افزایش حملات سیاسی به کابینه تدبیر و امید
حمله گازانبری به دولت
موضوع فقط جایگزینی روحانی با یک رییسجمهور نظامی نیست. چه این جایگزینی در خرداد 1400 رقم بخورد و چه پیش از آن. اینطور که پیداست، حالا مساله نفس جایگزینی است، آن هم نه به هیچعنوان در خرداد 1400، بلکه لزوما پیش از آن.
اعتمادآنلاین| بهرام پارسایی، سخنگوی اصلاحطلبان مجلس گفته 26 اردیبهشتماه سال گذشته، ساعاتی پس از اعلام کنارهگیری اسحاق جهانگیری بهنفع حسن روحانی در شیراز به حافظیه رفته و از درویشی که گویا بسیار هم مورد وثوق این نماینده شیرازی است، خواسته به نیت انتخابات تفالی به دیوان خواجه بزند. پس درویش، چشم فروبسته و بازگشوده که «راستی خاتم فیروزه بواسحاقی / خوش درخشید ولی «دولت مستعجل» بود». پارسایی به «اعتماد» میگوید: «همان زمان به دوستانم گفتم که روحانی حتما رای میآورد، رای خوبی هم میآورد اما دولتش ممکن است به سرانجام نرسد و آنقدر مورد هجمه قرار میگیرد که احتمالا نیمهراه، پایان کارش خواهد بود.»
صحبت از استعفای روحانی و دولتش البته صحبت تازهای نیست. حالا چندماهی است که این زمزمهها به گوش میرسد. ندایی خطرناک که ابتدا از پشت خاکریزهای «جبهه پایداری» در منتهیالیه جناح راست بلند شد و آرامآرام در دیگر جبههها و پیشانیهای جناح اصولگرا طرفدارانی پیدا کرد. مهدی کوچکزاده در آخرین روز نمایندگیاش در مجلس نهم خود را طراح «طرح عدم کفایت روحانی» معرفی کرد و گفت که در آن زمان کسی با او همراهی نکرده اما پس از ناآرامیهای دیماه 96 که به روایتی با هدف تضعیف دولت از مشهد و از جانب طیفی از اصولگرایان نزدیک به جبهه پایداری کلید خورده بود، این زمزمه ضعیف، آرام آرام جان گرفت و کار به آنجا رسید که نیمه اسفندماه همان سال، احمد سالک ازجمله اعضای جبهه پایداری در مجلس، نسبت به نحوه برخورد رییسجمهوری با منتقدان دولت انتقاد کرد و رسما از تریبون مجلس خطاب به روحانی فریاد زد: «اگر این روند را دنبال کنید یا پای استیضاح شما یا اجرای عدم کفایت سیاسیتان را وسط میکشیم.»
بحران پسا دیماه
اما این پایان کار نبود و با ورود به سال نو، دردسرهای روحانی و دولتش نیز رنگی نو گرفت. بهویژه وقتی ویروسهای ضدروحانی مهمترین دستاورد دولت تدبیر و امید که بهبود شرایط اقتصادی و تثبیت بازار بود را نشانه رفتند تا «بحران ارزی» به انوع و اقسام بحرانهای دولتِ این رییسجمهور گرفتار و پردردسر اضافه شود. بحرانی خطرناک که از بسیاری وجوه شبیه به دیگر بحرانهای گاه و بیگاه دولت روحانی مشکوک بود و بهنظر ساختگی! تا آنجا که محمدرضا پورابراهیمی، رییس اصولگرای کمیسیون اقتصادی مجلس، «خروج ناگهانی بیش از 30 میلیارد دلار از کشور» پس از حوادث دیماه را از عوامل تشدید این بحران معرفی کرد و شاید همین ابعاد سیاسی این گفته بود که آن را تا مدتی محل بحث ناظران قرار داد و تردید برخی شنوندگان نسبت به عمدی بودن ایجاد بحران برای زمینگیرکردن دولت روحانی را تقویت کرد. حال آنکه این شنوندگان قاعدتا برای گمانهزنی درمورد هویت صاحبان این مبالغ هنگفت ارزی، با انتخابهایی محدود روبه رو بودند و حدس مشترکشان، اینکه اگر یک دست این سرمایهداران به کانونهای ثروت و منابع ارزی متصل باشد به احتمال قوی دست دیگرشان در دست کانونهای قدرت است.
علیه رییسجمهورحقوقدان
در این حیث و بیث بود که ایده «رییسجمهور نظامی» از جانب طیفهای نسبتا متعادلتر جریان اصولگرا به عنوان آلترناتیو دولت تدبیر و امید مطرح و با خوانش ژورنالیستی «رضاخان اصولگرا» تبلیغ و ترویج شد. ایدهای که ازقضا، حداقل بخشی از ماهیتش را از شعار «سرهنگ نیستم» روحانی اخذ کرده بود. درواقع آنها با طرح نقیض «رییسجمهور حقوقدان»، ازطرفی سعی کردند جایگاه آینده خود را در قطب مقابل وضعیت فعلی تعریف کنند تا پس از آنکه تلاششان برای ارتقای سطح نارضایتی از دولت حاکم نتیجه داد، برگ برنده را رو کنند. البته این ایدهپردازیهای مخالفان دولت درظاهر و احتمالا بهواقع، نوعی فعالیت انتخاباتی برای انتخابات 1400 بود که هرچند بیش از حد زودهنگام، اما در چارچوب عرف و روال طبیعی سیاست و رقابت سیاسی طراحی شده بود. اما وقتی محتوای ایده سیاسیتان «رییسجمهور نظامی» باشد که با عدول از قانون اساسی که ورود نظامیان به عالم سیاست را منع کرده، محقق میشود، تخطی از این عرف معمول چندان هم دور از انتظار نخواهد بود. ایدهای که اگرچه بهروشنی با تناقضی درونی روبهروست اما آنهنگام که بادی موافق بوزد و زمینه، مهیا باشد، چراکه نه؟!
یا استعفا یا استیضاح
حالا اما موضوع فقط جایگزینی روحانی با یک رییسجمهور نظامی نیست. چه این جایگزینی در خرداد 1400 رقم بخورد و چه پیش از آن. اینطور که پیداست، حالا مساله نفس جایگزینی است، آن هم نه به هیچعنوان در خرداد 1400، بلکه لزوما پیش از آن. حالا دیگر طرح «عدم کفایت روحانی»، جملهای پنهان لابهلای صحبتهای یک نماینده سابق اصولگرا که حتی موردتوجه همفکرانش هم قرار نگرفته، نیست؛ موضوع حالا بهمراتب مهمتر از یک پست تلگرامی در کانال «قرارگاه سایبری عمار» است. آنچه این روزها به گوش میرسد، دیگر صرفا رویای اقلیت جبهه پایداری و آرزوی سیاستمداران دستهچندم اصولگرا نیست. موضوع استعفای روحانی حالا بهمراتب مهمتر از این حرفهاست و این سطح از اهمیت، فقط بهخاطر آن نیست که هشتگ «استعفای روحانی» از جمله هشتگهای داغ این روزهای توییتر فارسی است و توسط کاربرانی که اردیبهشت 96 هشتگ «حامی روحانیام» را ترند یک جهانی کردند، تکرار میشود.
دولت نمیخواهیم
آنچه امروز «استعفای روحانی» را به موضوع درجه یک سیاست ایرانی تبدیل کرده، اظهارنظر چهرههای متنفذی همچون سرلشکر سیدیحیی رحیمصفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران که روز گذشته در جمع پیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس استان فارس در حسینیه ثارالله، گفته است: «گاهی به نظر میرسد که اگر دولت نباشد، کشور بهتر اداره خواهد شد.» «مردم به ادارات و سازمانها و شهرداریها مراجعه میکنند و مشکلاتشان برطرف نمیشود و همین مسائل ایجاد نارضایتی کرده و ضدانقلاب نیز بلافاصله سوءاستفاده میکند و مردم را ناراضی جلوه میدهد که بخشی از این نارضایتیها به دلیل ناکارآمدی مسوولان است.» موضوع اما از این هم جدیتر است. انتشار این سخنان درست همزمان با انتشار سخنان امیر خجسته، نماینده اصولگرای همدان در مورد ضربالاجل 10 الی 15 روزه نمایندگان به دولت برای کلید زدن استیضاح وزرا و طرح عدم کفایت رییسجمهور سندی است دیگر بر اهمیت ماجرا. بهخصوص آنکه حالا برخلاف روزهای خوش اردیبهشت 96، کوچه و خیابانهای شهر هم همچون فضای مجازی دیگر به روحانی لبخند نمیزنند!
همنوایی رفقا و رقبا
اما مصائب و آلام آقای رییسجمهور، باز هم بیشتر و دردناکتر از اینهاست. حالا کار به آنجا رسیده که آنچه تا پیش از این از زبان پایداریها و نهایتا اصولگرایان شنیده میشد، حالا از زبان سیدحسین موسویان، دیپلمات اعتدالی حامی برجام و ازجمله اعضای موسس حزب اعتدال و توسعه که از نزدیکترین چهرهها به حسن روحانی است هم تکرار میشود: «برای ایجاد اجماع و وحدت داخلی نیاز به درک درست از شرایط داخلی و خارجی کشور، فداکاری و ازخودگذشتگی است. با این وضع، مشکلات اقتصادی فعلی مردم و منافع کلان ملی کشور دو قربانی اصلی اختلافات فعلی جناحهای سیاسی داخلی هستند. بزرگان نظام باید قبل از هرچیز در این مورد چارهاندیشی کنند؛ حتی به قیمت یک خانهتکانی اساسی در دولت یا حتی استعفای دولت فعلی و برگزاری انتخابات زودرس، زیرا استمرار وضع فعلی تا دو سال دیگر، ممکن است موجب لطمات غیرقابلجبران شود.»
روی کاغذ اشتباه نیست اگر بگوییم پیشنهاد استعفا به روحانی از زبان موسویان، تیر خلاص است به دولت اعتدال اما اینطور که پیداست حمله گازانبری به روحانی با ضرباتی مهلکتر از این، ادامه دارد و حالا که پیکر آقای رییسجمهور از راست و میانه، کوفته شده، وقت آن است که نیشتری هم از جناح چپ بر این پیکر در حال احتضار فرود آید. هرچند اصلاحطلبان که در سایه حمایت از روحانی بیشترین حمایت را کرده و کمترین آورده را به کف آوردند، هنوز به تمامی پشت رییسجمهور را خالی نکردهاند؛ حتی اگر آنچنان که صادق زیباکلام به «جامعه ایرانی» گفته، گفتههای موسویان را تایید کنند: «از این منظر که بهواسطه تهدیدات خیلی جدی که ازجانب دولت امریکا صورت میگیرد، نیاز به یک وحدت ملی داریم، نظر آقای موسویان درست به نظر میرسد، اما مانع اساسی که بر سر این وحدت وجود دارد، تندروهای تمامیتخواه هستند که بهجز تمام قدرت هیچ نظم و نسخ دیگری را نمیپذیرند... هیچ فرمول، طرح و مصالحهای حتی درصورتیکه آقای روحانی استعفا دهد و انتخابات زودرس برگزار شود، فایدهای ندارد و تنها مسالهای که برای تندروها میتواند در حقیقت آنها را آرام کند، کسب تمام قدرت است. درحقیقت فرمول آقای موسویان که استعفای دولت و برگزاری انتخابات زودهنگام است، تنها در یک صورت موفقیتآمیز خواهد بود، اینکه تعداد قابلتوجهی از 24 میلیون رایدهنده به روحانی در انتخابات حاضر نشوند و 16 میلیونی که به آقای رییسی رای دادند با چند نفر از طرف رایدهندگان آقای روحانی در انتخابات شرکت کنند تا قوه مجریه هم از آن تندروها شود والا هر چیز دیگر که کمی قدرت را از آنان دور کند، نمیپذیرند. این استاد دانشگاه معتقد است: «برای فلج کردن دولت اگر هر یک از این موارد یعنی حضور دستهایی یا تهدیدات امریکا یا بیکفایتیهای خود دولت را در نظرگیریم، درهرصورت کاری از دست دولت روحانی برنمیآید، بنابراین در هر حالتی (استعفا یا عدم آن) تغییری به وجود نخواهد آمد زیرا کار دولت آقای روحانی تمامشده و باید تمام قدرت را به تندروها واگذار کند.»
خوش درخشید ولی...
تحلیل زیباکلام از اوضاع نامساعد دولت روحانی به نظر واقعبینانه است و باوجود آنکه برخی حامیان اصلاحطلب رییسجمهور نیز حالا در صف منتقدان او ایستاده و امیدشان به دولت تدبیر، ناامید شده اما قاطبه جریان اصلاحات هنوز بر لزوم حمایت از دولت، اگر نه دیگر بهخاطر اقتضائات جناحی، که صرفا بهمنظور حفظ منافع ملی پافشاری میکنند اما با این حال، جنگی که امروز علیه روحانی آغاز شده، جنگی است، همهجانبه بر استراتژی «حمله گازانبری». تلخی این فاجعه هم آنجاست که حالا ضربه نهایی و غافلگیرکننده، از ناحیهای بر پیکر دولت فرود میآید که نهتنها دولت و حامیانش، بلکه حتی مخالفانش را نیز مبهوت کرده است. این خود روحانی است که با تمام قوا علیه خویش بهپا خاسته و عزم نابودی خود را دارد. رییسجمهوری که همه کلامش «امید» بود، حالا دیگر حتی کلامی نمیگوید و مدتهاست، سکوت اختیار کرده و حقیقتا چه کسی تصور میکرد سرنوشت، اینچنین روزهای فرخنده اردیبهشت 96 را با اوضاع گرگ و میش تیرماه 97 گره بزند. شاید، به جز خواجه شیراز، هیچکس. «دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ / که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود.»
منبع: اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید