کد خبر: 237496
|
۱۳۹۷/۰۷/۱۷ ۱۰:۴۳:۰۰
| |

سیدحسین موسوی تبریزی رئیس مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم

 حضور مراجع در مدیریت‌ حوزه‌ها کمرنگ است

سیدحسین موسوی تبریزی گفت: امام در طول مدت رهبری‎شان حتی یک ریال از بودجه‎های دولتی برای خودشان استفاده نکردند و بلکه بارها خودشان به دولت‎ کمک می‎کردند. بارها اجازه می‎دادند که از سهم امام برای رفع مشکلات دولت استفاده بشود و حتی یک ریال هم از بودجه دولت برای زندگی شخصی خودش برنمی‎داشتند.

 حضور مراجع در مدیریت‌ حوزه‌ها کمرنگ است
کد خبر: 237496
|
۱۳۹۷/۰۷/۱۷ ۱۰:۴۳:۰۰

اعتمادآنلاین| سیدحسین موسوی تبریزی رئیس مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در گفت و گو با نشریه «حریم امام» با اشاره به شیوه‌های اداره حوزه‌های علمیه در قبل از انقلاب، به تبعات منفی دخالت های نهادهای غیر حوزوی اشاره کرد و بر ضرورت مدیریت حوزه علمیه توسط مراجع عظام تاکید کرد.

*سابقاً حوزه‎های علمیه با یک سلسله قوانین نانوشته و ناگفته اداره می‎شد. در واقع حوزه علمیه نظم خاصی داشت و این نظم بدون اینکه در جایی گفته و نوشته بشود، وجود داشت. برای مثال نظم خاصی در روند تحصیل منابع درسی بود. کتاب‎ها از سطوح ابتدایی به تدریج به سطوح بالاتر خوانده می‎شدند. این مسئله نظم در کتاب خواندن، حتی در ادبیات فارسی و ادبیات عرب واقعاً مفید به حال همه طلبه‎ها بود. طلبه‎ها در ابتدا باید گلستان سعدی، نصاب الصبیان، صرف میر، تصریف و جامع‎المقدمات را می‎خواندند. حتی تجوید و کیفیت قرائت را هم می‎خواندند و سپس به اعتقادات می‎رسیدند.

*خوش‎بیانی و تسلط بر درس ملاک رونق گرفتن درس اساتید بود. در واقع حتی در تدریس هم نظم نانوشته و خاصی بر حوزه‎ها حاکم بود.

* حوزه علمیه نظم خاصی داشت. هیچ دستور هم از جای خاصی گرفته نمی‎شد. همه چیز به انتخاب طلبه بود. حضور طلبه‎ها و استقبال آن‎ها باعث معروفی اساتید می‎شد. در این سیر هم هیچ دستوری از جایی داده نمی‎شد که به فلان درس بروید یا به فلان درس نروید. خوش‎بیانی و تسلط بر درس ملاک رونق گرفتن درس اساتید بود. در واقع حتی در تدریس هم نظم نانوشته و خاصی بر حوزه‎ها حاکم بود. درس خارج هم دیگر جای خودش را داشت.


*حضرت امام در زمان آیت‎الله بروجردی درس خارج بسیار معتبری داشتند و بزرگان و اساتید تراز اول قم درس ایشان را شرکت می‎کردند. در مسجد سلماسی درس می‎گفتند و در آن زمان بزرگان زیادی درس ایشان را شرکت می‎کردند که خودشان رسائل و مکاسب می‎گفتند. وقتی آیت‎الله بروجردی به رحمت خدا رفت، بسیاری از افراد به سمت امام رفتند و درخواست کردند که رساله چاپ کنند؛ اما حضرت امام حاضر نشدند. شاگردان حضرت امام خودشان پولی جمع کردند تا رساله ایشان را چاپ کردند. در واقع فتاوای و حاشیه‎های امام در کتاب عروه را برداشتند و رساله را چاپ کردند.

*همچنین مرحوم آیت‎الله منتظری که درس‎های مرحوم آیت‎الله بروجردی را تقریر کرده بود تا زمانی که حضرت امام در قید حیات بود، هیچ‌گاه حاضر به چاپ رساله خود نشد. یک‌بار خودم به ایشان گفتم که اجازه بدهید رساله شما چاپ بشود، اما اجازه نداد و گفت بزرگانی هستند که باید به رساله آنان رجوع بشود. وقتی حضرت امام و آیت‎الله گلپایگانی و آیت‎الله مرعشی نجفی هستند من چرا باید رساله چاپ کنم؟

*آیت‎الله بروجردی در تشویق طلبه‎های درس‎خوان غوغا می‎کرد. هر وقت می‎دید که طلبه‎ای صرف میر را به خوبی بلد است، او را تشویق می‎کرد و با این تشویق‎های اخلاقی و اتصال مستقیم بین طلبه و مرجع تقلید باعث رشد و بالندگی آن‎ها می‎شد.

*در آن زمان اعزام طلبه‎ها به شهرهای دیگری برای امر تبلیغ به دستور مراجع تقلید بود. هر کدام از شهرها نمایندگانی از سوی مراجع تقلید حضور داشتند. هر طلبه‎ای که از طرف مرجع تقلید به شهر یا روستا می‎رفت، در نزد اهالی آن شهر و روستا بسیار محترم بود. من بارها این مسئله را دیدم که بر سر اینکه امشب آن روحانی و طلبه شام را کجا دعوت باشد، بین اهالی شهر یا روستا دعوا می‎شد. امروزه متأسفانه این‎گونه نیست و حتی گاهی بعضی از مبلغان به شهرها می‎روند و جایی برای خواب هم ندارند؛ مگر اینکه در اتاقک مسجد ساکن بشوند. لذا این نحوه ارتباط میان مراجع تقلید و طلاب امور تبلیغ را بسیار محترمانه می‎کرد و طلبه‎ها را هم برای درس خواندن جذب می‎کرد.

*نظم نانوشته خودبه‎خود و نظم از راه دور در آن زمان حاکم بود. به هیچ وجه لازم نبود که برای طلبه‎ها دادگاه ویژه روحانیت تأسیس بشود و بر آن‎ها نظارتی صورت بگیرد. این نظم خود به خود حاکم بود و این امور به همین منوال تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

* ارتباط مراجع تقلید با طلبه‎ها سهل‎ و به دور از سختی‎های امروزه بود. چنین روالی می‎توانست برای جامعه امروز حوزه هم بسیار مفید و مؤثر باشد. مهم‎تر اینکه از تمام شهرها خدمت مراجع می‎رسیدند و با اصرار زیاد درخواست روحانی می‎کردند. آن هم نه فقط برای ماه‎های محرم و رمضان، بلکه برای ماندن دائم. این مراجع بودند که افراد مستعد و شایسته را می‎شناختند و بر اساس درجه سواد و تقوایشان آن‎ها را به مناطق مختلف می‌فرستادند.

* تا قبل از آیت‎الله بروجردی در حوزه حتی امتحان هم وجود نداشت. در زمان آیت‎الله بروجردی کم و بیش از طلبه‎ها امتحان گرفته می‎شد و پس از اینکه بنده به قم رفتم، یعنی در اواخر حیات آیت‎الله بروجردی، امتحان‎ گرفتن از طلبه‎ها باب شده بود. از رسائل امتحان می‎گرفتند و بر اساس همان هم شهریه برقرار می‎شد.

این امکان به خاطر تدبیر مراجع و نزدیک بودن و ارتباط داشتن طلبه‎ها با مراجع تقلید بود. وقتی گفته می‎شد که باید از طلبه‎ها امتحان گرفته بشود، همه مراجع تقلید چند نفر را مشخص می‎کردند تا از طلبه‎ها امتحان بگیرند. بعضی‎ها از طرف آیت‎الله گلپایگانی، بعضی‎ها از طرف حضرت امام و بعضی‎ها از طرف آیت‎الله مرعشی نجفی نماینده می‎شدند و یک امر را دنبال می‎کردند. طلبه‎‎ها هم لازم نبود که بروند و سه جا و برای هر نماینده یک امتحان بدهند. امروزه وضعیت امور حوزه، اداری شده است و امتحان‎ها از سوی شورای مدیریت و آن هم از سوی جامعه مدرسین گرفته می‎شود.

*در آن موقع مستقیماً از سوی مراجع تقلید آزمونی از طلبه‎ها گرفته می‎شد. همین امر باعث می‎شد که نظمی در نظام آموزشی حوزه برقرار بشود. هر طلبه‎ها که به سطوح بالاتر می‎رسید، باید امتحان دیگری می‎داد. البته امتحانات از سال اول درس خارج تمام می‎شد و طلبه‎ها مشغول تحقیق و پژوهش می‎شدند. طلبه‎ها در شیوه و نظام آموزشی سابق حوزه انگیزه بیشتری برای درس خواندن پیدا می‎کردند. اغلب طلبه‎های مُبَلِغ برای پول گرفتن به منبر نمی‎رفتند. هیچ طلبه‎ای شرط نمی‎گذاشت که چقدر پول بگیرد تا منبر برود.

*منبرهای بنده هم در سایه انقلاب اسلامی بود و خیلی زود به منبر رفتم و از نهضت حضرت امام دفاع کردم. حدوداً در سال‎های 1350 به بعد منبرهایم مشهور شده بود. در شیراز، آبادان، بوشهر، تهران و... به منبر می‎رفتم و به طرفداری از حضرت امام و نهضت ایشان می‎پرداختم. عده‎ای از اهالی شهرها از چند ماه قبل می‎آمدند و وقت می‎گرفتند. برای شهرهای دورتر خودشان برایم بلیت می‎گرفتند. همه این‎ها به این خاطر بود که واقعاً در آن سال‎ها زحمت می‎کشیدیم و مطالعه می‎کردیم. اغلب انقلابی‎ها هم جوانان بودند و مطالب ما برایشان مؤثر واقع می‎شد.

*حضرت امام در دوران زعامتشان به ندرت درباره حوزه علمیه اظهارنظر می‎کردند. یک‌بار در شب آخر ماه مبارک رمضان در کنار حاج احمد آقا بودم. در آنجا خبر آوردند که برای آیت‎الله گلپایگانی و آیت‎الله منتظری ثابت شد که هلال شوال رؤیت شده است. در آن شب از همه‌جا به منزل حضرت امام تلفن می‎کردند و می‎پرسیدند که آیا فردا عید است یا خیر. در همان‎جا حاج احمد آقا گفت که هر کسی تلفن کرد بگویید که به اعلم مراجع تقلید قم ثابت شده که هلال رؤیت شده است. تا سال‎های قبل از آن هم خود حضرت امام می‎فرمودند که بروید و ببینید مراجع تقلید در این باره چه نظری دارند.


*حضرت امام در شورای مدیریت هم یک نفر را هم مستقیماً از طرف خودشان مشخص نکردند و گفتند که بروید و نظر مراجع تقلید قم را جویا بشوید. حتی مرحوم آیت‎الله فاضل لنکرانی که به امام خیلی نزدیک بود، با پیشنهاد برخی از سوی آیت‎الله گلپایگانی در شورای مدیریت عضو شد. در واقع اغلب اعضای شورا از سوی آیت‎الله گلپایگانی تعیین می‎شدند.

*مرحوم حضرت امام هیچ‎گاه نمی‎گفت که وجوهات شرعی باید به ایشان ارجاع داده بشوند. هر کس مقلد امام بود، وجوهات را نزد ایشان می‎برد و گاهی هم به حوزه‎ها کمک می‎کرد. امام در طول مدت رهبری‎شان حتی یک ریال از بودجه‎های دولتی برای خودشان استفاده نکردند و بلکه بارها خودشان به دولت‎ کمک می‎کردند. بارها اجازه می‎دادند که از سهم امام برای رفع مشکلات دولت استفاده بشود و حتی یک ریال هم از بودجه دولت برای زندگی شخصی خودش برنمی‎داشتند.

* امام در امور حوزه دخالتی نمی‎کردند و به نظر مراجع تقلید احترام می‎گذاشتند. این مسئله برای انقلاب تأثیر مثبت زیادی داشت. این شبهه به هیچ وجه در اذهان ایجاد نشد که با پیروزی انقلاب اسلامی، رهبر و بنیان‎گذار نظام بخواهد حوزه علمیه را هم تحت لوای خودش قرار بدهد. دشمن هم نمی‎توانست از این مسئله سوءاستفاده کند و بگوید حوزه علمیه از این پس مستقل نیست و کاملاً حکومتی است. این نگرانی برای هیچ یک از مراجع تقلید ایجاد نشد که امام خمینی بخواهد آن‎ها را از مقام مرجعیت حذف کنند؛ بلکه جایگاهشان را بیشتر حفظ کردند.

*سابقا اصلاً نهادهای دیگر جرئت نمی‎کردند در امور حوزه دخالت کنند و بلکه این حوزه بود که در برخی از نهادها حضور داشت. در بخش گزینش برخی از نهادها یک نماینده از طرف مراجع تقلید یا امام حضور داشت. در واقع نهادهای غیرحوزوی خط فکری خودشان را از حوزه‌علمیه می‎گرفتند.

*ویژگی‎های حوزه علمیه در سابق، 1.‎ دخالت نکردن در زندگی خصوصی طلبه‎ها؛ 2.‎ فشار نیاوردن به طلبه‎ها؛ 3. شیوه صحیح رفتار و تعامل با طلبه‎ها، به‎طوری که طلبه‎ها مجبور به ریاکاری نشوند. این مسئله خیلی مهم است. طلبه‎ها آن‎طور که واقعاً هستند تظاهر هم می‎کردند. هر طلبه‎ای با قدرت علمی خودش پیشرفت می‎کرد و به جایگاه اجتماعی می‎رسید. لازم نبود هیچ نهادی او را امتحان کند و طلبه مجبور به دروغ‎گویی و تظاهر و ریا بشود. این مسائل باعث می‎شود که طلبه دو رو بار بیاید. یک زمانی برای قبولی طلبه‎ها در امتحانات شرطی گذاشتند و آن اینکه هر کسی بخواهد وارد حوزه‌علمیه بشود باید اعتقاد به ولایت فقیه داشته باشند.

*به نظر من از طلبه باید فقط این سؤال را پرسید که آیا به قانون اساسی جمهوری اسلامی التزام دارد یا خیر. در قانون احزاب هم این شرط آمده است که اعضا باید به ولایت فقیه اعتقاد داشته باشند. اعتقاد داشتن به ولایت فقیه کار آسانی نیست و نیاز به سال‎ها درس و بحث و مطالعه دارد. ما باید تنها التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی را شرط قرار بدهیم که البته در همین قانون به شکل کلی ولایت فقیه هم بیان شده است. در زمان حضرت امام این پیش‌شرط‌ها وجود نداشت. از هیچ طلبه‎ای این سؤال را نمی‎کردند که آیا به ولایت فقیه اعتقاد و باوری دارد یا خیر. همه این‎ها بعدها ایجاد شد.

*در حال حاضر حضور مراجع تقلید در حوزه کم‎رنگ است. علت آن هم دخالت‎ برخی از نهادهای خارج از حوزه است. این مسئله هم حوزه را از نظر علمی ضعیف نگه داشته و هم از نظر اخلاقی. نفوذ مراجع تقلید را هم در میان طلبه‎ها کمتر کرده است. اتفاقات اخیر مدرسه فیضیه هم ناشی از حضور کم‎رنگ و نفوذ مراجع تقلید در امور حوزه علمیه است و دیدیم که حتی اعتراض مراجع تقلید هم به جایی نرسید. منافع بعضی از افراد در همین است و آن‎ها نمی‎گذارند که مراجع تقلید نفوذی بیشتر از این در حوزه علمیه داشته باشند.

*کاش مستقیماً از طرف رهبری هیئتی در امور حوزه دخالت می‎کرد که بیت مراجع تقلید هم در آن هیئت نماینده داشته باشند. در این صورت شورای مدیریت صرفاً در دست یک گروه خاصی قرار نمی‎گرفت و چنین کاری می‎تواند تأثیر مثبت فراوانی در پی داشته باشد.

منبع: جماران

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها