کد خبر: 228683
|
۱۳۹۷/۰۶/۰۵ ۰۸:۵۸:۰۰
| |

عباس عبدی نوشت

نه به «تبعیض» و «تحقیر»

عباس عبدی نوشت: «تبعیض» عامل مهم‌تری در شکل‌گیری بحران در حکومت‌هاست. ضمن اینکه تبعیض به نوعی متضمن تحقیر نیز هست و در فردی که مورد تبعیض قرار گرفته احساس تحقیرشدگی ایجاد می‌کند.

نه به «تبعیض» و «تحقیر»
کد خبر: 228683
|
۱۳۹۷/۰۶/۰۵ ۰۸:۵۸:۰۰

اعتمادآنلاین| عباس عبدی در یادداشتی نوشت: ریشه بحران‌های اجتماعی کجاست؟ پاسخ ساده نیست، به ویژه اگر بخواهیم توالی ریشه‌ها را هم جست‌وجو کنیم. برای نمونه وضعیت «الف» معلول عامل «ب» است، ولی «ب» به نوبه خود، معلول «ج» است و الی آخر... و این توالی می‌تواند شکل‌های پیچیده‌تری هم پیدا کند. در این یادداشت دو عنصر و عامل مهم را در بروز مشکلات و بحران‌های سیاسی و اجتماعی و به‌صورت مختصر توضیح می‌دهم. بدون اینکه قصد نفی تاثیر عوامل دیگر را داشته باشم. توجه داریم که این دو عامل نیز ممکن است متاثر از عوامل دیگر باشند. تحقیر و تبعیض دو عامل ویرانگر جامعه و ثبات آن هستند. هنگامی که دوم خرداد به عنوان یک حرکت نوین اجتماعی ظاهر شد، آن را در یادداشتی به نام «انقلاب علیه تحقیر» معرفی و تحلیل کردم. تحقیر علیه نخبگان، مردم و دانشگاهیان چنان شده بود که مردم را به واکنش آن‌گونه ترغیب کرد. اگرچه انقلاب علیه رژیم شاه را با عوامل ساختاری و اقتصادی می‌توان یا می‌باید تحلیل و فهم کرد، ولی در کنار آنها رفتار تحقیرآمیز شاه با همه اقشار جامعه‌اش مهم‌ترین عامل روانشناسی اجتماعی در گرایش مردم به انقلاب بود. این روزها که مصادف با 4 شهریور و سقوط رضاشاه است، مهم‌ترین علت نحوه واکنش مثبت و سرورآمیز مردم به آن سقوط و...

اخراج به دست بیگانگان به نخوت و غرور و رفتار تحقیرآمیز رضاشاه با همه اقشار جامعه حتی نظام اداری تحت امرش بود. سرنوشت «تحقیر» کردن دیگران روشن است و باید از آن عبرت گرفت. فراموش نکنیم که تحقیر دیگران ناشی از احساس حقارت نزد تحقیرکنندگان است و اگر رضا شاه این وجه را نداشت، اجازه نمی‌داد که زنده او را با آن وضع از کشور بیرون ببرند. نمونه‌های تحقیر را باید در هر عرصه‌ای از میان برد. بردن افراد با دستبند و لباس زندان به دادگاه که هدفی جز تحقیر او ندارد، اولین اثرش نفی اعتبار بی‌طرفی ترازوی عدالت است.

ولی «تبعیض» عامل مهم‌تری در شکل‌گیری بحران در حکومت‌هاست. ضمن اینکه تبعیض به نوعی متضمن تحقیر نیز هست و در فردی که مورد تبعیض قرار گرفته احساس تحقیرشدگی ایجاد می‌کند.

تبعیض به‌گونه‌ای است که ابتدای کار، زیر دندان مزه می‌کند ولی در ادامه فاعل و عامل تبعیض را در تله خود گرفتار می‌کند. توکویل یکی از جامعه‌شناسان کلاسیک، حدود دو قرن پیش و در عنفوان جوانی سفری به امریکا می‌کند و در تحلیلی درخشان از وضع ایالات متحده به مساله برده‌داری می‌پردازد؛ برده‌داری که اوج تبعیض و تحقیر انسان است و با هدف استثمار انسان از انسان برقرار شده، ولی او نشان می‌دهد که چگونه به ضرر برده‌دار و ارباب نیز هست. او مقایسه‌ای میان دو ایالت اوهایو و کنتاکی می‌کند که در دو سوی رودخانه اوهایو هستند و از هر نظر شبیه هم هستند. تنها تفاوت این است که در ایالت اوهایو برده‌داری راه نداشت ولی در کنتاکی برده‌داری رواج داشت. توکویل می‌گوید: قضاوت درباره اینکه بردگی یا آزادی کدام‌یک برای بشریت ثمربخش است کار راحتی است، کافی است سوار کشتی شوید و طول رودخانه اوهایو را در نوردید و گاه نگاهی به چپ ساحل و گاه نگاهی به راست ساحل بیندازید. ساحل چپ که اوهایو است جامعه‌ای فعال توسعه‌یافته و زنده و پویا و زیباست. در ایالت کنتاکی جامعه‌ای مرده و بی‌روح و توسعه‌نیافته را شاهدیم. او علت این تفاوت را به روشنی توضیح می‌دهد که چگونه برده‌داران اسیر برده‌های خود می‌شوند و هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ اقتصادی دچار نزول می‌شوند.

تحلیل درخشان دیگر از مساله تبعیض از سوی‌ گری بکر اقتصاددان و جامعه‌شناس امریکایی و برنده جایزه نوبل ارایه شد. او این دیدگاه را که تبعیض به شخص تبعیض‌گر یاری می‌رساند به چالش کشید و نشان داد که اگر کارفرما، کارگران را صرفا به خاطر رنگ پوست یا دیگر ضوابط غیرحرفه‌ای استخدام نکند، فرصت ارزشمندی را از دست داده است. در واقع نظریه و تحلیل او در میان صنایع و شرکت‌های گوناگون به عنوان یک اصل پذیرفته شده است که تبعیض موجب عقب افتادن و درنهایت ورشکستگی شرکت می‌شود.

این نکته‌ای بود که نلسون ماندلا نیز به بهترین وجهی آن را درک و در عمل پیاده کرد. او به روشنی می‌گوید که «من این نکته را بهتر از هر چیز دیگری می‌دانستم که درست همان‌گونه که ستمدیدگان باید آزاد شوند، ظالمان نیز باید آزاد گردند. مردی که آزادی مرد دیگری را می‌گیرد خودش اسیر تنفر بوده و در پشت میله‌های تعصب و کوراندیشی گرفتار است.»

متاسفانه در جامعه خودمان در سطوح گوناگون شاهد تبعیض‌های ناروا در به‌کارگیری نیروها، در حوزه آموزش، در آزادی بیان یا حتی آزادی ایراد اتهام و تهدید و... هستیم. نمونه‌ها فراوان است. تبعیض‌های غیرمنطقی و اختصاص امتیازات ویژه در پذیرش دانشجو در هر سه سطح کارشناسی و ارشد و دکترا و انتخاب استاد. این کار جز اینکه نظام آموزشی را به زمین می‌زند هیچ اثر مثبت دیگری حتی برای بهره‌مندان از امتیاز ندارد، چون از زمین خوردن این نظام آموزشی چنان ضرری متوجه جامعه می‌شود که بهره‌های احتمالی آنان را جبران می‌کند. توهین‌هایی که علیه برخی مقامات دولتی می‌شود، از شعارها و فحش‌هایی که به ظریف و صالحی داده می‌شود تا تهدیدهایی که علیه آنان صورت می‌گیرد. این را مقایسه کنیم با کسانی که حتی برای نقد و احیانا بیان جمله‌ای در‌خصوص رییس‌جمهور قبلی کارشان به محاکمه کشیده شده و منتظر اجرای حکم هستند! از مقایسه نحوه مواجهه با برنامه‌ریزان اعتراضات فیضیه با اعتراضات مدنی جلوی مجلس می‌توان متوجه ماجرا شد.

در حوزه اقتصادی، در دادن رانت و امتیازات تا دل‌تان بخواهد شاهد تبعیض هستیم. نمونه‌اش موسسات غیرمجاز مالی و اعتباری هستند که امروز اقتصاد کشور را به روز سیاه نشانده‌اند، ولی همچنان پول‌های آنان را از جیب ملت می‌پردازند در حالی که کارگران زحمتکش حقوق‌های یک‌ساله و عقب افتاده خود را دریافت نکرده‌اند. حقوقی که باید پیش از خشک شدن عرق کارگر پرداخت می‌شد! را نمی‌دهیم، ولی پول‌های ربوی حرام اندر حرام را جبران خسارت می‌کنیم!

بدترین تبعیض‌ها در ورود به مدیریت‌هاست. این دایره آن‌قدر بسته و مسدود است که چاره‌ای ندارند جز آنکه بازنشستگان را به کار گیرند و منع به کارگیری بازنشستگان یک زلزله تمام‌عیار مدیریتی محسوب خواهد شد! و تا این دایره تنگ و کوچک که هر روز هم کوچک‌تر می‌شود شکسته نشود، ممکن نیست در مسیر ثبات و پیشرفت قرار‌ گیریم. تا هنگامی که همه شهروندان ایرانی دارای حقوق برابر نشوند این وضع ادامه خواهد یافت و این برف در آفتاب سوزان تابستان هر روز آب خواهد شد و شاید مدت‌هاست که آب شده و اکنون در حال تبخیر نهایی است. تردیدی نیست که جامعه به مفهوم عام آن از تبعیض و نیز تحقیر ضرر خواهد کرد، ولی تبعیض‌گران و تحقیرکنندگان نیز سودی نخواهند برد، دیر یا زود با هزینه‌های آن مواجه می‌شویم.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها