوان رئیس قوه مجریه) نباشد. شنیدهام صرافیهای هرات و اربیل در این بالا رفتن یک شبه قیمت ارز نقش داشتهاند. جریانهای بسیار قدرتمندی به لحاظ اقتصادی وجود دارند کافیست بخواهند تمام ارز موجود در بازار را جمع و برای دولت ایجاد بحران کنند. علت پیش آمدن چنین فرضیهای در ذهن من این است که هیچ عامل خاص واقعی و حتی روانی، بعداز تعطیلات نوروزی وجود نداشت که بتواند یک شبه چنین جهشی در تقاضای ارز ایجاد کند. همه عوامل موثر در افزایش این تقاضا به صورت مستمر وجود داشته و نمیتوانستند مسبب ایجاد تقاضای ناگهانی و یک شبه شوند.
*به نظر میرسد (تصمیم دولت برای تک نرخی شدن قیمت ارز) یک تصمیم کوتاه مدت برای جلوگیری از معاملات ارزی با قیمتهای بالا و در واقع برای «فریز» کردن باراز ارز است که اگر چنین باشد تصمیم بجایی است.
* نرخ 4 هزار و دویست تومان معاملات را کنترل میکند، اما نمیتواند یک اقدام و درمان دراز مدت باشد، ما باید کاری کنیم که عرضه و تقاضا در بازار ارز برابری کند. آنچه باعث نگرانی است، این است که دستهایی وجود داشته باشند که بخواهند از طریق افزایش قیمت ارز به دولت ضربه بزنند همان طور که در دی ماه سال 96 هم تصور این بود که تظاهراتی علیه دولت راه میافتد و باعث به چالش کشیدنش میشود. سپس بحث عدم کفایت رئیس جمهور را در مجلس مطرح میکنند و وی استیضاح میشود، اما مشاهده کردید که بعداز یکی دو روز کنترل از دست ایجاد کنندگان آن حوادث خارج شد و قضایا مسیر دیگری را در پیش گرفت. امیدوارم برای ارز چنین اتفاقی رخ ندهد که خسرانش برای کشور و مردم به مراتب بیشتر است.
*من در شرایط و مقامی نیستم که بگویم دولت چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهد، اما یک چیز را میدانم که وضع اقتصادی کشور بسیار بد است و این وضع نابسامان را نیز فقط مدیران شایستهتر نمیتوانند تغییر دهند. مدیریت موثر است اما مدیریت شایستهتر هم امکان معجزه ندارد.
*تغییر مدیریت ممکن است در حد محدودی اوضاع را تغییر دهد، اما آنچه که باید مد نظر قرار بگیرد این است که اقتصاد کشور به یک تحرک چشم گیر و گسترده نیاز دارد که آن هم با سرمایه گذاریهای دراز مدت، شدنی است که در حال حاضر برای آن منابعی در داخل وجود ندارد و یا قابل دسترسی نیست.
*به نظر میرسد تنها راه نجات اقتصاد از وضعی که در آن گرفتار شدهایم، سرمایه گذاری خارجی است. بنابراین تا هنگامی که این اتفاق نیفتد بهترین مدیران هم کماکان دچار مشکل خواهند بود و مشکلات نیز روز به روز بیشتر میشود؛ پس مشاهده میکنید که حل مشکلات تنها به دولت مربوط نمیشود، بلکه به نظام جمهوری اسلامی ایران باز میگردد که باید برای حفظ کشور و نجات اقتصاد آن باید در سیاست خود تجدید نظر کند.
*علیرغم اینکه امضای برجام یکی از بزرگترین توفیقات جمهوری اسلامی بوده است، مع الوصف باید این واقعیت را بپذیریم که برجام به تنهایی نمیتواند معجزه کند. این توافق روابط اقتصادی کشورمان را با جهان خارج به شرایط قبل از تحریمها و حتی فراتر از آن برد، که پیروزی بزرگی بود.
*تا قبل از برجام روابط اقتصادی کشور با سایر کشورها تقریبا تعطیل بود. انتظار این بود بعداز امضای آن و عادی شدن روابط اقتصادی خارجی مشکلات اقتصادی با سرمایه گذاریهای گسترده و طولانی مدت کاهش پیدا کند. در یکی دو ماه بعداز برجام شاهد حضور هیأتهای بزرگ اقتصادی اروپایی، ژاپنی، کرهای و... به کشور بودیم که متاسفانه در اثر اتخاذ برخی سیاستها و روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده مشکلات تشدید شد و برخی در داخل دست به دست ترامپ دادند و هر دو طرف به گل نشستن را با اهداف متفاوت تعقیب میکنند.
*ترامپ چگونه میخواهد استفاده ایران را از نتایج برجام منتفی کند؟ او به طور روشن میخواهد اروپا، ژاپن، کره و سایر کشورها را با مطرح کردن موضوعاتی مانند فعالیت موشکی ایران و طرح خروج از برجام از سرمایه گذاری در کشورمان منصرف و یا فضای ناامن برای سرمایه گذاران ایجاد کند. متأسفانه تندورهای داخلی هم با اقدامات، اظهارات و سیاستهای خود با هدف زمین گیر کردن دولت روحانی به اهداف ترامپ کمک بسیار شایستهای میکنند.
*عمکلرد مجلس ششم، حاصل تلاشهای جمعی گسترده و تشکیلاتی بود و نه یک فرد، که البته انتقاداتی هم به آن وارد است. ثانیاً مقایسه مجلس دهم را با مجلس ششم درست نمیدانم. در مجلس ششم اکثریت قاطع به غیر از 30 الی 40 نفر وابسته به طیف اصلاحطلبان بودند، در حالی که در مجلس دهم اکثریت را نمایندگان اعتدال گرا و میانه روهای اصولگرا، اصلاح طلب و مستقل تشکیل میدهند، البته تعداد اصولگرایان آن از اصلاح طلبان بیشتر است. اصلاح طلبان علی رغم اینکه در این دوره تعدادشان از دورههای هفتم، هشتم و نهم بیشتر است مع الوصف در اقلیت هستند و اگر بخواهیم بر همین اساس مقایسهای انجام دهیم، مجلس دهم به مجلس پنجمی، که آقای ناطق نوری در رأس آن قرار داشتند بیشتر شباهت دارد.
*اگر اعتدال و میانه روی را مبنا قرار دهیم مجلس دهم بیشباهت به مجلس ششم نیست، با این تفاوت که متاسفانه در این مجلس فراکسیون گستردهای از میانهروها و مستقلین به وجود نیامد و صرفا در مواردی هماهنگیهای موردی و مقطعی صورت میگیرد. اگر چنین فراکسیونی شکل میگرفت، کار آرایی این مجلس در جهت تحقق اهداف مستقلین و میانهروها بسیار بیشتر میشد.
*فراکسیون امید در بدو امر تصورش این بود که هرکسی را کاندیدا کرده و رأی آورده در مجلس الزاما عضو فراکسیون امید خواهد بود، در حالی که فراکسیون امید به دلیل رد صلاحیتهای گسترده در مواردی بهترین راهش نامزد کردن اصولگرایان و مستقلان میانهرو در قبال محافظهکاران بود و این بدان معنا نبود که نامزدهای مذکور از نظر فکری اصلاح طلب شدهاند. به عنوان مثال آقای لاریجانی به شکل کاملاً عاقلانه و برای جلوگیری از پیروزی نامزهای تندور کاندیدای فراکسیون امید از قم بود و یا آقایان جلالی، نعمتی و مطهری جز کاندیداهای لیست امید از تهران بودند و هیچ قرار و مداری هم برای عضویتشان در فراکسیون امید مجلس، به درستی با ایشان گذاشته نشده بود.
*بهترین راه برای توفیق بیشتر فراکسیون امید، که متاسفانه به آن توجه نشد، تشکیل فراکسیون فراگیر «اعتدال و میانه رو» بود. اگر چنان فراکسیونی شکل میگرفت، حداقل در زمینه مسائل اقتصادی و سیاست خارجی، که مهمترین مسائل فعلی کشور است، می شد به مجلس و فراکسیون امید، امید بیشتری داشت.
*قطعا استعفای آقای نجفی نه به صلاح خود ایشان بود و نه به صلاح اصلاح طلبان، اما متاسفانه این اتفاق افتاد. اینکه بخواهیم دوران شهرداری آقای قالیباف با آقای نجفی را مقایسه کنیم قیاس صحیحی نیست. همه نهادها و قدرتها در طول دوران شهرداری از ایشان حمایت کردند. آقای نجفی پیش از آنکه شهرداری تهران را قبول کند چون میدانست اداره شهر تهران نمیتواند تحت الشعاع درگیری سیاسی طیفهای مختلف قرار بگیرد، تلاش کرد نظر قدرتهای مختلف و نهادهایی را، که ممکن بود مانع کارش در شهرداری تهران شوند، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم جویا شود. شنیدهام او نشستهایی هم با بعضی از مسوولان و نهادهایی که ارتباطاتی با شهرداری داشتند، داشته است و از آنها نظر منفی نشنیده بود.
* ظاهرا جز یک نهاد، کسی مخالف شهرداری او(نجفی) نبود و چنگ و دندانی به وی نشان داده نشده بود، ولی بعدها معلوم شد که برداشتنش صحیح نبوده و یا مخالفتهای شدیدی بروز داد نشده است. آخرین برخوردهای قوه قضائیه با وی موید این نظرات است ضمناً عمق مشکلات موجود در شهرداری که بخشی از آنها نیز آقای نجفی در گزارش 100 روزه اعلام کرد بسیار بیش از انتظارات قبلی او بود. مثلا بدهی حدود 60 هزار میلیارد تومان مشکل کوچکی نیست.
*اگر من جای نجفی بودم استعفا نمیدادم، ولی ایشان اهل درگیریهای آنچنانی نبود او میخواست شهرداری باشد که صرفا به شهر خدمت کند و توان فشارهای وحشتناک را نداشت.
*دوره آقای نجفی با دوره آقای قالیباف قابل مقایسه نیست. البته من از لحاظ اجرایی آقای قالیباف را قبل از این مسائل مالی که اخیراً از آن اطلاع پیدا کردهام شهردار موفق میدانستم. ایشان بدون مشکل 12 سال شهردار تهران بوده، که حاصل ارتباط قوی ایشان با نهادهای قدرتمند بوده است.
*کسانی که طرفدار محدود کردن فضا مجازی هستند و آن را مثبت تلقی میکنند عمدتا خود را پشت سپر مسائل اخلاقی پنهان میکنند و این گونه بیان میکند که بحث فلیترینگ به خاطر این مسئله است، در حالی که مسأله اصلی آنان محدود کردن اطلاع رسانی آزاد و محدود کردن تغذیه مردم به اطلاع رسانی جهت دار و کنترل اعضای فضای مجازی است.
*وقتی برای رأی دادن انتخابات مجلس دهم به حوزه رأی گیری رفته بودم، میدیدم که در دست هیچکس تراکت و یا لیستی نیست و همه از روی تلفن همراه خود اسامی را میخواندند و مینوشتند و «تکرار میکنم» آقای خاتمی که صرفا از طریق فضای مجازی منتشر شد، آن چنان تاثیری بر مردم گذاشت که برای اولین بار یک لیست به طور کامل در انتخابات رای آورد.
*همه امروز میدانند بستن فضای مجازی برای این است که آقای خاتمی دیگر نتواند «تکرار کند»، برای این است که انحصار خط دادن به افکار عمومی فقط در دست یک طیف خاص باشد، که البته تحقق این آرزو محال است. وسایل ارتباط جمعی و فضای ارتباطی به قدری پیشرفته شده است که آدمها راههای ارتباطی پیدا میکنند. این اقدامات آب در هاون کوبیدن است.
*در همین اعتراضات دی ماه سال گذشته، در همین فضای مجازی جو علیه اصلاح طلبان و خصوصا آقای خاتمی راه افتاد. بنابراین دفاع من از آزادی فضای مجازی، جنبه دفاع از منافع جناحی ندارد.
*متاسفانه در کشور ما جناحهای سیاسی منافع حزبی و گروهی را مقدم بر منافع ملی، کشور و ملت قرار میدهند و ناامید کردن مردم نیز بخشی از این رفتارهای جناحی است در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی خصوصا در دوره دوم عدهای تلاششان این بود که مردم را از رایی که دادهاند ناامید کنند و به آنان تفهیم کنند که رأیشان تاثیری در سرنوشت کشور ندارد.
*تنها راه برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب، برای یک اصلاح طلب، رجوع و توسل به صندوقهای رای است. تمامی راههای دیگر مردود و ناموفق است البته این راه هم باتوجه به محدودیتها و خصوصا نظارت استصوابی، راهی بسیار دشوار است.
*امیرکبیر میخواست مشکلات کشور را با روشهای اصلاحی حل کند. دو سال و اندی نیز تلاش کرد اما دیدیم که با چه مشکلاتی روبرو شد و حتی جان خود را در این راه داد. اینکه تصور کنیم با یک و یا چند بار رای دادن مشکلات باید بر طرف حل شود خطا است. حل مشکلات با چندین بار رای به پای صندوقها رفتن امکان پذیر نیست و حرکتهای اصلاحی در کشور باتوجه به موانع قانونی بعضا غیر قانونی، نتایج تدریجی بسیار محدودی خواهد داشت ولی باتوجه به اینکه تنها راه نجات ملک و ملت است، باید تدوام یابد.
*مردم امروز عاقلتر و هوشیارتر از گذشته شدهاند میدانند بهترین راه برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب رجوع به صندوق رای است و وقتی افراد مناسبتر رد صلاحیت میشوند مأیوس نشده و به افراد مناسب دیگر رای میدهند و حتی در مواردی برای جلوگیری از ورود نامناسبترین افراد به مراکز قدرت به انتخاب افراد کمتر نامناسب هم قناعت میکنند که این اوج هوشیاری است. در انتخابات خبرگان اخیر شاهد این هوشیاری تحسین برانگیز بودیم
*حتی کسانی که در سخن انقلابی مینمایند، در عمل به صندوقهای رأی رجوع میکنند و حتی پس از انتخابات سال 88 هم، علی رغم تلاشهای گستردهای که برای مأیوس کردنشان شده میشود، با صندوقهای رأی قهر نکردهاند. به عنوان مثال رد صلاحیت مرحوم هاشمی در انتخابات سال 92، که میبایست به یأس و ناامیدی مردم منجر میشد (همان طور که خود من زندانی شدم) اما مردم با هدایت آن مرحوم و آقای خاتمی به مناسبترین نامزد موجود اقبال نشان دادند و به دنبال براندازی و انقلاب نرفتند.
*اینکه چرا اطرافیان آقای احمدینژاد امروز علیهاش موضع گرفتهاند، مسأله مهمی نیست. طبیعی است که وقتی رئیس جمهور مورد تأیید و صاحب قدرت بود مورد حمایت این افراد باشد.
*من کاری به علل و انگیزه موضع گیریهای چند ماه اخیر آقای احمدینژاد ندارم، ولی معتقدم نقدهای دوستان عمدتا عکس العملی و یا خلاف مواضع خودشان است. اگر مواضع آقای احمدینژاد صحیح است، اولاً چه اشکالی دارد که قبلا اتخاذ نشده و امروز مطرح شود. خود ما هم نظراتمان دستخوش تغییر میشود. ثانیاً چرا باید از برخورد با ایشان استقبال و با طرح مسایلی نظیر «ساختار شکنانه بودن مواضع ایشان» برخورد با ایشان را تشویق و ترغیب کنیم. ما باید از آزادی حقوق همه حتی مخالفینمان دفاع کنیم. ضمناً من مواضع آقای احمدینژاد را به هیچ وجه «ساختار شکنانه» نمیدانم.
*من که به قول کیفرخواست دادستان در دادگاه گفتهام به موسوی خیانت نمیکنم معلوم است که با حصر مخالفم ولی به این مسئله که آقای روحانی توان رفع حصر را دارد اعتقادی ندارم اما میگویم روحانی باید تلاشش را بیشتر کند. حصر به دستور روحانی صورت نگرفته است که با دستور ایشان رفع شود.
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید