محسن صفایی فراهانی فعال سیاسی اصلاحطلب:
بدون اصلاحات ساختاری امید به جامعه برنمیگردد/ آزادی برخی زندانیان، پیام امید به جامعه میدهد
یک فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: باید رویکردها بهسمتی رود که میزان مشارکت مردم بهصورت واقعی در جامعه بالا برود. میزان مشارکت مردم فقط حضورشان در راهپیماییها و صندوق رأی نیست. مردم باید احساس کنند افرادی که با رأی آنها انتخاب میشوند، پاسخگوی قولها و برنامههای ارائهشده در موقع انتخابات هستند.
اعتمادآنلاین| صفایی فراهانی که در حوزههای مختلف از جمله سیاست، اقتصاد و برنامه بودجه و ورزش فعال بوده و بعد از آن چند سالی در سکوت شمال تهران فرصت تفکر و بررسی داشته است، از فراکسیون امید بهعنوان بازوی قانونگذاری نیز میخواهد به حرکت هرچه سریعتر در مسیر اصلاحات ساختاری کمک کند. این فعال سیاسی تأکید میکند همه باید تلاش کنند از خشونت و آشوب جلوگیری شود، زیرا جنگ، آشوب و تشنج در هیچ شرایطی به نفع مردم نیست.
مهمترین بخشهای صحبتهای او را در ادامه میخوانید.
*برایند نتایجی که در چهل سال گذشته در بسترهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست و غیره بهدست آمده، محصول عملکرد یک هفته، یک ماه، یک سال و حتی یک دوره ریاست جمهوری نیست. بلکه پیامد عملکردهای ادوار مختلف است. بهدلیل سوءمدیریت و ناتوانی مدیران و عدمتوان استفاده مناسب از بدنه کارشناسی در ادوار مختلف این روند، شدیدتر هم شده است.
*اخیراً سازمان جنگلها و مراتع کشور، گزارشی درباره خوزستان منتشر کرد که 350 هزار هکتار از اراضی خوزستان بهدلیل مدیریت نامطلوب آب، طرحهای مخرب عمرانی (سدسازی) در دو دهه اخیر و همچنین خشکسالی، به اصلیترین کانونهای تولید گردوغبار این استان تبدیل شدند. 129هزار هکتار از این اراضی بیابانی در شمال شرق و جنوب اهواز واقع شده که با وزش باد، اهواز را در محاصره غبار قرار میدهند. اخیراً سازمان منابع طبیعی گزارشی درباره خوزستان منتشر کرد که نشان میداد بیش از 80 درصد مشکل ریزگردها ناشی از خشک شدن تالابهای خوزستان است. بهعبارت دیگر، همه مشکل ریزگردها به کشورهای همسایه از جمله عراق بازنمیگردد. گرچه آنها هم در بهوجود آمدن ریزگردها مؤثرند، ولی خشک شدن تالابهای خوزستان بخش عمدهای از این مشکلات را بهوجود آورده است.
*مشکلاتی که امروز در کشور میبینیم ناشی از عملکرد پنج سال اخیر نیست. این مشکلات بهدلیل اقدامات پیوسته و طولانی است که امروز آثار خود را نشان داده است. در اقتصاد هم وضع همین است. در دوره دولتهای نهم و دهم، کشور بالغ بر 800 میلیارد دلار درآمد ارزی از فروش نفت و فرآورده داشت که افسانهایترین دوره درآمدی ایران بود. اما براساس گزارشهای بانک مرکزی و مرکز آمار، حداکثر سالی 70 هزار شغل ایجاد شد! در حالی که کشور به 10برابر آن نیاز داشت.
*مشکلات کشور ناشی از ناتوانی مدیران و سیاستهای غلط است. بیش از 70 درصد مشکلات مربوط به این بخش بوده و حداکثر 30درصد به تحریمها بازمیگشت. درست است که در جنگ اقتصادی بهسر میبریم، اما در همین شرایط هم اگر نظامِ سیاستگذاری و مدیریت کشور از یک هماهنگی بالا برخوردار و شناخت دقیقی و کافی از مشکلات داشته باشد، کنترل بحرانهای اقتصادی فعلی دور از دسترس نیست.
*شروع این جنگ اقتصادی بهنوعی بهدلیل بیبرنامگی و عدم نگاه همهجانبه است. کشوری که در تمام 40 سال گذشته، سیاست خارجی خود را مقابله با آمریکا قرار داده، باید خیلی بیشتر تدابیر لازم را برای بالا بردن توانایی اقتصادی خود، میاندیشید. باید برای خروج اقتصاد کشور از تکمحصولی برنامهریزی و تلاش میشد. اما به دلیل ساختار الیگارشی در حاکمیت، به این مسائل نگاه همهجانبه نبود. ضعف عدم مشارکت و عدماستفاده از تواناییهای کشور، آسیبپذیری را در مجموع افزایش داده است.
*رای حل مشکلات 40ساله نمیتوان از قرص مسکن استفاده کرد. راهکارها، اتخاذ تصمیمهای اصولی برای اصلاح ساختارهای داخلی، ساختار اقتصادی و در مورد نحوه تعامل با دنیا با اعلام مواضع روشن و آشکار بدون رویکرد به خشونت، توجه ویژه به منطقه با مسئولیت مشخص وزارت امور خارجه و خارج از اصول نظامیگری است. همه اینها فرآیند و برنامه منظمی میطلبد که تشریح آن از حوصله این مصاحبه و توان یک نفر خارج است و نیاز دارد که صاحبنظران با ارزیابی دقیقی از شرایط فعلی کشور و با اتکا به خرد جمعی، امکان برونرفت از بحران را بررسی کنند. با نگاه تکبعدی نمیتوان مشکلات را حل کرد. برای عبور از بحرانها به چارهاندیشی همهجانبه نیاز است. حل مشکلات رویکرد جامع حاکمیت را میطلبد. بدون رویکرد جامع، امکان برونرفت از شرایط فعلی مشکل است.
*امروز تولید سرانه و بهرهوری سرمایه و نیروی کار پایین است. راندمان کاری در ایران در هر هشت ساعت زیر یک ساعت است. اینها مؤید این است که فاصله بین مردم و حاکمیت زیاد شده است. باید با اتخاذ سیاستهای منطقی بهدوراز شعار، امید در جامعه را افزایش داد. باید با اقداماتی روحیهبخش این خمودگی و بیتفاوتی را به امید و تلاش تبدیل کرد. فقط و فقط با اتکا به مردم، امکان مقابله با این ترفندهای خارجی بهوجود میآید. ارکان حکومتی باید از روشها و عملکردهای سلبی دوری کنند و سیاستها و مکانیزمهای ایجابی را مورد توجه جدی قرار دهند. اگر منافع ملی و امنیت ملی نقطه عزیمت باشد، باید رویکردها تغییر اساسی کند.
*وقتی ساختارها اینهمه مشکل پیدا کرده و معیوب است نباید به سراغ مسکن رفت. بنابراین کشور احتیاج جدی به اصلاحات ساختاری دارد. منتها اینکه با چه سرعتی و چه رویکردی دست به این اصلاحات بزنند، مهم است.
*بدیهی است در این شرایط همه آحاد جامعه باید در تلاش باشند که از خشونت و آشوب جلوگیری کنند. به هیچکس اجازه ندهند که فضا را متشنج کند. هر اتفاق اینچنینی بیش از همه بهضرر مردم است. جنگ، آشوب، تشنج در هیچ شرایطی بهنفع مردم نیست. اینها راهحل نیست بلکه چاه کندن جلوی راه مردم است.
* اگر زندانیان رویدادهای سیاسی مثل حوادث سال 88 و محصورین آزاد شوند، رویکردی مثبت تلقی میشود. با این اتفاق، این پیام به جامعه منتقل میشود که مسیر در حال اصلاح است و در این صورت جامعه امید پیدا میکند. در این شرایط، مردم و حکومت بههم نزدیکتر میشوند. پاییز سال 57 شاه زندانیان سیاسی را آزاد کرد، اما آن زمان دیگر مفید نبود. اگر شاه سال 56 زندانیان سیاسی را آزاد میکرد، مردم به اصلاح مسیر امیدوار میشدند، اما او زمانی این کار را انجام داد که دردی دوا نکرد.
*نظارت استصوابی فهم شورای نگهبان است. کسانی که قانون اساسی ایران را نوشتند، مرادشان از شورای نگهبان مواظبت از آرای مردم بود. کسانی که قانون اساسی را نوشتند بهدلیل سابقه تاریخی مبنی بر اینکه رژیم قبلی در انتخابات تقلب میکرد، ارگانی را شکل دادند تا از انتخابات مواظبت کنند و حافظ آرای مردم باشند. اما آیا امروز شورای نگهبان همان مأموریت را انجام میدهد؟ اگر در این زمینه دست به اصلاح روشن زده شود، مطمئناً جامعه رویکرد دیگری نسبت به حاکمیت پیدا میکند. با چنین اصلاحاتی رویکرد مردم خیلی اصلاح خواهد شد.
*در تمامی کشورها بردارهای نیروی هر سه قوه در زمان کار کردن در امتداد یکدیگر است. این مسأله باید در کشور ما نیز حل شود و در این زمینه هم نیاز به اصلاح ساختاری داریم. در آن صورت امید بهوجود میآید.
*چرا برآیندهای قوا در ایران مقابل هم هستند؟ گاهی احساس میشود قوه مقننه روبهروی قوه مجریه است و قوه قضائیه روبهروی هر دوی آنها. با این سیستم امکان ندارد مردم راضی باشند. شما یک شرکت هم که میخواهید اداره کنید اگر اعضای هیأت مدیره با هم هماهنگ نباشند، آن شرکت خوب اداره نمیشود. پس چطور توقع هست سه قوه ادارهکننده کشور بهاضافه نیروهای مسلح با هم همگن نباشند، اما توانایی بالا و عملکرد مناسب بهوجود آید؟ پس مشخص است که موجبات نارضایتی مردم از کجا ناشی میشود. اگر اصلاح ساختارها این مسائل را حل کند بدیهی است که مردم همراهی و همکاری خواهند کرد.
*اصلاحات ساختاری باید به نفع کل جامعه باشد و رضایت اکثریت جامعه را فراهم کند، نه اینکه با اصلاح ساختارها ثروتمندان، ثروتمندتر و فقرا، فقیرتر شوند. در شرایط حاضر، اصلاح ساختار به ضرر عدهای خاص تمام خواهد شد. ولی مهم این است که در کلان، کشور و ملت منتفع شوند. هرچند حداقلی ناراضی میشوند اما حداقل هستند. وقتی گفته میشود فرصتهای اقتصادی در کشور محدود به گروه خاصی است، در صورت رفع تبعیض مطمئناً این فرصتها توزیع میشود و آن گروه محدود ناراضی خواهند بود.
*باید رویکردها بهسمتی رود که میزان مشارکت مردم بهصورت واقعی در جامعه بالا برود. میزان مشارکت مردم فقط حضورشان در راهپیماییها و صندوق رأی نیست. مردم باید احساس کنند افرادی که با رأی آنها انتخاب میشوند، پاسخگوی قولها و برنامههای ارائهشده در موقع انتخابات هستند.
*این کانونهای مورد اشاره [قدرت و ثروت] در مجارستان، چک و لهستان و غیره بعد از فروپاشی 1990 وجود داشت. یعنی مافیای قدرت و ثروت در آنجا همدست بالا را داشت اما آنها توانستند با اصلاحات قانونی آن مافیا را کنار بزنند و ایجاد اشتغال و تولید ثروت ملی کنند. پس تجربههای موجود در دنیا وجود دارد. بستگی به این دارد که چقدر حاکمیت بخواهد در جهت ایجاد همبستگی ملی دست از سیاستهای پیشینی بردارد و در مسیر جدیدی حرکت کند. بدیهی است کشورهایی که با مکانیزم های بسته کار میکنند، کانونهای قدرت و ثروت در آنها رشد میکنند. مشکل حکومتهای حامیپرور همین است.
* در روابط خارجی بهجای روش تعاملی راه تقابل اتخاذ شد! آیا قبول داریم ویتنام بیش از 20سال با آمریکاییها جنگید؟ آیا قبول داریم که میلیونها ویتنامی مستقیماً توسط آمریکاییها کشته شدند؟ در تمام گزارشهای بینالمللی وجود دارد میزان بمبهایی که آمریکا روی ویتنام ریخت بیش از تمام بمبهایی بود که در جنگ جهانی استفاده شد! حالا این سؤال هم مطرح است؛ آیا بعد از اینکه ویتنام یکپارچه شد از ابزارهای مختلف خود برای حضور در دنیا حتی تعامل با آمریکاییها استفاده نکرد؟ این به معنی وادادگی نیست. اتفاقاً این به معنی هوشیاری است. اینکه از ابزارهای لازم برای توانا شدن استفاده کنیم، هوشیاری است نه وادادگی. بله! اگر سرسپرده شویم کار ناصواب میکنیم. ولی آیا کشورهایی مثل ویتنام سرسپرده شدند؟! یا اینکه عاقلانه از تمامی امکانات برای پیشبرد اهداف ملی خود استفاده کردند؟
*چرا نمیرویم با دموکراتها صحبت کنیم؟ چرا نمیرویم مشکلاتی را که ترامپ برای ما ایجاد میکند با فرهیختگان آمریکا در میان بگذاریم؟ همه آمریکا که ترامپ نیست. ما باید منافع ملی و افزایش سطح توان ملی، موردنظرمان باشد. ایران یکی از کشورهای قدرتمند منطقه است و پتانسیل قابلقبول دارد. باید از این پتانسیل بهنفع بالا بردن توانایی ملی استفاده کرد. اگر هدف این باشد، چه اشکالی دارد با آمریکاییها هم وارد گفتوگو شویم؟ اگر پیام ما صلح و پیشرفت ایران و تفاهم با کشورهای منطقه باشد، حتماً شنونده زیادی خواهد داشت.
*چرا نمیرویم با دموکراتها صحبت کنیم؟ چرا نمیرویم مشکلاتی را که ترامپ برای ما ایجاد میکند با فرهیختگان آمریکا در میان بگذاریم؟ همه آمریکا که ترامپ نیست. ما باید منافع ملی و افزایش سطح توان ملی، موردنظرمان باشد. ایران یکی از کشورهای قدرتمند منطقه است و پتانسیل قابلقبول دارد. باید از این پتانسیل بهنفع بالا بردن توانایی ملی استفاده کرد. اگر هدف این باشد، چه اشکالی دارد با آمریکاییها هم وارد گفتوگو شویم؟ اگر پیام ما صلح و پیشرفت ایران و تفاهم با کشورهای منطقه باشد، حتماً شنونده زیادی خواهد داشت.
*وقتی به سفارت عربستان در تهران و مشهد حمله شد، عربستان در منطقه به پایینترین سطح توانایی خود بهلحاظ سیاسی رسیده بود. این اقدام نردبانی شد که آنها با فرصتطلبی از آن بالا رفتند! سیاستهای منطقهای کشور نباید کمک به نزدیکی عربستان به رژیم صهیونیستی را فراهم آورد. منافع کشور در تعامل جدی با همسایگان است که تماماً هم کشورهای اسلامی هستند. این اقدام باید بهدست وزارت خارجه و دیپلماسی فعال آنها سپرده شود. خروج نظامیها از این بستر یک پیام جدی برای منطقه خواهد بود که ایران با رویکرد دیپلماسی بهدنبال حل مسائل و مشکلات است.
*در زمان دولت خاتمی، هر 9 روز یک بحران برای دولت درست میکردند. الان هم هر روز یک بحران برای دولت روحانی درست میکنند! آن دوره فقط مشکلشان مسائل سیاسی بود، اما امروز هم سیاسی است و هم اقتصادی. یعنی کسانی که از آن ثروتهای بادآورده چه در اصلاح اصل 44 قانون اساسی و چه در درآمدهای نفتی سالهای 84 تا 92 منابع هنگفتی بهدست آوردند، از اینکه نظم حداقلی در جامعه بهوجود آید، نگران هستند. پس با آن مقابله میکنند. ولی با تمام این تفاسیر باثباتترین دوره اقتصادی اجتماعی کشور سالهای 76 تا 84 بود.
*مبانی اصلاحطلبی یعنی قانونگرایی، مشارکت جدی مردم، و رعایت منافع ملی. هیچ مصلحت فردی نمیتواند جایگزین آنها شود. هر وقت مصلحت فردی جایگزین اینها شود به معنی این است که از اصلاحات فرار کردید. مشی اصلاحطلبی تسلیم شدن در برابر قانون و رأی اکثریت است. اگر روزی حکومتی مبتنی بر قانون و مشارکت مردم بهوجود آید، خاطرجمع باشید که هم تولید ناخالص ملی کشور بالا میرود، هم درآمد ملی و هم ثروت ملی افزایش پیدا میکند و هم بهرهوری اصلاح میشود.
*از سال 90 به بعد، فشار اقتصادی روی زندگی و کار مردم اثر منفی جدی گذاشته است و تبعیضها خیلی بیشتر شده است. باید با سرعت بیشتری اصلاحات لازم انجام شود.
منبع: ایرنا
دیدگاه تان را بنویسید