پرسشی از مسئولان، جریانهای سیاسی و همه ارکان و عناصر قدرت در نظام:
چرا خرداد 68 کار انقلاب و نظام تمام نشد؟
مگر یادمان رفته که خیلی از تحلیل گران و استراتژیست های داخلی و خارجی می گفتند با رحلت امام(ره) کار انقلاب و نظام نوپای ایران تمام است؟ پس چرا خرداد 68کار انقلاب و نظام، تمام نشد؟آیا دلیلش غیر از این بود که همه رجال کشور، پرونده اختلافات شان را کنار گذاشتند و شرط ابقای انقلاب و نظام را در همکاری و تفاهم یافتند؟
اعتمادآنلاین| مجتبی حسینی،سردبیر: تیر زهرآگین بحران سازی مخالفان جمهوری اسلامی ، انقلاب و نظام و مردم را از پا نینداخته اما دردسرها و اثرات نامطلوبی به دنبال داشته است.
بیماری ها و گرفتاری های امروز ایران محدود به توطئه جبهه متشکل از قدرت های جهانی نیست. اما دشمنان را نباید دست کم بگیریم.آنها می توانند در سرایت بیماری ها ی اقتصادی / سیاسی و اجتماعی / فرهنگی موثر واقع شوند و مشکلات را تشدید کنند.
شکاف میان طبقات فرادست و فرودست،شکاف نسلی،کاهش قدرت خرید مردم،بیکاری،تورم،ناهنجاری های اجتماعی ،فساد سیاسی و اقتصادی ونابسمانی هایی از این جننس بی شک نشانه ضعف هایی است که در جامعه ما و به ویژه در سیستم ، ساختار و عملکرد مدیریتی کشور وجود دارد.
شرایط ما در حال حاضر اینگونه است؛ در داخل ایران مطالبات ریز و درشت مردم تا حد زیادی بر زمین مانده، علی رغم همه پیشرفت ها و کارآمدی ها وجود ناکارآمدی ها منجر به افزایش نگرانی و نارضایتی طبقات مختلف اجتماعی شده است.
همین ضعف ها و آسیب ها باعث شده تا برخی باندهای قدرت وابسته به نظام بین الملل از فرانسه تا آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیده باشند که حمایت از مزدوران توخالی و اپوزوسیون مرتجع و فراری به عنوان آلترناتیوی برای نظام سیاسی فعلی ایران اجتناب ناپذیر است.
شاید شرایط در حال حاضر بگونه ای نباشد که براندازخواهان ایران بتوانند در کوتاه ترین زمان ممکن به این هدف خود دست یابند ،اما پرسش مهم این است که اگر وضعیت به همین منوال باقی بماند و اتفاقات ناخوشایند محتمل اتی،بحران های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را تشدید کند باز هم می توان اطمینان داشت که اتفاقی رخ نمی دهد؟
شاید برخی از مدیران و مسئولان در پاسخ به این پرسش به نفس خود مراجعه کنند و ناامیدانه بگویند: دیگر راه حلی باقی نمانده و کار از کار گذشته است.
این دسته از مقامات بهتر است پاشنه کفش هایشان را بر کشند و میز و صندلی و مسئولیت هایشان را به رجالی واگذار کنند که برای بهزیستی زندگی و معیشت مردم،توان و انگیزه و قدرت و برنامه جدی دارند.
البته در این میان،مدیرانی هم هستند که دل در گرو نظام و ملت دارند و تمام پتانسیل خود را برای انجام وظایفشان به میدان آورده اند اما مدام با کارشکنی و دردسرهای جعلی جناحی و قائله های مشکوک مواجه اند که این دسته از مدیران، برای خروج از بن بست کارشکنی های دیگران ، می توانند مسایل و مشکلات خود را بدون لکنت زبان با مردم در میان بگذارند و مطمئن باشند که مردم حلال مشکلات آنان خواهند بود.
البته جدای از اینها ، کسانی هم هستند که لباس دوست بر تن دارند اما دوست مردم و نظام نیستند.افرادی که در یک فرایند زمانی مدت دار و با مواضعی متشبثانه و با ژستهای "دایه مهربانتر از مادر" توانسته اند هم زمینه را برای فریب مدیران دلسوز کشور فراهم بیاورند و هم آنکه شرایط را برای برای فشار از بیرون مرزها به ایران آماده کنند .در کنار این جماعت، اپورتونیست های فرصت طلبی هم وجود دارند که "عرق ملی" ندارند و فقط به دنبال آن هستند تا سهم القدر ملت از منافع ملی را به سمت حساب های بانکی خود سرازیر کنند.لاجرم در ابتدا این دو طایفه باید هر چه سریعتر شناسایی و از موقعیت ها و مناصب و پست هایی که دارند خلع ید شوند تا شرایط برای بهبود اوضاع فراهم شود.
البته برای بازکردن گره های کور افتاده بر کلاف زندگی مردم باید "اجماعی ملی" شکل بگیرد.جریان ها و رسانه هایی هم که فقط به دنبال "ناامیدسازی و پشیمان سازی" مردم از صندوق های رای هستند باید کمی چراغ بصیرت خود را روشن کنند و بفهمند که که دود خاموش کردن موتور دولت روحانی فقط به چشم یک یا دو گروه سیاسی نمی رود و آتش آن اول از همه دامن آنها را خواهد گرفت،چرا که رویگردانی مردم از صندوق رای موفقیت سیاسی آنان را به دنبال نخواهد داشت.
همچنین مسئولین در قدرت، از بالاترین رده تا پایین ترین سطوح برای حل مشکلات مردم اول از همه باید وجود "وضعیت نارنجی در کشور" را قبول کنند و مشکلات را گردن یکدیگر نیندازند.همه مسئولین پس از پذیرش وجود نابسمانی و برخی بحران های جدی و برای گام برداشتن جهت اصلاحات ضروری، در ابتدا باید به این پرسش ها پاسخ بدهند که :
1/دلایل و ریشه های شکل گیری این وضعیت بخاطر چیست؟!
2/غفلت از ملت در اداره کشور به چه دلایلی است؟!
3/بی صلاحیت هایی که ظرفیت مسئولیت و حمل قدرت ندارند، چرا باید بخاطر شبکه بندى هاى حاکم در کانون هاى فاسد قدرت، جاى نیروهاى مخلص و کادرهاى ملی توانمند و هزینه داده مردم در انقلاب را بگیرند؟!
4/چراتیپ، لباس و قیافه مسئولین و شاغلین در دستگاههاى ادارى و حکومتی شبیه مردم نیست؟ دلیل این استتارپوششی و برخی از مسئولین با مردم براى چیست؟!
5/عناصر اصلی دگم بازى ها و زهدفروشی ها ی تصنعی چه کسانی هستند وچه سوابقی دارند؟!
6/کسانی که از بیت المال، جریان سیاسی ساخته اند و رسانه دار شده اند با چه انگیزه ، هدف و عقلانیتی بر خلاف "مطالبات ملی" برای ناامید کردن مردم از دولت منتخب و پشیمان کردن آنان برای حضور در انتخابات های بعدی اقدام می کنند؟
7/چرا دست خط این جریان سیاسی در این بزنگاه با دستخط "اپوزسیون برانداز" شباهت و قرابت پیدا کرده است ؟
ناامیدی ها و نارضایتی های عمومی و تکثیر و تزریق روز افزون آن در جامعه جدی ترین خطر تهدید امنیت ملی و حاکمیت ملی است.تا دیر نشده باید راه چاره ای پیدا کرد.با دقت به صدای مردم می شود خواست و مطالبه آنان را فهم کرد. باور کنیم مردم در حال حاضر کارى به سیاست و یا دیانت و سلایق مسئولین در قدرت ندارند.
مردم، راه و سبک زندگی خود را انتخاب کرده اند. خواست و اولویت مردم تحصیل حق خود از قدرت و حکومت و تامین نیازهاى اساسی خود از دولت است. این را "حق ملی" خود می دانند.
واقعا کسی می تواند عزم ملت را برای احقاق حق خود نبیند و به آن بی اعتنا باشد و یا در برابرش مقاومت و کارشکنی کند؟
راه حل مشخص است.کافی است تا رنگ واقعیت به مطالبات مردم پاشیده شود. این حرف بدان معنا نیست که گمان کنیم کام مردم با گزارش های مفصل و اعداد شیرین خواهد شد،بلکه کام مردم با تامین نیازهاى اساسی شان شامل؛ مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، اشتغال و امکانات لازم براى تشکیل خانواده و امثالهم شیرین می شود.تامین این نیازها از وظایف ذاتی، قانونی و اولیه هر دولت و حکومت مردمسالار است .باید باور کنیم که اگر در تحقق این نیازها ،کم کاری صورت بگیرد همه رفوزه خواهند شد نه فقط یک جناح یا یک گروه خاص.
مدیران کشور از همین رو نمی توانند به مساله نیازهاى اساسی مردم بویژه تامین معیشت، اشتغال، بهداشت و درمان، مسکن و ... بی توجه باشند. سیاست گذاری ها و امکانات کشور باید به سمت تامین نیازهاى ضرورى و اولیه اقشار مختلف جامعه تغییر کند.
در آخر رییس جمهورباید توجه داشته باشد که تامین حقوق رفاهی، اولین شرط توسعه انسانی براى ایجاد آرامش، اعتدال واقعی و تحقق حقوق بشر است و مردم برای تحقق همین وعده ها به ایشان رای داده اند.رای شان هم با درک کامل از همه تقصیرهای گذشته بوده است.در نتیجه آقای روحانی باید راه حل هاى خود را ارائه و عملیاتی کند.
قطع به یقین ایشان هر کجا ، مشکلی داشته باشند و برای حل و فصل آن به راه حلی نرسند می توانند آن مشکل را با مردم و نخبگان ملی در میان بگذارند تا همه ایرانیان در سراسر جهان به کمک شان بشتابند.غیر از این است؟
البته حل همه مشکلات ازعهده رییس جمهور و دولت خارج است. هیات مدیره نظام و همه خواص دلسوز کشور باید به سرعت اختلاف ها را کنار بگذارند و برای حل مشکلات اساسی کشور و عبور از بحران های موجود و محتمل آتی به تفاهم برسند.
این کاری است که چند باری در بزنگاههای مهم و حساس تاریخی نظام از سوی هیات مدیره حاکمیت و جناح های سیاسی تجربه شده که البته تجربه موفقی هم بوده است.برای مثال ماجرای جنگ تحمیلی وقتی تمام شد که مدیران کشور با هر بینش و منش سیاسی و با ادراکی واقع بینانه و آینده نگرانه ،شرایط و موجودی کشور را بررسی کردند. ماجرای رحلت امام هم بزنگاه پیچیده دیگری بود که با مفاهمه هیات مدیره نظام و اجماع بزرگان حل وفصل شد و جابجایی در قدرت با کمترین هزینه صورت گرفت.
مگر یادمان رفته که خیلی از تحلیل گران و استراتژیست های داخلی و خارجی می گفتند با رحلت امام(ره) کار انقلاب و نظام نوپای ایران تمام است؟ پس چرا خرداد 68کار انقلاب و نظام، تمام نشد؟آیا دلیلش غیر از این بود که همه رجال کشور، پرونده اختلافات شان را کنار گذاشتند و شرط ابقای انقلاب و نظام را در همکاری و تفاهم یافتند؟
اگر مفاهمه مقامات کشور و مدیران جناح های سیاسی برقرار نمی شد قطار انقلاب قطعا نمی توانست به راحتی از گردنه سخت و دشوار بحران جانشینی امام عبور کند و به ایستگاه چهل سالگی خود برسد.
بحران وجود دارد.نمی شود بحران ها را مثل زباله های داخل اتاق زیر فرش پنهان کرد و گزارش داد اوضاع بر وفق مراد است وآسوده بخوابید.
بی تردید هر کسی و هر جریانی اگر گزارش هایی از این جنس به مسئولان ،ارائه دهد باید به عنوان سوژه ضد امنیت ملی مورد تعقیب قرار بگیرد.
موج ناآرامی های اخیر رفته اما برای آنکه قوی تر از قبل بازنگردد باید خواص کشور، تجربه سال 68 را بازتولید کنند.
احیای منشور برادری و عمل به وصیت نامه امام خمینی و تاکیدات رهبری نظام برای پایان دادن به جنگ قدرت و شانه خالی کردن از مسئولیت ها ،پیش نیاز حیاتی امروز بدنه مدیریتی کشور است و بازخوانی و بازتولید این سرفصل آزموده شده، ضروری است.
بر همین اساس لازم است تا هیات مدیره حاکمیت و جناح های سیاسی به سرعت آشتی ملی را برای عبور از بحران در دستور کار خود قرار دهند و همه ظرفیت های انقلاب و نظام را به کمک بگیرند.
از سوی دیگر «تشکیل ستاد بحران ملی با مدیریت دولت اجتنابناپذیر مینماید. همه نهادهای ملی و بنگاههای حاکمیتی که صاحب سرمایهاند و مولد ثروت، به عنوان اعضای اصلی این ستاد باید بر اساس نقشه راه ترسیمشده و نسخه تدوینشده نجات از بحرانهای موجود به ایفای نقش بپردازند تا نارضایتیها به رضایتمندی تبدیل شود و کام نسبتا تلخ مردم شیرین شود.
اگر باور داشته باشیم که تغییر بعضی سیاستها و روشها به نفع مردم و لازم و ضروری است از آنها سر باز نزنیم. مدیران ناکارآمد و بیانگیزه را کنار بگذاریم و با تمام نیرو به میدان بیاییم تا از این بحران هم به سلامتی عبور کنیم و قدرت و ایمنی مردم و نظام را افزایش دهیم.
دیدگاه تان را بنویسید