سیدحسین موسوی تبریزی رئیس مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
حضور مراجع در مدیریت حوزهها کمرنگ است
سیدحسین موسوی تبریزی گفت: امام در طول مدت رهبریشان حتی یک ریال از بودجههای دولتی برای خودشان استفاده نکردند و بلکه بارها خودشان به دولت کمک میکردند. بارها اجازه میدادند که از سهم امام برای رفع مشکلات دولت استفاده بشود و حتی یک ریال هم از بودجه دولت برای زندگی شخصی خودش برنمیداشتند.
اعتمادآنلاین| سیدحسین موسوی تبریزی رئیس مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در گفت و گو با نشریه «حریم امام» با اشاره به شیوههای اداره حوزههای علمیه در قبل از انقلاب، به تبعات منفی دخالت های نهادهای غیر حوزوی اشاره کرد و بر ضرورت مدیریت حوزه علمیه توسط مراجع عظام تاکید کرد.
*سابقاً حوزههای علمیه با یک سلسله قوانین نانوشته و ناگفته اداره میشد. در واقع حوزه علمیه نظم خاصی داشت و این نظم بدون اینکه در جایی گفته و نوشته بشود، وجود داشت. برای مثال نظم خاصی در روند تحصیل منابع درسی بود. کتابها از سطوح ابتدایی به تدریج به سطوح بالاتر خوانده میشدند. این مسئله نظم در کتاب خواندن، حتی در ادبیات فارسی و ادبیات عرب واقعاً مفید به حال همه طلبهها بود. طلبهها در ابتدا باید گلستان سعدی، نصاب الصبیان، صرف میر، تصریف و جامعالمقدمات را میخواندند. حتی تجوید و کیفیت قرائت را هم میخواندند و سپس به اعتقادات میرسیدند.
*خوشبیانی و تسلط بر درس ملاک رونق گرفتن درس اساتید بود. در واقع حتی در تدریس هم نظم نانوشته و خاصی بر حوزهها حاکم بود.
* حوزه علمیه نظم خاصی داشت. هیچ دستور هم از جای خاصی گرفته نمیشد. همه چیز به انتخاب طلبه بود. حضور طلبهها و استقبال آنها باعث معروفی اساتید میشد. در این سیر هم هیچ دستوری از جایی داده نمیشد که به فلان درس بروید یا به فلان درس نروید. خوشبیانی و تسلط بر درس ملاک رونق گرفتن درس اساتید بود. در واقع حتی در تدریس هم نظم نانوشته و خاصی بر حوزهها حاکم بود. درس خارج هم دیگر جای خودش را داشت.
*حضرت امام در زمان آیتالله بروجردی درس خارج بسیار معتبری داشتند و بزرگان و اساتید تراز اول قم درس ایشان را شرکت میکردند. در مسجد سلماسی درس میگفتند و در آن زمان بزرگان زیادی درس ایشان را شرکت میکردند که خودشان رسائل و مکاسب میگفتند. وقتی آیتالله بروجردی به رحمت خدا رفت، بسیاری از افراد به سمت امام رفتند و درخواست کردند که رساله چاپ کنند؛ اما حضرت امام حاضر نشدند. شاگردان حضرت امام خودشان پولی جمع کردند تا رساله ایشان را چاپ کردند. در واقع فتاوای و حاشیههای امام در کتاب عروه را برداشتند و رساله را چاپ کردند.
*همچنین مرحوم آیتالله منتظری که درسهای مرحوم آیتالله بروجردی را تقریر کرده بود تا زمانی که حضرت امام در قید حیات بود، هیچگاه حاضر به چاپ رساله خود نشد. یکبار خودم به ایشان گفتم که اجازه بدهید رساله شما چاپ بشود، اما اجازه نداد و گفت بزرگانی هستند که باید به رساله آنان رجوع بشود. وقتی حضرت امام و آیتالله گلپایگانی و آیتالله مرعشی نجفی هستند من چرا باید رساله چاپ کنم؟
*آیتالله بروجردی در تشویق طلبههای درسخوان غوغا میکرد. هر وقت میدید که طلبهای صرف میر را به خوبی بلد است، او را تشویق میکرد و با این تشویقهای اخلاقی و اتصال مستقیم بین طلبه و مرجع تقلید باعث رشد و بالندگی آنها میشد.
*در آن زمان اعزام طلبهها به شهرهای دیگری برای امر تبلیغ به دستور مراجع تقلید بود. هر کدام از شهرها نمایندگانی از سوی مراجع تقلید حضور داشتند. هر طلبهای که از طرف مرجع تقلید به شهر یا روستا میرفت، در نزد اهالی آن شهر و روستا بسیار محترم بود. من بارها این مسئله را دیدم که بر سر اینکه امشب آن روحانی و طلبه شام را کجا دعوت باشد، بین اهالی شهر یا روستا دعوا میشد. امروزه متأسفانه اینگونه نیست و حتی گاهی بعضی از مبلغان به شهرها میروند و جایی برای خواب هم ندارند؛ مگر اینکه در اتاقک مسجد ساکن بشوند. لذا این نحوه ارتباط میان مراجع تقلید و طلاب امور تبلیغ را بسیار محترمانه میکرد و طلبهها را هم برای درس خواندن جذب میکرد.
*نظم نانوشته خودبهخود و نظم از راه دور در آن زمان حاکم بود. به هیچ وجه لازم نبود که برای طلبهها دادگاه ویژه روحانیت تأسیس بشود و بر آنها نظارتی صورت بگیرد. این نظم خود به خود حاکم بود و این امور به همین منوال تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
* ارتباط مراجع تقلید با طلبهها سهل و به دور از سختیهای امروزه بود. چنین روالی میتوانست برای جامعه امروز حوزه هم بسیار مفید و مؤثر باشد. مهمتر اینکه از تمام شهرها خدمت مراجع میرسیدند و با اصرار زیاد درخواست روحانی میکردند. آن هم نه فقط برای ماههای محرم و رمضان، بلکه برای ماندن دائم. این مراجع بودند که افراد مستعد و شایسته را میشناختند و بر اساس درجه سواد و تقوایشان آنها را به مناطق مختلف میفرستادند.
* تا قبل از آیتالله بروجردی در حوزه حتی امتحان هم وجود نداشت. در زمان آیتالله بروجردی کم و بیش از طلبهها امتحان گرفته میشد و پس از اینکه بنده به قم رفتم، یعنی در اواخر حیات آیتالله بروجردی، امتحان گرفتن از طلبهها باب شده بود. از رسائل امتحان میگرفتند و بر اساس همان هم شهریه برقرار میشد.
این امکان به خاطر تدبیر مراجع و نزدیک بودن و ارتباط داشتن طلبهها با مراجع تقلید بود. وقتی گفته میشد که باید از طلبهها امتحان گرفته بشود، همه مراجع تقلید چند نفر را مشخص میکردند تا از طلبهها امتحان بگیرند. بعضیها از طرف آیتالله گلپایگانی، بعضیها از طرف حضرت امام و بعضیها از طرف آیتالله مرعشی نجفی نماینده میشدند و یک امر را دنبال میکردند. طلبهها هم لازم نبود که بروند و سه جا و برای هر نماینده یک امتحان بدهند. امروزه وضعیت امور حوزه، اداری شده است و امتحانها از سوی شورای مدیریت و آن هم از سوی جامعه مدرسین گرفته میشود.
*در آن موقع مستقیماً از سوی مراجع تقلید آزمونی از طلبهها گرفته میشد. همین امر باعث میشد که نظمی در نظام آموزشی حوزه برقرار بشود. هر طلبهها که به سطوح بالاتر میرسید، باید امتحان دیگری میداد. البته امتحانات از سال اول درس خارج تمام میشد و طلبهها مشغول تحقیق و پژوهش میشدند. طلبهها در شیوه و نظام آموزشی سابق حوزه انگیزه بیشتری برای درس خواندن پیدا میکردند. اغلب طلبههای مُبَلِغ برای پول گرفتن به منبر نمیرفتند. هیچ طلبهای شرط نمیگذاشت که چقدر پول بگیرد تا منبر برود.
*منبرهای بنده هم در سایه انقلاب اسلامی بود و خیلی زود به منبر رفتم و از نهضت حضرت امام دفاع کردم. حدوداً در سالهای 1350 به بعد منبرهایم مشهور شده بود. در شیراز، آبادان، بوشهر، تهران و... به منبر میرفتم و به طرفداری از حضرت امام و نهضت ایشان میپرداختم. عدهای از اهالی شهرها از چند ماه قبل میآمدند و وقت میگرفتند. برای شهرهای دورتر خودشان برایم بلیت میگرفتند. همه اینها به این خاطر بود که واقعاً در آن سالها زحمت میکشیدیم و مطالعه میکردیم. اغلب انقلابیها هم جوانان بودند و مطالب ما برایشان مؤثر واقع میشد.
*حضرت امام در دوران زعامتشان به ندرت درباره حوزه علمیه اظهارنظر میکردند. یکبار در شب آخر ماه مبارک رمضان در کنار حاج احمد آقا بودم. در آنجا خبر آوردند که برای آیتالله گلپایگانی و آیتالله منتظری ثابت شد که هلال شوال رؤیت شده است. در آن شب از همهجا به منزل حضرت امام تلفن میکردند و میپرسیدند که آیا فردا عید است یا خیر. در همانجا حاج احمد آقا گفت که هر کسی تلفن کرد بگویید که به اعلم مراجع تقلید قم ثابت شده که هلال رؤیت شده است. تا سالهای قبل از آن هم خود حضرت امام میفرمودند که بروید و ببینید مراجع تقلید در این باره چه نظری دارند.
*حضرت امام در شورای مدیریت هم یک نفر را هم مستقیماً از طرف خودشان مشخص نکردند و گفتند که بروید و نظر مراجع تقلید قم را جویا بشوید. حتی مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی که به امام خیلی نزدیک بود، با پیشنهاد برخی از سوی آیتالله گلپایگانی در شورای مدیریت عضو شد. در واقع اغلب اعضای شورا از سوی آیتالله گلپایگانی تعیین میشدند.
*مرحوم حضرت امام هیچگاه نمیگفت که وجوهات شرعی باید به ایشان ارجاع داده بشوند. هر کس مقلد امام بود، وجوهات را نزد ایشان میبرد و گاهی هم به حوزهها کمک میکرد. امام در طول مدت رهبریشان حتی یک ریال از بودجههای دولتی برای خودشان استفاده نکردند و بلکه بارها خودشان به دولت کمک میکردند. بارها اجازه میدادند که از سهم امام برای رفع مشکلات دولت استفاده بشود و حتی یک ریال هم از بودجه دولت برای زندگی شخصی خودش برنمیداشتند.
* امام در امور حوزه دخالتی نمیکردند و به نظر مراجع تقلید احترام میگذاشتند. این مسئله برای انقلاب تأثیر مثبت زیادی داشت. این شبهه به هیچ وجه در اذهان ایجاد نشد که با پیروزی انقلاب اسلامی، رهبر و بنیانگذار نظام بخواهد حوزه علمیه را هم تحت لوای خودش قرار بدهد. دشمن هم نمیتوانست از این مسئله سوءاستفاده کند و بگوید حوزه علمیه از این پس مستقل نیست و کاملاً حکومتی است. این نگرانی برای هیچ یک از مراجع تقلید ایجاد نشد که امام خمینی بخواهد آنها را از مقام مرجعیت حذف کنند؛ بلکه جایگاهشان را بیشتر حفظ کردند.
*سابقا اصلاً نهادهای دیگر جرئت نمیکردند در امور حوزه دخالت کنند و بلکه این حوزه بود که در برخی از نهادها حضور داشت. در بخش گزینش برخی از نهادها یک نماینده از طرف مراجع تقلید یا امام حضور داشت. در واقع نهادهای غیرحوزوی خط فکری خودشان را از حوزهعلمیه میگرفتند.
*ویژگیهای حوزه علمیه در سابق، 1. دخالت نکردن در زندگی خصوصی طلبهها؛ 2. فشار نیاوردن به طلبهها؛ 3. شیوه صحیح رفتار و تعامل با طلبهها، بهطوری که طلبهها مجبور به ریاکاری نشوند. این مسئله خیلی مهم است. طلبهها آنطور که واقعاً هستند تظاهر هم میکردند. هر طلبهای با قدرت علمی خودش پیشرفت میکرد و به جایگاه اجتماعی میرسید. لازم نبود هیچ نهادی او را امتحان کند و طلبه مجبور به دروغگویی و تظاهر و ریا بشود. این مسائل باعث میشود که طلبه دو رو بار بیاید. یک زمانی برای قبولی طلبهها در امتحانات شرطی گذاشتند و آن اینکه هر کسی بخواهد وارد حوزهعلمیه بشود باید اعتقاد به ولایت فقیه داشته باشند.
*به نظر من از طلبه باید فقط این سؤال را پرسید که آیا به قانون اساسی جمهوری اسلامی التزام دارد یا خیر. در قانون احزاب هم این شرط آمده است که اعضا باید به ولایت فقیه اعتقاد داشته باشند. اعتقاد داشتن به ولایت فقیه کار آسانی نیست و نیاز به سالها درس و بحث و مطالعه دارد. ما باید تنها التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی را شرط قرار بدهیم که البته در همین قانون به شکل کلی ولایت فقیه هم بیان شده است. در زمان حضرت امام این پیششرطها وجود نداشت. از هیچ طلبهای این سؤال را نمیکردند که آیا به ولایت فقیه اعتقاد و باوری دارد یا خیر. همه اینها بعدها ایجاد شد.
*در حال حاضر حضور مراجع تقلید در حوزه کمرنگ است. علت آن هم دخالت برخی از نهادهای خارج از حوزه است. این مسئله هم حوزه را از نظر علمی ضعیف نگه داشته و هم از نظر اخلاقی. نفوذ مراجع تقلید را هم در میان طلبهها کمتر کرده است. اتفاقات اخیر مدرسه فیضیه هم ناشی از حضور کمرنگ و نفوذ مراجع تقلید در امور حوزه علمیه است و دیدیم که حتی اعتراض مراجع تقلید هم به جایی نرسید. منافع بعضی از افراد در همین است و آنها نمیگذارند که مراجع تقلید نفوذی بیشتر از این در حوزه علمیه داشته باشند.
*کاش مستقیماً از طرف رهبری هیئتی در امور حوزه دخالت میکرد که بیت مراجع تقلید هم در آن هیئت نماینده داشته باشند. در این صورت شورای مدیریت صرفاً در دست یک گروه خاصی قرار نمیگرفت و چنین کاری میتواند تأثیر مثبت فراوانی در پی داشته باشد.
منبع: جماران
دیدگاه تان را بنویسید