بهزاد نبوی:
راهی جز اصلاحطلبی نداریم/ اصلاحطلبی تنها راه ممکن است
یک فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: من در مجلس دهم پیشنهاد یک فراکسیون اعتدال و میانهروی دادم که در آن هم فراکسیون امید، هم مستقلین مجلس و هم حامیان آقای لاریجانی و… حضور میداشتند. این فراکسیون میتوانست به مراتب از فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس ششم بسیار قویتر عمل کند.
اعتمادآنلاین| در گفتوگوی انصاف نیوز با بهزاد نبوی، فعال سیاسی باتجربه که در ادوار گوناگون مسئولیتهای مختلفی داشته به عملکرد فراکسیون امید و شورایعالی اصلاحطلبان، روند جنبش اصلاحی و آیندهی آن، نسبت و مرز احزاب گوناگون کشور اعم از اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل و همچنین چشمانداز انتخابات 1400 پرداخته شده است. در ادامه مهمترین بخشهای این مصاحبه را از نظر میگذرانید:
*شما مگر پیش از انتخابات با روحانی طی کردی که من میآیم از تو حمایت میکنم به شرط اینکه 5 وزیر در کابینهات به من بدهی، 10 استاندار به من بدهی؛ البته در خیلی از کشورها این کار را میکنند، مثلاً چند سال پیش حزب لیبرال با حزب محافظهکار انگلیس وارد این شکل تعامل شد. البته نمیدانم هنوز در این ائتلاف هستند یا نه. حزب لیبرال دو وزیر گرفت که حزب محافظهکار بتواند دولت را تشکیل دهد، یعنی نصف بهاضافهی یک رأی در پارلمان را داشته باشد.
*من در مجلس دهم پیشنهاد یک فراکسیون اعتدال و میانهروی دادم که در آن هم فراکسیون امید، هم مستقلین مجلس و هم حامیان آقای لاریجانی و… حضور میداشتند. این فراکسیون میتوانست به مراتب از فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس ششم بسیار قویتر عمل کند.
*ما اگر در انتخابات 1400 بخواهیم شرکت کنیم کماکان باید همان مشی را ادامه دهیم؛ یعنی معتدل و میانهرو، اعم از اصولگرا و اصلاح طلب را در کنار هم قرار دهیم و نه در مقابل هم؛ این اقدام شانس پیروزی را افزایش میدهد. البته ائتلاف، نزدیکی و تعاملمان با اصولگراهای عاقل و معتدل صرفا به خاطر این نیست که رای آنها را جمع کنیم، شاید رای آنها خیلی زیاد نباشد، ولی آنها در حاکمیت نقشی بیشتر از اصلاح طلبان دارند. این موضوع مهمی است.
*بسیاری از اصولگرایان کشورشان را دوست دارند، مردمشان را دوست دارند و به منافع ملی فکر میکنند و اشتراکاتشان هم با اصلاح طلبان و مستقلان میانهرو زیاد است.
*بعضی از دوستان ازمن در مورد رقابت آقایان عارف و لاریجانی، در انتخابات اخیر هیات رییسه نظر خواستند. من به شدت مخالف بودم. شنیدم از بزرگانی هم در این زمینه نظر خواسته بودند، ایشان هم مخالف بودند، ولی متاسفانه در نهایت به این مشورتها توجهی نشد.
*اینکه آیا به اهداف جنبش اصلاح طلبی رسیدهایم، قطعا پاسخ در زمینهی بسیاری از اهداف هنوز منفی است و این برای یک جنبش قانونی، مسالمتآمیز و تدریجی ، کاملا طبیعی است.
*ببینید اصلاحطلبی درواقع ضد انقلابیگری است. در مقابل انقلابیگری و براندازی است. عدهای هستند در کشور ما که طرفدار نظام هم هستند ولی میگویند که ما انقلابی هستیم! نمیدانم که چگونه میتوان طرفدار اصل یک نظام و در عین حال انقلابی هم بود! احتمالا این جماعت با روشهای اصلاحطلبانه (قانونی، مسالمتآمیز و تدریجی) اهداف انقلابی را تحقق ببخشند. البته عدهای طرفدار دوآتشهی نظام هم داریم که شاید نظیر تروتسکی معتقد به انقلاب دائمند.
* اصلاحطلب منظورش این است که اگر میخواهی مشکلات این ساختمان (نظام) را حل کنی و وضع موجود آن را به وضع مطلوب تبدیل کنی دو راه داری؛ یکی اینکه دینامیت بگذاری زیر پی این ساختمان و منفجرش کنی و همه را بریزی و از نو ساختمانی خوب بسازی؛ این میشود انقلاب.
راه دوم این است که بگویی نه؛ من این ساختمان را حفظ میکنم و با روشهای اصلاحی آنرا به وضع مطلوب میرسانی. برای مثال شما به همین آپارتمان ما نگاه کنید، 40 و خوردهای سال عمر دارد، اما اصلاً شبیه به سازههای قدیمی نیست. چرا؟ چون خریدیم و مقداری خرجش کردیم، داخل آن را بازسازی کردیم و بهتدریج اشکالاتش را برطرف کردیم و حالا قابل قبول شده و این حرکت اصلاحی است.
*اصلاحطلبی درمورد کشور و جامعه میگوید «از بن و ریشه همهی ساختمان (اصل نظام) را خراب نکن». به همین دلیل است که من «ضدانقلاب» شدهام. نه ضد انقلاب به مفهوم مصطلح آن در میان خودمان، که مثلاً سلطنت طلبها را میگوییم ضد انقلاباند، ضد هر انقلابی شدهام و در این زمینه نظرم بیشتر معطوف به آینده است و نه گذشته.
*در طول تاریخ انقلابها هم دیدهایم که همگی حداقل همین مشکل را داشتهاند. در مجموع وضع انقلاب ما بهتر از بقیه بوده و هست. تنها یک انقلاب نسبتاً موفق داریم، آنهم انقلاب چین است که آن هم از انقلابش چیزی جز استبداد و دیکتاتوری باقی نمانده است. چیزی شبیه آلمان نازی در دوران هیتلر شده است، با این تفاوت که کمیتهی مرکزی حزب کمونیست چین بهجای هیتلر آن را رهبری میکند.
*یک فرد معتقد به روش اعتدال ممکن است دارای مشی اصولگرایی یا اصلاح طلبی باشد. البته بهطور کلی اصلاحطلب نمیتواند خشونتگرا و رادیکال باشد. معالوصف عدهای از اصلاح طلبان در روش، اصلاح طلب ولی در هدف بهدنبال براندازی هستند. با روشهای قانونی و مسالمتآمیز. مایل به تغییر نظام حاکم هستند و طرف مقابل آنها را به برپایی انقلاب مخملی متهم میکند. اینگونه میشود که ما اصلاح طلب میانهرو و رادیکال داریم. وگرنه اگر کسی در هدف و در روش اصلاح طلب باشد، حتماً میانهروی و اعتدال جزیی از منش و روش او خواهد بود. این روش و منش هم در بین اصولگراها و هم در بین اصلاح طلبان، در هر دو دسته وجود دارد.
*اگر بخواهیم تفاوت اصولگرایان اولیه و اصلاح طلبان را در یک جمله خلاصه کنیم، اصولگراها وضع موجود را در مجموع مطلوبتر میدانند، ولی اصلاحطلبها وضع موجود را مطلوب نمیدانند و در چارچوب نظام قایل به تغییر آن هستند.
*در جامعهی امروز ما حزب به معنای واقعی هنوز شکل نگرفته است. من نظری داشتهام و همیشه آنرا مطرح کردهام و در معرض انتقاد خیلی از دوستان قرار گرفتهام. من معتقدم که الزاماً حزب برای کسب قدرت نباید ایجاد شود. چرا این اعتقاد را دارم؟ چون معتقدم ما حزب به معنای واقعی در کشورمان نداریم. شما کشورهای اروپایی و آمریکایی و کشورهایی که دموکراسی در آنها نهادینه شده است را ببینید، احزابی با قدمت 200 سال و 300 سال دارند.
*احزاب ما اول تاسیس میشوند و بعد به دنبال تدوین مواضع میروند! آنهم نه همهی آنها بسیاری از آنها متکی به یک فرد هستند. یعنی آن فرد را بردارید دیگر حزبی وجود ندارد و تشکیلاتی در کار نیست.
*باید تحزب در کشور ما نهادینه شود، این اتفاق هم در گرو نهادینه شدن دموکراسی در کشور است. نه اینکه دوسال آزادی نسبی باشد و شش سال نباشد. ما از مشروطه به اینطرف، هیچوقت، حتی 20 سال پشت سر هم یک دموکراسی پر و پیمانه را تجربه نکردهایم و به همین دلیل تحزب رشد نمیکند و تا تحزب رشد نکند ما به یک خاتمی احتیاج داریم که «تکرار» کند! حال اگر خدایی ناکرده خاتمی نباشد چه کسی میتواند جایگزین شود؟ من نمیدانم.
*من هم نگران انتخابات 1400 هستم. بخشی از نگرانی من ناشی از مواضع بعضی از دوستان اصلاح طلب است. شعار پشیمانی از رای به روحانی، که خوشبختانه چندماهی است فروکش کرده است، به همراه ناکامیهای دولت در تحقق اهداف مورد انتظار میتواند برای میانهروها و اصلاح طلبان در انتخابات 1400 مسالهساز باشد. راه کاهش این نگرانیها، تلاش در جهت توفیق دولت کنونی در تحقق اهداف، خصوصا در زمینهی سیاست خارجی و اقتصاد است.
*من هم نگران انتخابات 1400 هستم. بخشی از نگرانی من ناشی از مواضع بعضی از دوستان اصلاح طلب است. شعار پشیمانی از رای به روحانی، که خوشبختانه چندماهی است فروکش کرده است، به همراه ناکامیهای دولت در تحقق اهداف مورد انتظار میتواند برای میانهروها و اصلاح طلبان در انتخابات 1400 مسالهساز باشد. راه کاهش این نگرانیها، تلاش در جهت توفیق دولت کنونی در تحقق اهداف، خصوصا در زمینهی سیاست خارجی و اقتصاد است.
*اگر دولت روحانی نتواند در این 3 سال باقی مانده دستاوردهای بیشتری داشته باشد، در انتخابات 1400 نه جایی برای اصلاح طلبان خواهد بود، نه جایی برای میانهروها و معتدلین و نه جایی برای ائتلاف آنها باهم؛ چون مردم ناامیدتر میشوند و در نتیجه یا رای نمیدهند و یا اگر رای دادند به ما اصلاح طلبان و میانه روها اقبالی نخواهند داشت.
منبع: انصاف نیوز
دیدگاه تان را بنویسید