کد خبر: 280016
|
۱۳۹۸/۰۱/۲۴ ۱۰:۱۰:۰۰
| |

امیررضا واعظ آشتیانی، فعال سیاسی اصولگرا در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین»:

انشقاق اصولگرایان به واسطه عملکرد خود آنهاست/ اصلی‌ترین رقیب همه گروه‌های سیاسی مردم هستند/ اصولگرایان تحلیل جامعی از جامعه ندارند/ برخی اصولگرایان دنیای امروز را همان دنیای گذشته تحلیل می‌کنند/ احزاب هر کدام باید یک دولت در درون خود داشته باشند/ اصولگرا

امیررضا واعظ آشتیانی، فعال سیاسی اصولگرا گفت: اصلاح‌طلبان که مدعی هستند موفقیت دولت دوازدهم با مشارکت آنها بوده است، بیشتر زیر تیغ دید مردم هستند و مردم امروز مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را هم از چشم آنها می‌بینند. حاشیه امنیت اصولگرایان به مراتب بیشتر از آنها است.

انشقاق اصولگرایان به واسطه عملکرد خود آنهاست/ اصلی‌ترین رقیب همه گروه‌های سیاسی مردم هستند/ اصولگرایان تحلیل جامعی از جامعه ندارند/ برخی اصولگرایان دنیای امروز را همان دنیای گذشته تحلیل می‌کنند/ احزاب هر کدام باید یک دولت در درون خود داشته باشند/ اصولگرا
کد خبر: 280016
|
۱۳۹۸/۰۱/۲۴ ۱۰:۱۰:۰۰

اعتمادآنلاین| مهتاب اسفندیاری: امیررضا واعظ آشتیانی ، فعال سیاسی اصولگرا در گفت‌وگو با « اعتمادآنلاین » با تاکید بر بی‌اعتمادی مردم نسبت به گروه‌های سیاسی ضمن اصرار بر این موضوع که اصولگرایان به دلیل حضور نداشتن در حوزه اجرایی کمتر در معرض انتقادات مردم قرار دارند، می‌گوید مردم نسبت به اصلاح‌طلبان بیشتر انتقاد دارند و همان‌طور که اصولگرایان در دوره انتخابات گذشته مورد غضب آنها قرار گرفتند، این بار مردم آنها را پس می‌زنند.

او همچنین درباره وضعیت احزاب، گروه‌های مختلف سیاسی و راهکارهای پیش روی آنها برای بهبود شرایط اظهارنظر کرده است که مشروح آن را در زیر می‌خوانید:


*اصولگرایی و اصولگرایان از چه مسائلی رنج می‌برند؟

خانواده اصولگرایی یک خانواده گسترده و وسیع است و می‌توان گفت نسبت به اصلاح‌طلبان از یک خانواده بزرگ‌تر شکل گرفته است. نکته دیگر اینکه همین موضوع وسعت، عدم انسجام ایجاد می‌کند که برگرفته از پراکندگی دیدگاه‌هاست. همین پراکندگی دیدگاه در یک قالب و اتحاد، بیرون آوردن آن کار بسیار دشواری است. ضمن اینکه همه احزاب در دیدگاه خود با توجه به احزاب دیگری که وجود دارند، قائل به جدایی اصل از فرع نیستند که این خود یکی از چالش‌های مهم است. یعنی یک جایی اصل را هدف می‌گیرند به بهانه اینکه می‌خواهند درباره فرع صحبت کنند، در صورتی که باید فرعیات از اصل موضوعات جدا شود و صرفا درباره فرعیات مذاکره کنند. این فضا نه تنها برای اصولگرایان بلکه برای اصلاح‌طلبان هم وجود دارد و موجب می‌شود که تشکل‌ها نتوانند به نگاه واحد برسند. در این سه دهه اخیر هیچ‌گاه ندیدیم که در انتخابات، گروه‌های سیاسی ید واحد باشند.

*مهم‌ترین خطاهای استراتژیک و راهبردی اصولگرایان در سال‌های اخیر را در چه می‌دانید؟

معتقدم یکی از مشکلات احزاب این است که مردم حرف آنها را نمی‌پذیرفته‌اند؛ شاید در حرف یک سری مسائل خود را قبول کنند، اما در عمل و در زمان داشتن قدرت، نتوانستند خواسته‌های مردم را عملی کنند و همین موضوع موجب شده تا چالش‌هایی به وجود بیاید.

در عین حال، در جایی شاهد هستیم که صراحت‌گویی از دیدگاه عنصرهای خنثی، که امروز اسم خود را اعتدال گذاشته‌اند، به اشتباه خطا تلقی می‌شود. این در حالی است که ما در یک جامعه آزاد مانند فضای جمهوری اسلامی ایران که از آزادی گفتمان براساس قانون برخوردار است، زندگی می‌کنیم. اما به هر حال عده‌ای صراحت‌گویی را نمی‌پسندند و این خود جز نگرانی‌ها یا خطاهای استراتژیکی است که برخی گروه‌ها و احزاب به آن می‌پردازند.

همچنین یکی از خطاهای استراتژیکی که گروه‌های سیاسی از جمله اصولگرایان دارند، این است که هیچ ‌کدام تحلیل جامعی از جامعه ندارند و این امر همواره گروه‌های سیاسی را به خطا برده است. همین عامل باعث شده که خواسته‌های مردم به‌وسیله گروه‌های سیاسی که هر از گاهی نمایندگی مردم را چه در قوه مجریه و چه در قوه مقننه برعهده دارند، بر زمین بماند.

*اگر بخواهید اختصاصا به جریان اصولگرا بپردازید، خطاهای آنها را در سال‌های اخیر چگونه می‌بینید؟


برخی از افراد در مجموعه اصولگرایی همچنان در دهه‌های گذشته متوقف هستند، نه به این معنا که ارزش‌های گذشته را فراموش کرده باشند، بلکه به لحاظ رشد فکری حرکت رو به جلو نداشته‌اند و دنیای امروز را همان دنیای گذشته تحلیل می‌کنند. ما ضمن حفظ آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب باید از این توقف عبور کنیم. برخی افراد در جریانات سیاسی متاسفانه متوقف هستند، فضای امروز دنیا و کشور را باید تحلیل کنند. باید دهه به دهه خواسته‌های مردم را مورد توجه و تحلیل قرار دهیم.

این‌طور نیست که زمان رای‌گیری مردم را بخواهیم اما در زمان تصمیم‌گیری چه در قوه مجریه و چه در قوه مقننه نگاه‌های خاص خود را انجام دهیم. البته ناگفته نماند علت وجود این نگاه چه در خانواده اصلاح‌طلب و چه در خانواده اصولگرا این است که ما احزاب کارآمد و ساختارمند نداریم. احزاب هر کدام باید یک دولت در درون خود داشته باشند که اگر احیانا پیروز انتخابات در ریاست‌جمهوری شدند به سراغ افراد دست چندم، ناکارآمد، غیرمتخصص و ضعیف نروند. اینها ضعف تشکیلاتی است و ما شاهد هستیم که بعد از انتخاب شدن دولت‌ها تازه به‌دنبال نیرو می‌گردند و در نهایت متوسل به نیروهایی می‌شوند که امتحان خود را در فصول و دهه‌های گذشته پس داده‌اند، چیزی از آنها نمانده و نکات و تئوری جدیدی هم ندارند. به عنوان نمونه دولت یازدهم را در افکارعمومی به عنوان دولت پیرمردها تلقی کردند. چرا باید احزاب آنقدر ضعیف‌ باشند که وقتی فردی به عنوان رییس دولت انتخاب می‌شود حالا در انتخاب نیروهای خود با مشکل مواجه باشد.


*اصولگرایی در حال حاضر با چه بحران‌هایی روبروست و چگونه می‌تواند از این بحران‌ها عبور کند؟

البته باید از آن به عنوان چالش یاد کرد، که واقعا چه چالش‌هایی وجود دارد. اگر اسم توقف در چرخه نیروهای جدید را چالش بگذارید، این یک واقعیت است که این موضوع هم در قوای مختلف و هم در گروه‌های سیاسی مختلف اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب عمومیت دارد.

همچنین عدم ساختار حزبی و عدم مشارکت گروهی؛ یعنی یا همه چیز را صفر یا صد می‌بینند، یا بدبینی وجود دارد یا خوش‌بینی. شاهد بوده‌ایم زمانی که اصولگرایان قدرت قوه مقننه و بخشی از قدرت اجراییه را در دست داشته‌اند با چالش‌های سیاسی (چالش‌های سیاسی که مبتنی بر این بوده که بتوانند همدیگر را حذف کنند و بین خود انشقاق ایجاد کنند) روبرو بوده‌اند؛ امروز اگر در خانواده اصولگرایی که پهنه بزرگی دارد، شاهد انشقاق هستید به واسطه عملکرد خود آنهاست. این یک چالش جدی است که البته ما در گروه‌های دیگر هم شاهد آن هستیم؛ یعنی ما راه گفتمان را به خوبی پیش نمی‌گیریم و به مسیری می‌رویم که باید تفکر یک گروه دیگر بر تمام گروه‌ها حاکم شود، این یک چالش است. هرچند که تنوع تفکر باعث رشد و پیشرفت آن تشکیلات سیاسی است، اما آیا نباید نام این رویکرد را دیکتاتوری بگذاریم که فقط یک نگاه خاص را دیکته کند؟


*جدی‌ترین رقیب سیاسی اصولگرایان را کدام جریان می‌دانید: اصلاح‌طلبان یا اپوزیسیون خارج‌نشین؟


ببینید، این پاسخ شما شامل همه گروه‌های سیاسی می‌شود، اما واقعیت امر این است که اصلی‌ترین رقیب همه گروه‌های سیاسی اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا و... در واقع مردم هستند. اعتقاد دارم که گروه‌های سیاسی فقط به مردم برای رای دادن باور دارند. اگر مردم را در عمل باور داشتند با مردم بازی نمی‌کردند، در مجلس برخی نمایندگان که از طرف مردم انتخاب شده‌اند به لابی‌بازی و رانت‌خوردن روی نمی‌آورند. پس ببینید رقیب گروه‌های سیاسی مردم هستند، هر چه اعتماد مردم را با عملکرد خود بالا ببرند قطعا مردم به آنها اقبال بهتری نشان می‌دهند. وقتی در مجلس دعوای سیاسی جایگرین کار کردن برای مردم می‌شود یا در دولت دعوای سیاسی برای تخریب یکدیگر شکل می‌گیرد، در واقع ما در حال ضایع کردن منافع مردم هستیم. یعنی انرژی که باید برای خدمت به مردم گذاشته شود و تصمیماتی که باید به نفع مردم گرفته شود، صرف بگومگوهای سیاسی و حرف‌های چالش برانگیز می‌شود و اینجا مردم مشکل پیدا می‌کنند. بنابراین گروه‌های سیاسی چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب باید مردم را جدی بگیرند.


زمان انتخابات حرف‌های زیبا زدن اما در عمل وادادگی، مسائلی نیست که در راستای منافع جامعه، کشور و مردم باشد.


پس اصلی‌‌ترین رقیب گروه‌های سیاسی مردم هستند و باید مردم را به مشارکت دعوت کنند و آنها را باور داشته باشند، نه در شعار بلکه در عمل.


*گفتید که رقیب گروه‌های سیاسی بیشتر مردم هستند و توجهی که به آنها می‌‌شود. اگر قرار باشد درباره اعتماد آنها صحبت کنید، ارزیابی‌تان از اعتماد افکارعمومی نسبت به جریان اصولگرایی چیست؟

تجربه نشان داده کسانی که در مجلس یا دولت قدرت داشته‌اند، بیشتر در بوته آزمایش و قضاوت مردم هستند. امروز اصولگرایان در قدرت اجرایی کشور نبوده و نظاره‌گر هستند. پس اصلاح‌طلبان که مدعی هستند موفقیت دولت دوازدهم با مشارکت آنها بوده، بیشتر زیر تیغ دید مردم هستند و مردم امروز مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را هم از چشم آنها می‌بینند. حاشیه امنیت اصولگرایان به مراتب بیشتر از آنهاست. چه بسا در انتخابات تهران در دوره گذشته مجلس در قوه مقننه و بخشی از قوه اجرایی اصولگرایان حضور داشتند و نتیجه انتخاب همان شد که در تهران دیدیم. پس همان داستان برای اصلاح‌طلبان هم تکرار می‌شود.

*مهم‌ترین اقدامات و پروژه‌هایی که جریان اصولگرا در سال 98 باید در صدر سیاست‌ها و کنش‌های خود قرار دهد، چیست؟

در بالا اشاراتی کردم اما به نظر من اصولگرایان باید از فرصت بهتری که نسبت به اصلاح‌طلبان برای آنها مهیاست استفاده کنند و آسیب‌شناسی چالش‌های گذشته و پیش روی خود را داشته باشند، یعنی ببینند که کجاها چه اشتباهات و یا نکات قوتی داشته‌اند؛ تا نکات قوت خود را تعمیم دهند و نکات ضعف را برطرف کنند. نکته دیگر اینکه سعی کنند، سهم‌خواهی‌ها و خودخواهی‌ها را کنار بگذارند، جایگزین‌پروری و نخبه‌پروری را به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر در دستورکار خود قرار دهند. البته اینها به این معنا نیست که به یک باره بدون توجه به تعلیم‌های قبلی بخواهند نیروهای جوان را وارد عرصه کنند.

*شما چندبار به حذف چهره‌های سیاسی در گروه‌ها اشاره کردید و ما دیده‌ایم که به دلایل مختلف سیاسی افراد با تجربه و کارآمد که ظرفیت محسوب می‌شوند کنار زده می‌‌شوند، برای این معضل چه کاری باید انجام داد؟

وقتی می‌گوییم که برخی مدیران ناکارآمد و ناتوان که در عین حال از قوه چاپلوسی خوبی برخوردار هستند، این برخی‌ها در گروه‌ها و احزاب هم هستند. گاه می‌بینید که در انتخابات شوراهای شهرها و مجلس افرادی را انتخاب می‌کنند که فقط رای آنها در فراکسیونشان به درد بخورد، یعنی فردی که دارای یک تئوری و یک نکاه تاثیرگذار باشد برای آنها اهمیت ندارد. این همان جریانان حذفی است، اما اگر کسی دارای تفکر و منطق باشد، حرف جدید داشته باشد و قانون محوری را پیشه کند، می‌بینید که زیاد به مذاق گروه‌های سیاسی خوش نمی‌آید. افراد بذله‌گو، لمپن و کسانی که فقط رای آنها به درد بخورد را به دور خود جمع می‌کنند و همین باعث می‌شود که نخبه‌پروری متوقف شود و چاپلوس‌پروری شکل بگیرد. احزاب باید نقش دانشگاه داشته باشند. برخی احزاب متاسفانه دوره دغل‌بازی را آموزش می‌دهند و این خوب نیست.

*بی‌اعتمادی مردم به جریان‌ اصولگرایی را چقدر جدی می‌دانید و برای تقویت قدرت بسیج‌کنندگی جریان اصولگرایی چه اقداماتی باید انجام شود؟

نام آن را بی‌اعتمادی نگذاریم؛ (البته بحث اقتصادی که همه جامعه ناراحت هستند) اما در ارتباط با مباحث دیگر بخشی از جامعه کم‌اعتماد به عملکرد گروه‌های سیاسی است، اصولگرایی هم مجزای از این قضیه نیست. اصولگرایان نمی‌توانند مدعی شوند که کم‌اعتمادی نسبت به آنها نیست. نمی‌توان این را نادیده گرفت و این یک واقعیت است.

اصولا مردم عملکردها را می‌ببینند و قضاوت می‌کنند. عملکرد است که حکایت از این دارد مردم کم‌اعتماد یا بی‌اعتماد به گروه‌های سیاسی یا مسئولان اجرایی و... شده‌اند؛ مردم عملکرد را نگاه می‌کنند و شامل همه افراد در گروه‌ها و قوای اجرایی مختلف است.

*راه‌حل از بین بردن این به تعبیر شما کم‌اعتمادی و تقویت اعتماد مردم چیست؟

بزرگ‌ترین چالشی که امروز ما داریم انتخاب برخی مدیران ناتوان است، این یکی از چالش‌های بزرگ در فضای تصمیم‌گیری کشور است. اینها خودشان باعث شده‌اند که مشکلاتی ایجاد شود و عدم توانایی و شایسته‌سالاری، و از طرفی عدم انتخاب افراد براساس قومیت، رفیق‌بازی و ... حتی انتخاب افراد دست چندم که مسئولیت‌های بزرگ می‌گیرند و... این موضوع خیلی تاثیرگذار است.

نکته بعد ضعف در نظارت‌های درون سازمانی سازمان‌هاست؛ یعنی در سازمان‌های دورن‌سازمانی‌، سازمان‌ها را می‌بینید که حذف شده‌اند و عملکرد کارگزاران مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد و دستگاه‌های نظارتی هم مگر چقدر توان دارند که بخواهند بر کل مملکت نظارت کنند. برای اینکه این فشار به دستگاه‌های نظارتی نیاید اولین کار انتخاب مدیران شایسته است که این اتفاق انجام نمی‌شود، ساختارهای اجرایی، اداری، اقتصادی و... کشور معیوب است و باید اصلاح شود. نکته مهم‌تر دستورالعمل‌ها و آیین‌نامه‌های متضاد و ناکارآمد هستند که باعث رانت‌خواری، رشوه‌خواری و فرصت‌طلبی عده‌ای شده که اینها باید اصلاح شود. همه اینها دست به دست هم می‌دهند و اتفاقات ناگوار اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی حادث می‌شود و همین‌ها باعث بدبینی در جامعه می‌‌شود، موجب اتفاقات ناگوار از بابت رشوه گرفتن، رانت خوردن و... می‌شود. مردم این چیزها را می‌بینند و رنج می‌برند و می‌گویند چرا کسانی که برای مجلس، دولت و... انتخاب کرده‌ایم، نمی‌توانند به وظایف خود عمل کنند.


*ارزیابی‌تان از عملکرد دولت روحانی چیست؟ و اینکه استراتژی اصولگرایان در قبال روحانی و دولت او چه باید باشد؟


دولت آقای روحانی مشابه دولت‌های قبل تک‌روی، با عدم انتقادپذیری،‌ فرار از مسئولیت‌ها، بهانه‌تراشی، صحبت‌های بی‌پایه و اساس در برخی مسائل، انتخاب مدیران ناتوان، عدم نظارت بر مسئولیت‌هایی که این دست افراد دارند و... رفتار می‌کند؛ اینها چالش‌های واقعی دولت آقای روحانی بوده که اصولگرایان هم نسبت به این مسائل انتقاد داشتند. دولت یازدهم و دوازدهم لیدر بدگویی کردن از دولت‌های قبل، سیاه‌نمایی کردن به‌وسیله شخص رییس‌جمهور و معاون اول‌شان بوده است. اما جالب است که امروز می‌بینیم آقای جهانگیری مطرح می‌کند ما اعتقاد داریم منتقدین افرادی دلسوز هستند، مگر خود آقای روحانی نمی‌گفت که منتقدین فقط نق می‌زنند، مگر رییس‌جمهور نمی‌گفت که منتقدین بی‌سواد هستند، به جهنم و آنها را به آب خنک حواله می‌داد و خیلی مسائل دیگر....

چه اتفاقی افتاده که امروز موضع آنها تغییر کرده است؟ اینها در اذهان مردم و منتقدین چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب مانده است. این برخوردها خود چالش‌برانگیز بوده و می‌توان گفت که اعتماد مردم در بخش‌های گفتمانی را تخریب کرده است. اما امیدوار هستم که به این نتیجه رسیده باشند اینگونه موضع‌گیری‌ها منجر به این شده که اتفاقات و چالش‌های جدید برای دولت ایجاد شود. امیدوارم که آنها از آن نگاه خود بازگشته و باور داشته باشند که منتقدین افراد دلسوزی هستند. ضمن اینکه بنده اعتقاد دارم می‌توان گفت برخی از منتقدین از روی انتقام، انتقاد می‌کردند اما برخی هم بودند که از روی دلسوزی انتقاد می‌کردند. بله ما هر انتقادی را انتقاد نمی‌دانیم اما اینگونه صحبت کردند که مثلا وقتی درباره برجام صحبت می‌‌شود، عده‌‌ای را متهم به کاسبان تحریم می‌کنند. اینها جز اینکه بدبینی ایجاد کند، مشکلی را از مردم حل نمی‌کند، جز اینکه فضای سیاسی را درگیر موضوعات بیهوده کنیم (به جای اینکه برویم و عملکرد مثبت از خودمان نشان دهیم) چیز دیگری به یادگار نمی‌گذارد.

جملات کلیدی:

  • گروه‌های سیاسی در سه دهه اخیر هیچ‌گاه در انتخابات ید واحد نبودند
  • معنی صراحت‌گویی از دید عنصرهای خنثی به نام اعتدال، خطا تلقی می‌شود
  • گروه‌های سیاسی تحلیل جامعی از جامعه ندارد
  • برخی اصولگرایان همچنان در دهه‌های گذشته متوقف هستند
  • احزاب هر کدام باید یک دولت در درون خود داشته باشند
  • احزاب کارآمد و ساختارمند نداریم
  • اصلاح‌طلبان بیشتر زیر تیغ دید مردم هستند
  • اصولگرایان کار اجرایی نمی‌کنند، از بیرون نظاره‌‌گرند
  • مردم مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را از چشم اصلاح‌طلبان می‌بینند
  • سرنوشت اصولگرایان در دوره قبل، در انتظار اصلاح‌طلبان است
  • احزاب باید نقش دانشگاه داشته باشند
  • برخی احزاب دوره دغل‌بازی را آموزش می‌دهند
  • بخشی از جامعه کم‌اعتماد به عملکرد گروه‌های سیاسی است
  • بزرگترین چالش ما انتخاب برخی مدیران ناتوان است

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها