کد خبر: 238435
|
۱۳۹۷/۰۷/۲۲ ۱۰:۱۴:۰۰
| |

محمدرضا باهنر، نماینده هفت دوره مجلس شورای اسلامی

فقط عزراییل می‌تواند بعضی‌ها را از میزشان جدا کند/ یک مجلس کافی نیست و حتما باید به‌سمت نظام دو پارلمانی برویم

محمدرضا باهنر، نماینده هفت دوره مجلس شورای اسلامی گفت: معتقدم مجلس باید با نظام حزبی اداره شود و درثانی، یک مجلس کافی نیست و حتما باید به‌سمت نظام دو پارلمانی برویم.

فقط عزراییل می‌تواند بعضی‌ها را از میزشان جدا کند/ یک مجلس کافی نیست و حتما باید به‌سمت نظام دو پارلمانی برویم
کد خبر: 238435
|
۱۳۹۷/۰۷/۲۲ ۱۰:۱۴:۰۰

اعتمادآنلاین| محمدرضا باهنر که حدود هفت دوره یعنی چیزی حدود 28 سال نمایندگی مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشته حالا با تاکید بر این سابقه عنوان می‌کند که ساختار مجلس نیاز به اصلاح دارد. او تاکید دارد که مسائل ملی در مجلس متولی ندارد و نمایندگان به صورت عمده پیگیر مسائل منطقه‌ای خود هستند. او البته راهکار را در نظامی حزبی می‌داند و می‌گوید: یک مجلس کافی نیست و حتما باید به‌سمت نظام دو پارلمانی برویم. مهمترین قسمت‌های این گفت‌وگو را در زیر بخوانید:

*بعد از این 28 سال کاملا احساس بی‌انگیزگی می‌کردم و نگران بودم که دیگر به وظایفم عمل نکنم.

*در پایان دوره هفتم به این جمع‌بندی رسیدم که برای دوره هشتم وارد عرصه نشوم. منتها اشتباهم این بود که از حدود 6 ماه قبل از انتخابات نظرم را اعلام کردم و درنتیجه در ادامه عده‌ای فشار آوردند که تکلیف شرعی دارید و اگر نباشید، چنان و چنین می‌شود. درنتیجه قانع شدم و باز راهی مجلس شدم. تاکیدم بر این است که تصمیم در آستانه مجلس دهم تصمیمی دفعی نبود.

*کار سیاسی متفاوت است. کار سیاسی در تشکیلات و حزب بحث دیگری است. مثل اینکه بگویند چرا انسان از اینکه هر روز زندگی می‌کند، خسته نمی‌شود. این متفاوت است. به هر حال هر روز تنوع وجود دارد، بچه‌ها به‌دنیا می‌آیند، بزرگ می‌شوند، ازدواج می‌کنند و قص‌علی‌هذا. اما در مجلس اوضاع متفاوت است و شاید به همین دلیل است که کسی که 30 سال در جایی کار می‌کند، می‌گویند باید بازنشست شود.

*با دوستان شوخی می‌کنم که برخی مسوولان چنان به پست‌شان می‌چسبند که فقط حضرت عزراییل آنها را از میزشان جدا کند. ما گفتیم قبل از آنکه کارمان به حضرت عزراییل برسد، خودمان پیش‌دستی کنیم و کنار برویم.

*ما به اصطلاح خیلی پوست‌کلفت بودیم که اینقدر دوام آوردیم. البته بعد از انقلاب 3 نفر هستند که 7دوره سابقه نمایندگی دارند. یکی حاج‌احمد ناطق نوری که متاسفانه اخیرا کسالت دارند و ان‌شاءالله خداوند سلامت‌شان را به ایشان بازگرداند. یکی مهندس عبدالهی نماینده ما‌هنشان بودند و دیگری هم بنده که سابقه 7 دوره نمایندگی داریم. البته هم‌اکنون هستند کسانی که نزدیک شده‌اند و مثلا 5، 6 دوره سابقه دارند و احتمالا به این رکورد می‌رسند.

*درمجموع فکر می‌کنم اینکه حدود 60 تا 70 درصد نمایندگان تغییر می‌کنند، اتفاق خوبی نبوده و به مصلحت نیست و نقدی جدی به‌لحاظ ساختاری دیده می‌شود که باید فکری اساسی برای آن شود.

*اتفاق بدی که در مجلس دهم افتاد و در ادوار قبل عموما نبود، این است که فراکسیون اکثریت نداریم. درواقع در این دوره 3 فراکسیون داریم که هر سه اقلیت هستند. بنابراین فراکسیون‌های اقلیت برای آنکه بتوانند کارشان را جلو ببرند، ناچار به ائتلاف هستند و معمولا هم مجالس و دولت‌های ائتلافی در همه جای دنیا ضعیف از کار درمی‌آیند. از طرفی بحث تحزب و ضعف ما در فعالیت‌های حزبی نیز مزید علت شده که چون بارها به آن پرداخته‌ام، بحث بیشتری نمی‌کنم.

*تحلیل شما مبنی بر اینکه توجه افکار عمومی بیشتر بر امیدی‌ها متمرکز است، تحلیل درستی است. چراکه به هر حال مجلس دهم، به نام «لیست امید» کار می‌کند و پاسخگوی عملکردش نیز باید امیدی‌ها باشند. هرچند من هم معتقدم امیدی‌ها در بعضی امور مقصر نبودند و مشکل‌شان این بوده که مجلس 3 فراکسیونی شده است. اگر همین نماینده در 2 فراکسیون حضور داشتند، مطمئنا بهتر عمل می‌کردند و حتی فراکسیون اقلیت هم می‌توانست بسیار موثرتر و قدرتمندتر باشد. ما سابقه این رویه را داشته‌ایم. مثلا در مجلس سوم، اصلاح‌طلبان در اکثریت بودند و ما در اقلیت قرار داشتیم اما کار می‌کردیم و تاثیرگذار هم بودیم. حال آنکه در شرایط فعلی واقعا کار دشوار است.

*اصلاح قوه مقننه را به طور کلی در نظر دارم و ضرورت آن را احساس می‌کنم. به بیان دیگر موضع و اعتقادم این است که برای رفع مشکلات باید یک به اصطلاح «سبد سیاستی» تهیه شود. البته دولت هم مشکلات خود را دارند اما در مجلس، مثلا اگر مسیر نمایندگان را از نقطه شروع در انتخابات رصد کنیم و تا زمانی که نماینده‌ای وارد مجلس شده، حوزه فعالیت تخصصی‌اش را در کمیسیون مربوطه تعیین می‌کند و در ادامه تا وقتی این دوره 4ساله به اتمام می‌رسد، درمی‌یابیم که در هر نقطه با اشکالاتی روبرو هستیم.

*معتقدم مجلس باید با نظام حزبی اداره شود و درثانی، یک مجلس کافی نیست و حتما باید به‌سمت نظام دو پارلمانی برویم. هم‌اکنون با وجود آنکه عمده نمایندگان مجلس دلسوزند و برای خدمت می‌آیند اما واقعیت این است که در مجلس مسائل ملی متولی ندارد و عموما مسائل منطقه‌ای، حزبی، قومیتی و حتی جنسیتی مطرح است و منافع ملی انتهای صف مانده که فرصتی برایش نمی‌ماند.


*متوجه‌ام چه می‌گویم و البته می‌دانم احتمالا بعد از بیان این مساله کمی سر و صدا هم راه بیفتد. با این همه مدعی هستم اکثریت بسیار بالایی از رای‌گیرندگان و رای‌دهندگان، یعنی وکلا و موکلین نمی‌دانند مورد وکالت چیست و برای چه‌ کاری نماینده انتخاب می‌کنیم. عموما فکر می‌کنند قرار است این نماینده منتخب، جاده‌ای بکشد، بیکاری را استخدام کند یا دانشجویی را منتقل کند. در حالی که هیچ‌کدام از این امور جزو وظایف نمایندگان نیست.

*نمایندگان در زمان تبلیغات دروغ می‌گویند یا می‌خواهند کلاهبرداری کنند درحالی که آنها واقعا نمی‌دانند چه اختیاراتی دارند و بعضا فکر می‌کنند همین که وارد مجلس شوند، می‌توانند همه مشکلات عالم و آدم را حل کنند. اما وقتی وارد می‌شوند، می‌بینند خبری نیست. من وارد بحث شرعی نمی‌شوم اما از منظر حقوقی بسیار جالب است که موکل و وکیل از مورد وکالت بی‌خبرند.

*اگر از منظر فرآیندی با موضوع برخورد کنید حتی اگر 12 «تالی تلو معصوم» را هم بگذارید که ظرف یک ماه پرونده 12 هزار نفر را زیر و رو کن و تصمیم عادلانه بگیر، ممکن نخواهد بود. ممکن است بگویید راه‌حل چیست؟ من راه‌حل این مشکل را همان تحزب می‌دانم. چرا که مثلا 2 حزب قدرتمند و فراگیر در کشور فعال باشند، طبیعتا برای یک کرسی مجلس حداکثر 3 نفر نامزد می‌شوند، نمی‌آیند 300 نفر را وارد رقابت با یکدیگر کنند و اگر هم 300 نفر متقاضی باشد، در رقابت‌های درون‌حزبی اینقدر بحث می‌شود که در نهایت همان 3 نفر وارد مرحله نهایی می‌شوند.

* همه کسانی که به عنوان «نگهبان قانون اساسی» مثلا انتخاباتی را ابطال یا تایید می‌کنند، لزوما به‌شیوه دموکراتیک انتخاب نمی‌شوند. در خود امریکا نیز چنین است و اعضای نهادی که می‌خواهد حرف آخر را بزند که فلان انتخابات صحیح بوده یا نه، انتخابی نیستند و توسط ساختاری که راسا بر کشور حاکمیت دارد، انتخاب می‌شوند.

*پس از ناآرامی‌های دی‌ماه 96 جلسات متعددی با دوستان مختلف برگزار کرده و سعی کردیم ابعاد مختلف این اعتراض‌ها را تحلیل و بررسی کنیم که نهایتا نیز نامه‌نگاری‌هایی داشتیم و نامه‌هایی به مقامات عالی کشور نوشته و تحلیل‌مان را ارایه دادیم. نگاه ما این بود.

*کاملا قبول داریم که در یک ‌سری حوزه‌ها ناکارآمدی و فساد وجود دارد و در قسمت‌هایی نیز به مطالبات مردم آن‌چنان که باید و شاید پاسخ داده نمی‌شود. اما بحث این است که فارغ از اقدامات خارجی‌ها اعم از بی‌بی‌سی، صدای امریکا، موساد و تلگرام و...، آن مقداری که خودمان ذهنیت مردم را تحریک کردیم که نظام ناکارآمد و فاسد است و مردم باید مطالبات‌شان را فریاد بزنند، هیچ‌کس کاری نکرد و بیشترین اقدامات در این مسیر را خود رسانه‌های حکومت انجام داد که این واقعا عجیب است. یعنی رسانه‌هایی که داخل کشور و در چارچوب قانون کار می‌کنند تا رسانه‌های رسمی حاکمیت مثل صداوسیما و همچنین تریبون‌های رسمی دیگر همچون تریبون مجلس، ائمه جمعه و تریبون‌های مذهبی و حتی در مقاطعی مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های سران قوا بیشترین سهم را در بیان این مسائل داشتند. نمی‌گویم مشکلی نداریم. ناکارآمدی، فساد و مطالبات بی‌پاسخ هر سه وجود دارد اما بنده مدعی هستم ما ذهن مردم را 10 برابر واقعیات تحریک کردیم.

*شهادت می‌دهم که زلزله کرمانشاه به‌مراتب بهتر از تجارب گذشته مدیریت شد و همه آمدند. دولت و هلال احمر بودند، نیروهای مسلح و مردم هم بودند و مشکل حل شد. البته هنوز هم عده‌ای نگران زمستان سال آینده هستند اما در عمل چه اتفاقی افتاد، ما همگی تصور ناکارآمدی را تزریق کردیم. مثلا در حدود یک ماه حدود 30 هزار چادر تعبیه شد. پس از مدتی بارندگی باعث شد 300 چادر آسیب دیده یا آب بگیرد. صداوسیما می‌رود بالای همان 300 چادر و از طرف مصاحبه می‌گیرد و طبیعتا زلزله‌زده‌ای که چادرش را آب گرفته، نمی‌تواند راضی باشد.

*در بحث ورود سلبریتی‌ها به امداد نیز همین اتفاق افتاد. کل کمک‌های مادی که این افراد جمع کردند، 3 درصد هزینه‌هایی بود که در منطقه شد. 97 درصد دیگر را نظام داد که البته آن هم از جیب خود نیست. طبیعتا خزانه دولت پرداخت می‌کند اما دلیل نمی‌شود بگوییم دولت هیچ کاری نکرد و مردم زلزله را جمع کردند. اما علت چیست؟!‌ یک سری رقابت‌های غیرضرور. شما می‌بینید در همین مجلس، نماینده پشت تریبون می‌رود و می‌گوید دولت همکاری نکرده، دولت می‌رود می‌گوید مجلس نگذاشته، از آن‌سو رقبای همان نماینده در حوزه انتخابیه می‌گویند نماینده وقت کم‌کاری کرده و درنهایت همگی دست به دست می‌دهیم که مشکلات را تشدید کنیم.

*درطول زندگی سیاسی‌ام بیش از 1500 نماینده را دیدم که آمدند و رفتند که شاید 10 درصدشان مرتکب سوءاستفاده هم شده باشند اما درعین حال شهادت می‌دهم به همین میزان نیز نمایندگانی داشتیم که وقتی آمدند وضع مالی‌شان بهتر از زمانی بود که از مجلس خارج شدند. حدود 50 تا 60 درصد هم تفاوت چندانی نکردند. اما ما طوری افکار عمومی را خراب کردیم که مردم تصور می‌کنند هر کس یک دوره نماینده شود، بارش را می‌بندد و می‌رود.

*همه ما یعنی صداوسیما، رسانه‌های این‌ور و آن‌ور، مجلس، تریبون‌های نمازجمعه و حتی سخنرانی‌های روسای قوا دست به دست هم داده‌اند که مردم را ناامید کنند و بگویند فلانی دزد است و آن یکی چنان کرده! نمی‌گویم سوءاستفاده مالی و دزدی در کشور ما نیست اما الان کار به آنجا رسیده که می‌گویند هیچ مسوولی سالم نیست مگر آنکه خلافش ثابت شود.

*در بعضی مباحث با رقبا هم صحبت می‌کنیم. مثلا ما تاکنون چندین جلسه با آقای عارف داشتیم. به هرحال بعضی مشکلات صرفا با ورود جریان‌های مختلف سیاسی قابل‌حل است. مثلا در بحث دولت همین وضع است. من بارها گفته‌ام انتخابات یک رقابت باشگاهی است اما پس از تشکیل دولت، دیگر بحث ملی است و اینکه فکر کنیم باید کاری کنیم که دولت شکست بخورد، خیانت به نظام است. من که به آقای روحانی رای ندادم، خیانت می‌دانم که کسی بخواهد کاری کند که به روحانی خیانت باشد. حتی ممکن است بعضی بگویند این کمک‌ها جاده یک‌طرفه است. ما کمک می‌کنیم اما دولت ما را قبول ندارد و گوش نمی‌دهد اما من می‌گویم شما کمک کنید، اگر هم قبول نداشتند، بالاخره بروید کاری کنید، سنگی از جاده ‌بردارید و احیانا در جاده سنگی نیندازید.

*در همین بحث اصلاح ساختار حاکمیت در بحث قوه قضاییه هم بحث داریم. البته بحث قوه قضاییه، منهای شخص رییس قوه است. انتقاد از شخص رییس قوه قضاییه به نحوی دیگر است. اما همان‌طور که گفتیم مجلس اشکالاتی ساختاری دارد، قوه قضاییه نیز چنین مشکلاتی دارد. ما به هرحال درباره این اشکالات ساختاری، بحث کردیم و حتی نکاتی در این مورد را برای خود قوه قضاییه و حتی خدمت مقام معظم رهبری نیز ارایه کردیم.

* در جلساتی که با آقای عارف داشتیم، می‌گفتم با موضوعاتی که کمتر اختلاف داریم، شروع کنیم اما جالب این بود که ایشان می‌گفت، نه از جایی مذاکره کنیم که اصلا اختلافی نداریم.

*در همین مشکلات ارزی بعضا می‌بینم که برخی دوستان وقتی بحث پیش می‌آید که باید چه کاری انجام دهیم، خیلی ساده می‌گویند برویم با امریکا مذاکره کنیم. یعنی راه‌حل را از سخت‌ترین جایی که می‌دانند نه امکان‌پذیر است، و نه به مصلحت کشور آغاز می‌کنند. در بحث داخلی نیز ابتدا به سراغ آزادی زندانیان سیاسی یا رفع حصر می‌روند. خب این کار دشواری است که البته نمی‌خواهم به آن ورود کنم.

*ظرف یک سال شاهد بودیم، البته من اطلاع خاصی ندارم، تحلیلم این است، که شیب به‌سمت آزادی تشدید شده اما همین که راه افتاده، دوباره یا نامه‌ای جدید تولید شده، حالا یا خود آقای کروبی نوشته، یا برایش نوشته‌اند یا هر بحث دیگر و هرچه هست، کاملا مشخص است که عده‌ای دیگر امور را مدیریت می‌کنند.

*بحثم این است که من فساد را ساختاری نمی‌دانم. نمی‌گویم فساد نیست. فردا نگویید که باهنر گفته هیچ فسادی نیست. خیر! فساد هست. بدجوری هم هست و باید هم با آن مبارزه شود اما اگر قرار شد گفت‌وگوی گروه‌های سیاسی با یکدیگر آغاز شود، باید از جایی آغاز کنیم که با هم تفاهم داریم. من بارها به دوستانم گفته‌ام که ما به روحانی رای ندادیم اما وظیفه داریم به او کمک کنیم. الان وقت نقد نیست. وقت کمک و مساعدت است.

*در همان مجلس، همین دوستان «امید» که البته همگی تحت امر آقای عارف نیستند. خودشان شروع کردند به بحث از «عبور از روحانی» جالب است. ما می‌گوییم کمکش کنیم، آنها می‌گویند عبور کنیم. بحثم این است که برای فرار به جلو دیر شده است. اینها رسوم و رفتاری بوده که ظرف 30 تا 40 سال گذشته جواب نداده است. ما اگر واقعا دل‌مان می‌سوزد، باید بنشینم و کار کنیم. من از عملکرد دولت راضی نیستم اما باید کمک کنم. اگر درمسیر دولت سنگ بیندازم، خیانت به نظام است، خیانت به مردم و خون شهداست.

*همین‌طور است بحث مذاکره با امریکا که هم‌اکنون بحث زیادی درمورد آن وجود دارد و حتی کسانی که همیشه حامی مذاکره بودند، الان می‌گویند وقتش نیست.

*شاید طراحی گفتمان‌های تازه کار سختی نباشد. مهم‌تر از آن جذب سرمایه اجتماعی و اعتبار است. ما ضرب‌المثلی در گویش کرمانی داریم که می‌گوید «مو مو می‌آید، کوه کوه می‌رود» معتقدم اگر کسی بتواند این سرمایه اجتماعی را ذره ذره جمع کند، برنده خواهد بود. ممکن است امروز کسی از شفافیت بگوید، یا از مبارزه با فساد یا از آزادی زندانیان سیاسی حرف بزند، فرقی ندارد. مردم باور نمی‌کنند، مگر آنکه آن سرمایه اجتماعی را جمع کرده باشد.

*{همین چهره‌های موجود و همین گفتمان‌های تکراری می‌توانند؟!} چهره‌های تکراری یک مضاری دارند اما یک محاسنی هم دارند. بنابراین باید اپتیمم و به اصلاح میانگین را پیدا کنیم. بنده زمانی در همین انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر گفته بودم، چهره‌های تکراری نیایند اما آیا اگر دوباره با چهره نو وارد شویم و یکی را از لُپ‌لپ دربیاوریم تا ببینیم چه از کار درمی‌آید، خوب است؟! این هم مشکلاتی دارد. باید اپتیمم را پیدا کنیم.

*انتخابات 1400 که هیچ، فکر می‌کنم حتی هنوز برای بحث درباره انتخابات مجلس یازدهم هم باید تحمل کنیم و برای رسیدن به تحلیل واقع‌گرایانه باید بیشتر تحمل کنیم. اتفاقا توصیه‌ام به رسانه‌ها هم این است که از هم‌اکنون وارد بحث انتخابات نشوند. ما فعلا باید وضع موجود را سروسامان دهیم؛ چرا که فعلا همه این را می‌خواهند و جناح‌های رقیب هم در این مورد کم‌کم به نوعی اتفاق‌نظر رسیده‌اند. این مهم که انجام شد، شاید بتوانیم به نتیجه برسیم.

*{آیا احمدی‌نژاد به‌دنبال همان جلب اعتماد عمومی است؟!} بله! طبیعی هم هست. به هر حال آقای احمدی‌نژاد خود را منجی عالم بشریت می‌داند. هر زمان هم موج مناسب حال خود پیدا کرده و سوار آن می‌شود.

*احمدی‌نژاد در توهم زندگی می‌کند. از همان زمان که در سازمان برنامه و سایر قسمت‌ها هاله نور دور خودش می‌دید تا امروز در توهم زندگی می‌کند و همچنان هم خودش را منجی عالم بشریت می‌داند. افکار و گفتارش هم به یک‌سری محافل و گروه‌های خاص محدود شده که خودتان می‌بینید.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها