سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت
مشت نمونه خروار نیست
سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: در تبیین و شناخت جامعه مشکل داریم و نمیتوانیم واقعیت امر را کماهی ببینیم و بفهمیم. فقط هم در صحن مشهد یا قم و شاهعبدالعظیم نیست. عرض من عامتر از رویکرد مذهبی یا مذهبگریزی است. اصلا خود این تعابیر هستند که فریبمان میدهند و ما را از واقعیت دور میکنند.
اعتمادآنلاین| سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: جای شما خالی، توفیق دست داد، رفتم مشهد. نایبالزیاره دوستان و سرورانم بودم و همه را به دعا یاد کردم، علیالخصوص همراهان این قلم شکسته را. از مهماننوازی خراسانیها هرچه بگویم کم گفتهام. نه فقط آنها که رسما میزبانمان بودند، بلکه تک تک مشهدیها با روی باز و دست و دل بازتر، وقت مهمانان خود خوش داشتند. در این سفر کوتاه با 20-10 روزنامهنگار فرهیخته و صاحبنام همسفر بودم. در معیتشان به پابوس امام هشتم شتافتیم، بعد هم به مزار حکیم توس فردوسی بزرگ و همسایهاش، درویش خستهجان خراسان، مهدی اخوان ثالث رفتیم؛ همچنین هارونیه و سنگ یادبود امام محمد غزالی را دیدیم. علاوه بر اینها در بافت فرسوده مشهد هم چرخیدیم و در عمارتی قدیمی- که ظاهرا متعلق به آخرین داروغه مشهد بوده- دور هم نشستیم، شربت و بستنی و میوه خوردیم و با شهردار خوشفکر و زحمتکش و بلند نظر مشهد گفتوگو کردیم. در میان گفتوگو من خیلی مختصر عرض کردم در تهران هر طرف رو میچرخانیم یکی با صدای بلند القای بحران میکند. گفتم لابد به اقتضای روزنامهنگاری است که ما با وفور بحران مواجهیم. اما حقیقت این است که غیر از ما، مردم عادی هم زیر بارش انواع و اقسام بحرانند. یکی از بحران اقتصادی میگوید، یکی بحران ناکارآمدی را به میان میکشد، یکی حضور مستمر بازنشستهها را بحرانی لاینحل مینامد، یکی هم از قول ناسا میگوید عنقریب بحران آب همه ما را تشنه میکند و شهرمان را تبدیل به کویر لوت میکند. نه. صد رحمت به کویر لوت، تعبیری که از قول دانشمندان و فضانوردان جعل میکنند سودان است. میگویند ما گرفتار بحران سودانیزه شدنیم.
بحران کاغذ و بحران برق و بحران فضای مجازی و... از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود. من و شما هم به مجاز یا به حقیقت هر طرف میرویم یکی با بحران به سرمان میکوبد. اما کافی است چهار ساعت در شهر مشهد بچرخید، با مردم همکلام شوید، با زوار خوش و بش کنید تا دستتان بیاید که این خبرها هم که میگویند نیست و شهر در امن و امان است... برای اینکه حرفم کجتابی نداشته باشد مختصری توضیح میدهم اما قبلش بگذارید یکی از مشاهداتم را از همین سفر بگویم و شما را در خوشحالیام شریک کنم. رفتم از دکهای سیگار بخرم. حمل بر بدآموزی نکنید. سیگار مضر است و حتما عامل بسیاری از بیماریها اما نکته جالب در اینجاست که دکهدار مشهدی سیگار را به قیمت چند هفته پیش فروخت. گفتم اشتباه حساب نکردی؟ گفت اینها را ارزانخرید داشتهام، خدا را خوش نمیآید گران بفروشم. هر وقت با قیمت امروز خریدم، به قیمت امروز هم میفروشم. گفتم درد و بلای تو بخورد توی سر همه سودجوهایی که ارزان میخرند و گران میفروشند. یک نکته دیگر هم ضمیمه کنم. با سیدعبدالجواد موسوی قدم میزدیم و درباره مسائل اعتقادی مردم حرف میزدیم و از اینطرف و آنطرف نقل قولهایی میآوردیم. درباره بیدینی مردم، دینگریزی نسل جدید و درباره تمناهای مردم و تغییرات ایدئولوژیک آنها بحث میکردیم و گزارشهایی را که از عمرو و زید شنیده بودیم مرور میکردیم، اما همین که به دور و بر حرم رسیدیم، بیآنکه حرفی بینمان ردوبدل شود، به عینه فهمیدیم جامعهشناسان و سیاستمداران در تبیین «آنچه هست» موفق نیستند و گزارشهایشان با واقع امر مطابقت ندارد. نمیگویم حرفشان غلط است. نه. حرفشان درست و قابل تامل است، اما اولا عمومیت ندارد ثانیا واقعیت فراختر و فراتر از چیزی است که به چنگشان میآید. به چنگ ما هم نمیآید و گزارش ما هم فراگیر نیست.
مردمی که ما میدیدیم همین مردم عادی کوچه و بازار بودند. همه جنسی هم در آنها پیدا میشد. دهاتی، شهری، باسواد، بیسواد، مدرن، سنتی، پیر، جوان... همه رقم آدمی در آنها بود اما هیچکدام از آنها را نمیشد تعریف و تبیین کرد. چند سال پیش در یک مهمانی، دوستی آماری داد از تعداد مسافرتهای مردم ایران به ترکیه و دوبی. رقم بسیار بالایی گفت که همه حیرت کردیم. اما حیرتمان وقتی بیشتر شد که رقم زوار کربلا و نجف را دیدیم. اگر بخواهید حیرتتان را چند برابر کنید باید تعداد هموطنانی را ببینید که هم دوبی و ترکیه میروند، هم کربلا و نجف. نمیگویم این مسافرتها با هم جمع نمیشوند. فعلا که شدهاند. عرضم این است که ما در تبیین و شناخت جامعه مشکل داریم و نمیتوانیم واقعیت امر را کماهی ببینیم و بفهمیم. فقط هم در صحن مشهد یا قم و شاهعبدالعظیم نیست. عرض من عامتر از رویکرد مذهبی یا مذهبگریزی است. اصلا خود این تعابیر هستند که فریبمان میدهند و ما را از واقعیت دور میکنند. ما گاهی به جهت مشاهدات محدودمان احکامی صادر میکنیم که اولا بر همه مطابقت ندارد، ثانیا حجابی میشود بر حقیقت. دزد میبینیم، حکم میدهیم همه دزدند. رشوهگیر میبینیم، دادمان به آسمان میرود که همه از دم رشوهگیرند. کافر همه را به کیش خود پندارد، مومن هم ایضا. اما نکته اینجاست که ما «مردم» را نمیشناسیم و گزارشهایی که از آنها میدهیم، گزارشهایی ناقص است.
ناقصتر اینکه میخواهیم از طریق پستهای توییتری و کامنتهای تلگرامی به فهم جامعه نائل شویم و اینجاست که غلط اندر غلط غلط میشود. اینجا دقیقا همانجایی است که مشت نمونه خروار نیست و هیچیک از گزارشها نمیتواند چشم ما را به کلیت جامعه باز کند... حرف توی حرف آمد از گزارش اصلی سفر بازماندم. انشاءالله فردا.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید