سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد مطرح کرد
فراسوی چپ و راست
سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد با اشاره به دعواهای جناحی و عدم تمایل مردم برای خواندن روزنامه نوشت: هنوز هم از دید طرف مقابل ما روزنامه زنجیرهای هستیم که بد خود را میپوشانیم و عیب حریف را بزرگ میکنیم و مطلقا به فکر منافع ملی و همدلی و همبستگی نیستیم. بیجهت نیست که مردم حوصله روزنامه خواندن ندارند.
اعتمادآنلاین| سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: میتوانیم کمافیالسابق به دعواهای جناحی ادامه دهیم، بد همدیگر را بگوییم، آبروی رقیب را ببریم، تقصیرها را به گردن طرف مقابل بیندازیم، تنزهطلبی کنیم و لااقل در مقام حرف خود را بهتر از بقیه نشان دهیم و بگوییم اگر میبینید که اوضاع مملکت به خنس خورده و کار و بار مردم به هم ریخته همهاش به خاطر قدرتمند شدن چپها یا راستهاست... روزنامهها را بخوانید چیزی بیش از این تنزهطلبی و تقصیر را به گردن دیگری انداختن نمیبینید.
هنوز هم از دید طرف مقابل ما روزنامه زنجیرهای هستیم که بد خود را میپوشانیم و عیب حریف را بزرگ میکنیم و مطلقا به فکر منافع ملی و همدلی و همبستگی نیستیم. بیجهت نیست که مردم حوصله روزنامه خواندن ندارند. دنیا عوض شده اما ادبیات روزنامهها عوض نشده. سهل است، ادبیات سیاستمداران عوض نشده. چپ و راست کماکان بر پرگار سابق میچرخند و همان دعواهای بیحاصل قدیمی را تداوم میبخشند.
دنیا در مدار تازهای افتاده، سر وکله دیوانهای چون ترامپ پیدا شده، اروپاییها حتی از گفتار وکردار او چشم گرد میکنند و از حضورش احساس خطر میکنند، اما ما هنوز سرگرم کار و بار خودیم، مجال بیابیم سر یکدیگر را میتراشیم، دعواهای قدیمی را رو میآوریم و در حذف و هدم یکدیگر با تمام توان پیش میرویم. قرار بود اشداء علی الکفار باشیم و رحماء بینهم، اما چه قراری؟ دشمن اصلی را گم کردهایم و تیرهای طعنه و ملامت و تخطئه را سمت هم نشانه رفتهایم و در حضور مردم، مردمی که نگران و مردد، گفتار و کردار سیاستمدارانشان را رصد میکنند، عرض هم را میبریم و یکدیگر را بیمحابا به انواع و اقسام جرایم متهم میکنیم. خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند. خودتان را بگذارید جای مردم و وضع و حال سیاسی کشور را از چشم آنها ببینید. آنچه تاکنون دیدهاند و کماکان میبینند و میشنوند این است که عمرو، زید را به جاسوسی و خیانت و خباثت متهم کرده، زید هم پرده از روی دزدی و بیاخلاقی و همدستی عمرو با دشمن برداشته. بیجهت نیست که دیگر حنای چپ و راست پیششان رنگ ندارد. نه فقط پیش مردم که پیش خودشان هم رنگ ندارد. این مردم سالهای آغازین دهه شصت را هم به یاد دارند. یادشان نرفته که چه بحرانهایی را به کمک هم از سر گذراندند. جنگ بود، تروریستها دمی آرام نمیگرفتند.
شب میخوابیدیم، هنوز صبح نشده خبر میرسید که رییسجمهور و نخستوزیر هر دو را شهید کردهاند. هر کشور دیگری بود و یکدهم این مصیبتها را میدید ده بار از درون متلاشی میشد. بهشتی با آن همه عظمت به همراه بهترین و کارآزمودهترین مسوولان کشور زیر آوار حزب ماند و شهید شد. صدام، امریکا، منافقین، سستعنصرها، پشیمانها، خودستاها و سهمخواهان دست به دست هم داده بودند تا ایران را از پا درآورند. سلطنتطلبها هم هرکاری از دستشان برآمد کردند تا انقلاب را در هم شکنند. اتفاقات امروز در مقایسه با دهه شصت بیشتر به بازی و نمایش شبیه است تا دشمنی. اما با اینهمه در دهه شصت دشمنان نتوانستند کاری از پیش ببرند، خیلی زود تیرشان به سنگ خورد و نقشههایشان نقش بر آب شد. هزینه سنگینی روی دست مردم گذاشتند اما بلایی سر کشور نیامد و انقلاب و نظام توانستند چهار دهه بعد را هم ببینند و... میدانید چرا توانستیم با سربلندی از آن همه بحران سنگین عبور کنیم؟ میدانید چرا امریکاییها و بقیه بدخواهان انقلاب مجبور شدند با واقعیت جمهوری اسلامی کنار بیایند؟ مهمترین دلیلش این بود که مردم دلشان با انقلاب بود و به مسوولانشان اعتماد داشتند. اصلا در دهه شصت بین مسوولان و مردم فاصلهای نبود و دیوار بیاعتمادی و سوءتفاهم بینشان بالا نیامده بود و جلوی دیدشان را نگرفته بود. آن روزها دعواهای جناحی هم نبود و کسی نمیتوانست نفسانیات خود را در لباس ایدئولوژی پنهان کند. قدرتطلبی همیشه و همهجا هست، اما در دهه شصت نظام ارزشی کشور طوری بود که قدرتطلبها و دنیادوستها مجال ظهور و بروز نمییافتند. مییافتند هم خیلی زود مردم پسشان میزدند. قدرت شهادت و سایه مرگ را هم نباید دستکم گرفت.
آن روزها بیشتر مسوولان اطمینان نداشتند که روز بعد را خواهند دید. مسوولیت در آن ایام موهبت نبود، عین خطر بود. مثل امروز نبود که مقام با خودش مواهب بیاورد. چیزی که در دل سمتها و پستها در دهه شصت تعبیه کرده بودند بزرگی و جاه نبود بلکه خدمت و مسوولیت سنگین و بیخوابی و زحمت زیاد و تلاش بیوقفه بود. فرمانده ما خجالت میکشد روی اتاقش بنویسد فرمانده. نوشته بود یا حسین فرماندهی از آن توست. کافی است آلبوم دهه شصت را ورق بزنید و چهره معصومانه و مخلصانه مدیران و مسوولان آن ایام را ببینید تا حساب کار دستتان بیاید که چه چیزی ما را در عبور از بحران نجات داد و چه چیزی امروز دست و پایمان را برای عبور از این گیر و گرفتاری ریز و درشت بسته است...
اما هنوز دیر نشده و کافی است از تاریخ درس بگیریم و تجربههای عبور از بحران را به یاد بیاوریم. با دعواهای جناحی و سیاسی نمیتوانیم از پس مشکلات امروز بربیاییم. حق با آقای خاتمی است. باید اعتماد آسیب دیده مردم به مسوولان را ترمیم کنیم. باید شرایطی فراهم آوریم تا یکدل و هماهنگ و یکپارچه در برابر زیادهخواهی امریکا بایستیم و از موضع حق خود دفاع کنیم. خوبی نطق رییسجمهور اسبقمان این است که از ارتفاعی دیگر به مسائل کشور مینگرد و فراسوی چپ و راست و بیرون از محدودیتهای جناحی به فکر چاره، برای برونرفت از وضعیت نگرانکننده فعلی، میافتد. دنیا عوض شده، سیاستمداران هم باید عوض شوند و منظر و موقعیت خود را تغییر دهند. امروز آقای خاتمی از سر دلسوزی و حسن نیت وارد گفتوگو با ارکان تصمیمگیر نظام شده و راهکارهایی پیش پایشان گذاشته که عقلانی و منصفانهاند و نمیشود، بلکه نباید به آنها بیاعتنا بود. با اینکه مردم از صبح تا شب توسط رسانههای خلقالساعه بمباران تبلیغاتی میشوند و آنها را از آینده کشور ناامید میکنند و از مسوولان دلسردشان میکنند اما هنوز هم سیاستمداران خبره و وجیهالمله میتوانند وارد میدان شوند و آب رفته را به جوی تدبیر و امید برگردانند. باید فراسوی چپ و راست از ارتفاعی دیگر ایران و دنیا را نگاه کرد. راست میگوید آقای خاتمی، آنها که به دشمنی با ایران برخاستهاند دنبال دموکراسی و آزادی نیستند آنها برای تجزیه این آب و خاک است که به میدان آمدهاند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید