کد خبر: 267097
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۳ ۱۲:۴۸:۰۰
| |

عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات:

روحانی امروز، روحانی دیروز نیست/ دولت احمدی‌نژاد مظهر یک دولت بی‌برنامه بود/ دولت مهندس موسوی در حفظ ارتباط منطقی و عاطفی دولت – ملت، بسیار موفق بود

عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات با انتقاد از عملکرد روحانی و دولت او گفت: روحانی امروز، روحانی دیروز نیست، او هیچ تلاشی برای همگرایی و جذب نیروهای فعال جامعه نمی‌کند.

روحانی امروز، روحانی دیروز نیست/ دولت احمدی‌نژاد مظهر یک دولت بی‌برنامه بود/ دولت مهندس موسوی در حفظ ارتباط منطقی و عاطفی دولت – ملت، بسیار موفق بود
کد خبر: 267097
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۳ ۱۲:۴۸:۰۰

اعتمادآنلاین| سید عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات و نایب‌رئیس کنونی شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان اگرچه معتقد است در سال 92 با انتخاب عارف به جای روحانی، قطعاً جریان اصلاحات شکست می خورد و چاره‌ای جزء انتخاب و حمایت از روحانی نبود، اما از رییس جمهور گلایه می کند که چرا عقبه ای که برای دولت رأی آفرین شدند و مردمی که به آن رأی دادند را به رسمیت نمی شناسد.

موسوی لاری به صراحت می گوید که روحانی امروز، روحانی دیروز نیست و او هیچ تلاشی برای همگرایی و جذب نیروهای فعال جامعه نمی کند. بخشی از مهمترین قسمت‌های این گفت‌وگو را در زیر بخوانید:


* روحانی امروز، روحانی دیروز نیست. دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی تا حدودی موفق بود. پرداخت یارانه ها اشتباه بزرگ آقای روحانی در حوزه مسایل اقتصادی بود .

* دولت احمدی نژاد مظهر یک دولت بی برنامه بود. شعار نفت سر سُفره مردم را دادند، امّا میلیاردها دلار درآمد ناشی از فروش نفت به کام امثال بابک زنجانیها رفت.

* مهندس موسوی در حفظ ارتباط منطقی و عاطفی دولت - ملت، بسیار موفق بود، در سخت ترین شرایط توانست حداقل ها را در جامعه حفظ کند.

*دولت دفاع مقدس در یک فضایی کاملاً متفاوت و ویژه کار خود را شروع کرد، بعد از حوادث هفت تیر و هشت شهریور و فجایعی که اتفاق افتاد و از دست دادن چهره های ارزشمندی مانند شهید بهشتی و 72 تن و شهید رجایی و شهید باهنر که ضایعه ای بسیار اسفناک بود؛ فضای کشور یک فضای کاملاً همگرایانه و مثبت همگرایی دولت مردان و همگرایی دولت - ملت بود. آن زمان نیروهای انقلاب همه در کنار هم بودند، جنگ تحمیلی از یک سو، جنایات منافقین، آدم کشی ها، ترورهای آنان و تهدید های خارجی از سویی دیگر جنبه های سلبی بودند و به خاطر این اتفاقات منفی بود که مجموعه نیروهای انقلابی احساس می کردند که باید در کنار هم باشند تا بتوانند از این سختی ها و دشواری ها عبور کنند لذا مجلس، دولت و قوه قضائیه همه با هم بودند.

*آیت الله خامنه ای رئیس جمهور بود، مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی رییس دیوان عالی کشور بود، حضرت آیت الله صانعی دادستان کل بود، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس مجلس بود، چهره های اصلی نظام و انقلاب در مجلس بودند و یک مجلس بسیار مقتدر و برآمده از رأی مردم و هم از نظر ترکیب برآیند کل مردم بود، تقریباً بعد از آن مجلس دیگر چنین مجلسی نداشتیم. در مجلس اول، آقایان هاشمی، خامنه ای، رجایی، خاتمی، کروبی، بازرگان و دیگر چهره های ملی - مذهبی مانند مرحوم دکتر سحابی، افرادی از علمای اهل سنت و بسیاری دیگر حضور داشتند که البته بعضی ها شهید شدند و عده دیگری هم تا پایان در مجلس نبودند و به سمت های دیگر مشغول خدمت شدند و چهره های روحانی و دانشگاهی برجسته ای در مجلس حضور داشتند به طور کلی دولت دفاع مقدس در چنین شرایط ویژه ای از چنین مجلسی رأی اعتماد و شکل گرفت.

*اگر امروز بخواهیم ارزیابی منصفانه ای از دولت آقای مهندس موسوی داشته باشیم، دولتی بود که در سخت ترین شرایط توانست حداقل ها را در جامعه حفظ کند، یعنی درست در شرایطی که جنگ بود و اعتبارات باید به سمت جنگ می رفت و این امکان نبود که برای توسعه کشور از این اعتبارات استفاده شود، دولت هم در صحنه فعالیت عمرانی، هم در حوزه امنیت داخلی و ملی و هم در بخش سیاست خارجی نسبتاً فعال بود

*به هر حال مهندس موسوی و تیمی که با او کار می کردند، افرادی بودند که سعی کردند شرایط معیشت مردم دشوار نباشد و در حد نرمال باشد و حداقل ها را تأمین کنند البته مردم هم جنگ و شرایط جنگ را می دیدند و قانع بودند و این هم کمکی به مهندس موسوی بود.

*مجلس و قوه قضائیه از دولت مهندس موسوی حمایت می کردند و موانع را از پیش پای دولت برمی داشتند

*مهندس موسوی در حفظ وجهه عمومی دولت و ارتباط منطقی و عاطفی دولت - ملت، بسیار موفق بود

*سهمیه بندی کالاها توسط دولت جنگ منطقی بود، در غیر این صورت مدیریت کشور شدنی نبود

*آن زمان توان و ظرفیت کشور در حدی نبود که بتوانیم با اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد کارها را پیش ببریم

*همان کسانی که بیان می کردند که چرا مهندس موسوی نظام بسته کوپنی را دنبال کرده است، به آیت الله هاشمی ایراد می گیرند که چرا یک مرتبه اقتصاد را آزاد و باز کرد

*نگاه آقای هاشمی به افق های بلند و دور بود، آقای هاشمی رفسنجانی به حق یک دولتمرد بود. بسیاری از اقدامات بزرگ و مهمی که امروز در جمهوری اسلامی می بینیم از آثار همت بلند آقای هاشمی است.

*آقای هاشمی در آن شرایط بسته آزادسازی اقتصاد را دنبال کرد در صورتی که هنوز جامعه آماده ورود به این عرصه نبود


*فاصله ها باعث نارضایتی شد و آقای هاشمی در دوره دوم ریاست جمهوری با پدیده نارضایتی عمومی روبه رو شد، رقبای راستگرای آقای هاشمی هم که البته رفقای دیروز ایشان بودند، به این نارضایتی ها دامن می زدند یعنی همان هایی که خیلی ادعای رفاقت با آقای هاشمی داشتند در دوره دوم ایشان را کنار زدند به این امید که خودشان بر سر کار بیایند.

*کمتر از یک سال از پیروزی آقای هاشمی در انتخاب دوره دوم گذشته بود که جریان اصولگرا یعنی همان هایی که حامیان اصلی او بودند در یک چرخشی معنادار بحثی تحت عنوان «تعدیل در سیاست تعدیل» را عنوان کردند. در واقع این آقایان ترمز توسعه مورد نظر آقای هاشمی را کشیدند و با شعار اینکه فاصله طبقاتی در حال افزایش است گفتند که باید سیاست تعدیل اقتصادی دولت تعدیل شود؛ اما این افراد کسانی نبودند که برای اقتصاد کشور حرفی برای گفتن داشته باشند بلکه می خواستند از آقای هاشمی عبور کنند.


*هاشمی رفسنجانی در حوزه تکثرگرایی و پذیرش تنوع دیدگاه ها، احزاب و تشکل ها زود رنج بود

*نگاه آقای هاشمی به افق های بلند و دور بود. بسیاری از اقدامات بزرگ و مهمی که امروز در جمهوری اسلامی می بینیم از آثار همت بلند آقای هاشمی است

*دولت اصلاحات برآمده از یک «آری» و یک «نه» بود. «نه» به پاره ای از مناسبات که در رابطه دولت - ملت ایجاد شده بود و همچنین پاسخی بود به اعتراضاتی که مردم نسبت به پاره ای از مسایل در داخل کشور داشتند، مانند محدودیت هایی که برای مطبوعات و صنف ها و… به وجود آمده بود؛ در حقیقت این محدودیت ها پیش زمینه ای برای حرکت اجتماعی مردم به وجود آورده بود. دولت اصلاحات یک «آری» نیز بود چرا که یکی از شعارهای آقای خاتمی این بود که دولت او به «کرامت» افراد و آزادی های مشروع احترام می گذارد و توسعه سیاسی را پیش زمینه ای برای توسعه همه جانبه و فراگیر می داند چرا که اگر توسعه سیاسی نباشد، امکان تحقق توسعه اقتصادی، اجتماعی و… نیز نخواهد بود.

*در زمان مسئولیت من در وزارت کشور در زمینه توسعه سیاسی فرصت های خوبی به وجود آمد، احزاب و تشکل های مدنی فعال شدند، نتیجه خانه احزاب شکل گرفت، کنگره های حزبی یکی پس از دیگری تشکیل شد، NGOها و تشکل های مردم نهاد یکی پس از دیگری شکل گرفتند، تشکل های صنفی تا حدی جان گرفتند. در رونق اقتصادی تمام شرکت هایی که در نیمه دوم دولت آقای هاشمی ایران را ترک کرده بودند، دوباره به کشور بازگشتند. کشور در حوزه صنایع و پروژه های زیرساختی پیشرفت های بسیاری داشت.

*بعد از پیروزی آقای خاتمی همین برنامه ها به ویژه برنامه توسعه سیاسی از سوی عده ای هدف قرار گرفت که آقای خاتمی با مشکل روبه رو شود، لباس شخصی ها، تجمعات و میتینگ ها را به هم می زدند و نمی گذاشتند احزاب فعال باشند و افراد سخنرانی کنند. دانشگاه ها را میدان درگیری کرده بودند دقیقاً برای اینکه آن هدف یعنی توسعه سیاسی و باز شدن فضای گفت وگو به جای دعوا و درگیری اتفاق نیفتد. ولی دولت و مجموعه نظام موفق شدند که این مرحله را هم پشت سر بگذارند چرا که بعد از مدتی کسانی که جلسات را به هم می زدند دیدند که حنایشان رنگ ندارد و حضورشان کمرنگ شد.

*دولت اصلاحات، توسعه اقتصادی را از معبر توسعه سیاسی دنبال کرد.

*نمی خواهم بگویم دولت اصلاحات در همه زمینه ها موفق بود، نا کامی هایی هم داشتیم

*آقای خاتمی در کنار همه شایستگی ها و قوت ها، ضعف هایی هم داشت

*در دولت اصلاحات معنای توسعه اجتماعی این نبوده که مرزهای محرمات شرعی نادیده گرفته شود

*آقای احمدی نژاد تقریباً محصول «نه» به دو مساله بود، اول: اختلافات درون جبهه اصلاحات و چند کاندیدا بودن اصلاح طلبان و دوم: پر رنگ کردن بخشی از مشکلات دوران آیت الله هاشمی رفسنجانی و تبدیل شدن یا تبدیل کردن ایشان به عنوان نماد همه نا به سامانی ها.

*در آن زمان رسانه های مخالف هاشمی چنان ایشان را تخریب کرده بودند که به نظر بسیاری از کارشناسان در آن دوره هر کسی در مقابل هاشمی قرار می گرفت، رأی می آورد. آقای هاشمی در مرحله اول انتخابات حداکثر رأی خود را آورده بود و به نظر نمی رسید در مرحله دوم چیزی به آن اضافه شود. در مرحله دوم که احمدی نژاد و هاشمی به مرحله رقابت رفتند، احمدی نژاد تبدیل به نماد جریان مقابل هاشمی شد.

*هاشمی به سنبل نارضایتی ها و نابه سامانی های جامعه تبدیل شد و نهایتاً احمدی نژاد از برگ «نه» به هاشمی استفاده کرد؛ وگرنه احمدی نژاد برنامه ای نداشت که عرضه کند

*به نظر من تیمی که با احمدی نژاد کار می کردند افکار عمومی را خوب سنجیده بودند، به خوبی با مطالبات بخشی از توده های مردم همراه شده بودند. این نقطه قوت احمدی نژاد و تیمش بود منتها او و تیمش هیچ ایده مشخص و راهگشایی برای اداره کشور نداشتند، نه تنها ایده ای برای آینده کشور نداشتند که با یک تصمیم متهورانه و غیر کارشناسانه تمام ساختارهای برنامه ریزی کشور را به هم ریختند. شعار نفت سر سُفره مردم را دادند، امّا میلیاردها دلار درآمد ناشی از فروش نفت به کام امثال بابک زنجانیها رفت.

*نقطه قوت احمدی نژاد این بود که با کسی رودربایستی نداشت، روی دیدگاه و حرف های درست یا اشتباه خود می ایستاد

*دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی تا حدودی موفق بود، اما در عرصه مناسبات داخلی کمتر موفق بود. آقای روحانی خود مستقیم وارد مناسبات داخلی نشد و دستگاه های عضو دولت روحانی مثل وزارت کشور، اطلاعات و دادگستری آنطور که باید این مسایل دغدغه هایشان نبود بنابراین در مسایل داخلی کماکان دولت آقای روحانی کار زیادی نتوانست انجام دهد البته به تدریج فضا آرام تر شد و حتماً بخشی از آن مرتبط به دولت می شد. امّا این مقدار آرامش در حوزه مسایل داخلی علاوه بر آنکه تناسبی با انتظارات مردم نداشت، نقش دولت هم در آن چندان پر رنگ نبود.

*پرداخت یارانه ها اشتباه بزرگ آقای روحانی در حوزه مسایل اقتصادی بود

*روحانی شعارهایی که در ایام انتخابات داده بود را نادیده گرفت

*دولت باید عقبه ای که برای دولت رأی آفرین شدند و مردمی که به آن رأی دادند را به رسمیت بشناسد؛ اما در حال حاضر اینگونه نیست

*ستادهای انتخاباتی رقبای آقای روحانی تعطیل نشدند و مرتب علیه روحانی برنامه ریزی می کنندژ

*اگر سال 92 عارف را به جای روحانی انتخاب می کردیم، جریان اصلاحات قطعاً شکست می خورد

*عملکرد دولت ها را با عنوان ضعیف و قوی بیان نمی کنم، دولت بی برنامه و با برنامه می گویم. به نظرم دولت احمدی نژاد مظهر یک دولت بی برنامه بود. تقریباً تمام ساز و کارهای برنامه ریزی را مخدوش کرد و همه چیز تحت اراده یک نفر به عنوان رییس جمهور بود. آقای طیب نیا و همکارانشان روی بودجه سال کار می کردند، می گفتند بعد از اینکه کارشناسان، وزرا و مدیران بحث هایی در مورد بودجه بیان می کردند و بودجه نهایی می شد، پس از آن احمدی نژاد در اتاق خود با مداد، ارقام را بدون توجه به نظر کارشناسی کم یا زیاد می کرد

*به نظر من دولت احمدی نژاد، برنامه ستیز بود، برنامه چهارم توسعه را اصلاً عمل نکرد، سند چشم انداز را به طور کلی نادیده گرفت و نهادهای برنامه ساز و برنامه ریز را مختل کرد.

*اگر می خواهیم این انقلاب بماند باید برای کاهش فاصله بین ملت و دولت و حاکمیت به معنای عام، چاره اندیشی کرد

منبع: شفقنا

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها