محمدرضا باهنر:
مقابل بعضی حرفهای تند و مانعتراشانه باید بگوییم هیس!/ در تمام تریبونهای رسمی به نارضایتی دامن زدهایم/ الان کشور نیاز به رفع حصر ندارد
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری به اصلاحطلبان توصیه کرد برای پا گرفتن ایده گفتوگوی ملی از جاهای سخت شروع نکنند.
اعتمادآنلاین| محمدرضا باهنر، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری مصاحبهای درباره گفتوگوی ملی داشته که مهمترین بخشهای آن را در ادامه بخوانید؛
* صدام تازه به کشورمان حمله کرده بود. عدهای از مسئولان، نگران و پریشان خدمت حضرت امام(ره) رفتند و به ایشان عرض کردند که وضعیتی غیرعادی در کشور ایجاد شده است و ما میخواهیم در کشور وضعیت بحرانی اعلام کنیم. تعبیر حضرت امام(ره)- نقل به مضمون- این بود که دیوانهای سنگی پرتاب کرده است که ما آن سنگ را پس میزنیم؛ وضعیت به هیچوجه بحرانی نیست.
*من نمیخواهم وارد قضاوت شوم اما تعریف بحران و اینکه چه مسائلی بحران هستند و چه مسائلی بحران نیستند در مکاتب و ایدئولوژیهای مختلف متفاوت است. ما در کشور مسائلی داریم که نمیتوانیم منکر آن باشیم و کسی هم نمیتواند این را کتمان کند. در اینکه مسائلی در کشور داریم تردیدی وجود ندارد؛ مسائلی که بعضیها اسمش را بحران میگذارند، برخی چالش و عدهای هم میگویند مسئله. من وقتی این موارد را با بحرانهای عظیمی که کشور آنها را در 40سال گذشته پشت سر گذاشته است مقایسه میکنم میگویم اینها عمدتا مسئله هستند و حتما باید رسیدگی و پیگیری شوند.
*(در پاسخ به این سوال که نگران بحرانی شدن مسائل و مشکلات کشور نیستید؟): حتما، چرا که سرمایهگذاریهای محسوسی در اینباره از خارج برای تبدیل این مسائل به بحران صورت میگیرد. یک مثال ساده میزنم، الان مسئله کمآبی در کشور ما یک مشکل است. بخشی از این مسئله اصلا در حیطه اراده ما نیست؛ چراکه وابسته به طبیعت است و بنا به اعلام کارشناسان امر، در سالهای اخیر خشکسالی فراگیر شده است؛ زیرا سیستم اکولوژی کرهزمین دارد تغییر میکند. اما وقتی در قالبی دیگر و از بعد مصرفی به قضیه نگاه میکنیم مسائل جدیای وجود دارد. آمار و ارقام من در این حوزه شاید چندان دقیق نباشد اما خیلی پرت هم نیست. مجموعا کمتر از 10درصد آب مصرفی ما به شرب و صنعت اختصاص دارد. در مقابل، بیش از 90درصد آب ما در کشاورزی مصرف شده یا نگهداری نمیشود. بهرهروی کشاورزی در کشور ما زیر 30درصد است و این یعنی بیش از 70درصد آبی که در حوزه کشاورزی مصرف میشود یا هدر میرود و یا از دسترس خارج میشود. ما اگر در آن 90درصد آبی که در کشاورزی مصرف میشود فقط 10درصد صرفهجویی کنیم. دیگر نه مشکل آب داریم و نه خشکسالی برایمان خطر محسوب میشود که البته رفع این مشکلات، تدبیر و مدیریت و جسارت میخواهد و تصمیمات خطیری میطلبد.
* چندوقت پیش در اتومبیل رادیو گوش میدادم که گوینده خبر با شعف و شادمانی بسیاری اعلام کرد امسال 500هزار تن هندوانه صادر کردهایم و از این محل 95میلیون دلار درآمد داشتهایم. ماشین حساب ذهن من بلافاصله بهکار افتاد. ما برای هر کیلو هندوانه به 500لیتر آب احتیاج داریم. همین هندوانهای که وانتیها در تهران کیلویی هزارتومان میفروشند در جیرفت کرمان 100تومان از کشاورز خریداری میشود و بقیه سهم دلالها، انباردار و حملونقل میشود؛این در حالی است که کشاورز برای هر کیلو هندوانه بهطور متوسط 500لیتر آب مصرف میکند، کمخوابی میکشد، کود میدهد و... ،بنابراین هزینه 500لیترآب در کشور ما بیش از 2هزار و 500تومان است؛ بهعبارتی اگر بخواهیم هر مترمکعب آب را احصا کنیم برای ما 5هزار تومان هزینه برمیدارد. ما 2500تومان خرج تولید هندوانه میکنیم و کیلویی 100تومان آن را صادر میکنیم و خیلی هم خوشحال هستیم. حالا ببینید کمتر از 10میلیون دلار از این 95میلیون دلاری که از صادرات هندوانه درآمد داشتهایم به کشاورز میرسد؛ 10میلیون دلاری که به ازای آن، ما یک میلیارد دلار آب صادر کردهایم. خیلی هم خوشحالیم و افتخار هم میکنیم. یک مثال دیگر میزنم تا منظورم آشکارتر شود، پسته جزو محصولاتی است که بالاترین مزیت مثبت کشاورزی را دارد، ما 4-3 سال قبل در کرمان یک کنفرانس داشتیم. در آن کنفرانس یکی از پستهکاران موفق و قدیمی کرمان که الان هم به آمریکا رفته، مقالهای ارائه کرد. او براساس تحقیقاتش اعلام کرد که ما در 50 سال قبل 50میلیارد دلار پسته از کرمان به دنیا صادر کردهایم و نکته جالبش این است که 100میلیارد دلار آب مصرف کردهایم. پسته از لوکسترین کالاهاست و ارزشافزوده بالایی دارد و متأسفانه باز هم آب مجازی که صادر کردهایم بیشتر از صادرات پسته بوده است. بنابراین اینجایی که شما میگویید مدیریت نمیشود، درست است. بعضی مواقع تصمیمات خطیری میطلبد. من اهل فتوا نیستم و اصلا نباید وارد این حوزه شوم اما اگر بنده اهل فتوا بودم اعلام میکردم کشت غرقابی در ایران حرام است.
*خشکشدن دریاچه ارومیه که یک فاجعه ملی است. من به شما میگویم مشکلی که سبب شکلگیری این فاجعه شده است بحث خشکسالی نیست، مشکل این است که دور دریاچه ارومیه بیش از 40هزار چاه با مجوز یا بی مجوز حفر شده است که اکثرا بیمجوز است و مردم هم در آنجا برای خودشان استخری زدهاند و 4تا درخت سیب و گلابی کاشتهاند. حالا سؤال این است که برای این چاههایی که قرار بوده ذخیره محیطزیست باشد اما خرج مثلا کشاورزی یا باغداری شده است چه باید بکنیم؟ عدهای نگاه عاطفی دارند و میگویند این درختها مثل بچههای آنها میمانند و نمیتوان باغها را از آنها گرفت و عدهای دیگر خواستار ساماندهی چاهها هستند و میگویند با فرهنگسازی و جدیت باید با آنها مقابله شود؛لذا من بازهم تاکید میکنم که مسئولان باید تصمیمات خطیر بگیرند و مردم را توجیه کنند.
*آستانه تحمل مردم پایین آمده است؛ چراکه ما مسئولان هم در تمام تریبونهای رسمی کشور به این نارضایتی دامن زدهایم؛ از تریبون مجلس گرفته تا صداوسیما و حتی صحبتهای سران، ما آستانه تحمل مردم را کاهش داده است.
*من مواردی دارم که مثلا مردان جاافتاده50-45ساله وارد دفتر کار من میشوند ،در را میبندند و به پهنای صورت اشک میریزند. وقتی از آنها میپرسم چه شده، مثلا میگویند من ماهی 2میلیون و 500هزار تومان درآمد دارم اما دخترم دانشگاه آزاد فلانجا یکی از گرایشهای علوم انسانی قبول شده و نمیتوانم از پس هزینه خوابگاهش برآیم. از یک طرف نگاه میکنم میبینم درست میگوید او نمیتواند به دخترش بگوید درس نخوان. از طرف دیگر وقتی در سطح ملی موضوع را نگاه میکنم میبینم خانم یا آقایی حتی با دکتری روانشناسی چه میخواهد بکند؟ وقتی ما سالی هزار فارغالتحصیل دکتری ادبیات، زبانشناسی، روانشناسی و... داریم، توقعات و مطالبات را بالا بردهایم و سطح تحمل را پایین آوردهایم.
*ما همه با هم مقصر بودهایم و تدریجی به اینجا رسیدهایم. اینکه میگویم ما منظورم مسئولان است. مثال دیگری میزنم؛ در تهران تعداد کسانی که زندگی روزمرهشان دچار مشکل باشد زیاد است اما جالب است اگر یک تعطیلی چندروزه داشته باشیم از همین میدان آزادی تا خود شهرهای اصلی شمال کشور در جاده ترافیک میشود. الحمدلله ماشینهای بنز و بیام و و لکسوس هم دیده میشود ولی عموما ماشینها پراید، پژو و پیکان قدیمی هستند؛ یعنی گذران زندگی برای عموم مسافران این جاده سخت است اما وقتی یک روز تعطیلی داشته باشند جاده شمال را در پیش میگیرند. ما همه دستبهدست هم دادهایم و جامعه کمتولید و پرمصرفی را شکل دادهایم.
*آقای احمدینژاد آمد و یارانه 45هزارتومانی را تعیین کرد که پرداخت آن همچنان ادامه دارد. البته قبول دارم 30درصد مردم ایران حتما به یارانه نیازمندند و حتما باید بگیرند، بقیه هم نیازمندند اما این نیاز نسبی است؛ مثلا خانوادهای که درآمد 2میلیونی دارد 100هزارتومان مبلغ یارانه نه او را پولدار میکند نه نیازمند. من معتقدم به خانوادههایی که یارانه 20درصد درآمدش را تشکیل میدهد باید حتما یارانه پرداخت شود اما خانوادههایی که یارانه 5درصد درآمدشان را تشکیل میدهد نباید یارانه بگیرند. این در حالی است که براساس قانون مجلس، یکسوم یارانهبگیرها تاکنون باید حذف میشدند. اما دولتها چون نیاز به رأی مردم دارند از حذف این یکسوم سر باز میزنند. این در حالی است که از سهم حذف این یارانهبگیرها میتوان پروژههای عمرانی را سامان داد تا یارانهبگیرها از طریق همان پروژهها سر کار بروند و درآمد داشته باشند. اما این اقدامات نمیشود. من اصلا نمیخواهم فرافکنی کنم شاید اگر من هم در دولت بودم همین راه را میرفتم!
*معتقدم اگر همه مملکت هم کارگاه شود باز هم نیمی از فارغالتحصیلهای دانشگاهی ما بیکار خواهند بود، چرا؟ چون ما سالی 2000دکتری مثلا معارف اسلامی در کشور داریم که نهایتا 50نفر جذب دانشگاهها میشوند خب شما حساب کنید این همه فارغالتحصیل دکتری رشتههای علوم انسانی و شاید دیگر رشتهها کجا باید وارد میدان کار شوند، همین مسیر اشتباه است که سبب میشود پدری به دفتر کار من بیاید و هایهای گریه کند، تمام حیثیت و آبروی خودش را له کند تا شاید یکمیلیون تومان بگیرد و خرج خوابگاه دخترش در دانشگاه آزاد فلان شهر کند، بعد هم پدر و مادر خوشحال و خندان اعلام میکنند که دختر یا پسر ما بااستعداد و نخبه است و دکتری فلان رشته را دارد. این درحالی است که ما میدانیم دانشگاههای آزاد، پیام نور و... دانشجوی دکتری جذب میکنند تا ورشکست نشوند. یکی میگفت در خیابان بگویی مهندس نصفی از جمعیت برمیگردند، آنهایی هم که برنمیگردند دکترند(باخنده). همه دکتر و مهندساند! آن وقت کارفرمایی در همین بیکاری به من مراجعه میکرد و میگفت دنبال 50نفر تکنسین ماهر برای استخدام میگردم پیدا نمیکنم. یک خاطره یادم آمد بد نیست بنویسید، یک بنده خدایی در انتخابات مجلس نهم تهران ثبتنام کرده بود روبهروی گزینه میزان سواد نوشته بود ششم قدیم معادل دکتری!!!
*متاسفانه بسیاری از ما مسئولان محافظهکار شدهایم؛ چراکه یا نگاه عاطفی به مسائل داریم یا نیاز به رأی مردم. این در حالی است که حکومتکردن نیاز به حکمت دارد. و بخشی از حکومتداری به حکمت برمیگردد. بگذارید از ماهاتیر محمد- نخستوزیر مالزی- که از حکومتداران موفق است نقلی بگویم، او در 2 یا 3 دیداری که با هم داشتیم به من میگفت اگر شما به من بگویید ما تا سال 1980 در جنگل زندگی میکردیم و جانور میخوردیم و تمدن و سابقه تاریخی نداشتیم، اصلا برایم مهم نیست و از این حرفها ناراحت نمیشوم. میگفت اگر توانستهام در حکومتداری موفق باشم به این خاطر است که همواره یک اصل را رعایت کردهام و آن این است که منافع مردم را بر رضایت آنها ترجیح دادهام.
*همیشه گفتهام ما دنبال راضیکردن مردم بودهایم و هیچ وقت هم نتوانستهایم راضی نگهشان داریم. وقتی میگویم باید 40هزار چاه اطراف دریاچه ارومیه را مدیریت کنیم، ممکن است مردم آن منطقه ناراحت و خشمگین شوند، اعتراض هم بکنند، ممکن است بیایند لولهها را هم بشکنند اما اگر باور همه ما این است که دریاچه ارومیه باید احیا شود باید تصمیم درست را بگیریم نه اینکه احساسی رفتار کنیم و منفعت ملی را به رضایت جمعی از مردم ترجیح بدهیم.
*(در پاسخ به این سوال که شما موافق ایده گفتوگوی ملی برای برونرفت از مسائل ملی هستید؟): بله، حتما. من معتقدم خیلی از اختلافاتی که در کشور داریم غیرضروری و مضر است. ما هم اختلاف نظر سیاسی داریم و هم رقابت سیاسی. رقابت سیاسی که باید باشد و اساس رقابتهای انتخاباتی هم هست. با وجود این اختلافات سیاسی و رقابتی اما در خیلی از امور راهکارهایمان مشترک است و قبول داریم که حل برخی اختلافات به نفع نظام و مردم است.
*(در پاسخ به این سوال که چرا این ایده گفتگوی ملی سامان نمیگیرد؟): چون بعضیها میخواهند از جاهای سخت شروع کنیم. مسئله فتنه و حصر است که واقعا نیاز نداریم الان به سمت آن برویم. ورای این مباحث سیاسی، ما موضوعات کلانتر و مهمتری داریم. من همیشه از طریق رادیو، مذاکرات مجلس را میشنوم. پارسال زمان بودجهنویسی دلم برای دولت و مجلس میسوخت. درآمدها کم و هزینهها بسیار بالاست و با خودم میگفتم که چگونه میخواهند از پس این کار دشوار برآیند؟ اصلا نمیشد این بودجه را بست. فرقی نمیکند که آقای روحانی، رئیسجمهور باشد، من رئیسجمهور باشم یا فرد دیگری. ما نیازمند اصلاحات ساختاری هستیم. ژاپن 150میلیون نفر جمعیت دارد و فقط 400هزار نفر کارمند. اما ما با 70میلیون نفر جمعیت 4میلیون نفر کارمند داریم! با استخدام یک نفر خزانه دولت 60سال به او بدهکار میشود. نسخه من اخراج کارمندها نیست. من میگویم مثلا بگوییم از سال 97 دیگر استخدام نداریم. در خیلی از کشورهای دنیا دیگر استخدام ورافتاده است اما در مجلس ما هر روز میگویند جمعی را استخدام کنیم؛ یک روز حقالتدریسیها، یک روز مهندسان کشاورزی، یک روز مهندسان برق و... متاسفانه نسخه مسئولان ما برای عبور از این مشکلات، عاطفی است.
*پتانسیل شکلگیری گفتگوی ملی در کشور وجود دارد، بعضی از کارهایش هم انجام شده است. میخواهم بهخودمان و دوستان اصلاحطلب توصیهای بکنم و آن این است که برای پا گرفتن ایده گفتوگوی ملی از جاهای سخت شروع نکنیم ما آنقدر مشکل برای تفاهم و حل کردن داریم که حالا حالاها وقت به اختلافات سخت نمیرسد.
*(در پاسخ به این سوال که اولویتهای میز گفتوگوی ملی چه باید باشد؟): تولید ملی، رشد اقتصادی، اشتغال، بودجه نامتعادل دولت، آب و...؛ اینها مسائل جدی و خطیری است که البته من نام آنها را بحران نمیگذارم اما برطرف کردنشان به تفاهم و همراهی جدی همه ما نیازمند است.
*(در پاسخ به این سوال که امید دارید که گفتوگوی ملی برای این مسائل کارساز شود؟): بله، نشست اخیر 3 قوه که در مجلس برگزار شد روزنه امید بسیار بزرگی است و آدم را امیدوار میکند. و الا اگر قرار باشد رئیسجمهور روی صندلی خودش به رئیس قوه قضاییه متلک بگوید، رئیس قوه قضاییه بگوید فلان وزیر آنطور بود و رئیس قوه مقننه بگوید شما 2 قوه اینطور هستید و فقط پینگپنگی با هم بحث کنند و بعد هم در جلسه سران سهقوه با هم بنشینند و چای بخورند و لبخند بزنند مشکلی حل نمیشود. اما نشست مشترک سه قوه در مجلس برخلاف این مسیر بود و بسیار امیدبخش است.
*من و چند نفر دیگر در مجمع تشخیص مصلحتنظام برای حل همین مسائل تاکنون با 7یا 8وزیر و محمود واعظی- رئیس دفتر رئیسجمهور- که در تصمیمگیریهای دولت بسیار نقشآفرین هستند دیدار کردهایم. با رئیس قوه قضاییه هم جلسهای دوساعته داشتهایم و گفتهایم تا نهادها برای حل تمام مسائل همکاری نکنند کاری از پیش نمیرود.
*نمیتوانم نام ببرم (این طیف که گفتگوی ملی را پیگیری میکند چه کسانی هستند) اما هم اصلاحطلب در بین ما هست هم اصولگرا... از طرف جمعی این ماموریت را نگرفتهایم و مامور نشدهایم... خودمان خودجوش وارد میدان شدهایم. ما فکر کردیم وظیفه و دینی نسبت به انقلاب داریم که باید آن را انجام دهیم و قصورهایی هم صورت گرفته که خودمان مقصرش بودهایم، بهخاطر همین خودجوش وارد میدان شدهایم و برای حل آنها تلاش میکنیم.
*نگاه مثبتی نسبت به گفتوگوی ملی وجود دارد.
*گفتوگوی ملی انتها ندارد که بگوییم آخرش چه میشود. روالی است که باید مستمر ادامه یابد. ما در این مرحله باید روسای قوا را متقاعد به همراهی کنیم که موید هم باشند نه مواظب هم. بهعبارتی دنبال مچگیری نباشند و دست همدیگر را بگیرند. وقتی این فضا شکل بگیرد مشکل حلنشدهای نخواهیم داشت.
*راهحل برخی مانع تراشیها و مخالفتها (با شکلگیری گفتگوی ملی) ندیدن و نشنیدن آنهاست. اگر به سخنان آنها بها ندهیم حرفهایشان راه بهجایی نمیبرد. فکر میکنم در برابر برخی حرفهای تند و مانعتراشانه باید بگوییم هیس! لزومی ندارد که به همه جواب بدهیم.
*بعضی عوامل باید دست بهدست هم دهند تا این مسئله (رفع حصر) حل شود. من شخصا ورودی به بحث حصر و رفع حصر ندارم. اما آنطور که از خبرها و رفتوآمدها برمیآید حاصل رایزنیها این است که کسانی که پیگیر رفع حصر هستند باید این اطمینان را ایجاد کنند که اگر رفع حصر صورت گرفت ما دیگر شاهد لشکرکشیهای خیابانی نباشیم. حالا ابهام و مانع رفع حصر این است که این اطمینان حاصل میشود یا نمیشود؟ تا جایی که خبر دارم رفع حصر در حال انجام بود که متاسفانه آقایکروبی یکباره نامهای را منتشر کرد که کار را عقب انداخت.
*(در عید به یزد رفتم) و دیدارهایی (درباره سپنتا نیکنام) انجام شد و این مسئله با جدیت در دست بررسی است اما مجمع واقعا در اینباره تعللی نداشته؛ چراکه ما در کمیسیون سیاسی بحثی در اینباره داشتهایم و قرار است کمیسیون سیاسی مجمع درخصوص این موضوع بررسیهایی داشته باشد.
*نگرانیای بابت مهلت مرخصی نیکنام وجود ندارد. ما در حال حل مشکل ایشان هستیم و باید تدابیری بیندیشیم که مشکل او کارشناسانه حل شود. در مسئله نیکنام، مجمع بر این باور است که مشکل باید ریشهای حل شود. اینکه در آینده مصوبه مجلس چگونه باشد یک بحث جدی میطلبد. اما من براساس مذاکراتی که اخیرا داشتهایم شخصا به بازگشت نیکنام خیلی خوشبین هستم.
منبع: روزنامه همشهری
دیدگاه تان را بنویسید