علیرضا رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
فساد مردم را ناامید کرده است/ بدون چرخشهای اساسی در سیاستهای کلان امکان جلب مشارکت وسیع مردم در انتخابات بعید است/ ناامیدی مردم و به ویژه طبقه متوسط، زمینه انتخابات آتی را به نفع جناح راست رقم خواهد زد/ نباید انتخابات به کارناوال نمایشی تبدیل شود/ فهرست
علیرضا رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب، گفت: طبیعی است که مردم از روند امور جاری بسیار ناامید شوند. یقیناً نامزدها در فضای رقابتی انتخابات با طرح فسادهای موجود در جلب رای مردم خواهند کوشید، اما از آنجا که اقدام موثری صورت نمیگیرد، مردم هم به وعده و وعیدها بیاعتماد میشوند.
اعتمادآنلاین| سعید شمس- علیرضا رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب، گفت: طبیعی است که مردم از روند امور جاری بسیار ناامید شوند. یقیناً نامزدها در فضای رقابتیِ انتخابات با طرح فسادهای موجود در جلب رای مردم خواهند کوشید، اما از آنجا که اقدام موثری صورت نمیگیرد، مردم هم به وعده و وعیدها بیاعتماد میشوند.
پاسخهای علیرضا رجایی به پرسشهای اعتمادآنلاین را در ادامه بخوانید:
*تصمیمگیران و دستاندرکاران نظام با چه راهکارهایی میتوانند مردم را به رای دادن ترغیب کنند؟
در وهله اول باید گفت نفس حضور مردم در انتخابات هدف نیست و فرصتی برای طراحیهای جدید است. طراحیهایی جدید و متفاوت برای آینده کشور و ارائه برنامههایی که به نحو واقعبینانهای قادر به حل و رفع مسائل مربوط به مردم باشد باید مد نظر قرار گیرد. بنابراین میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که مهمترین اقدام برای تامین مشارکت بیشتر، فرصت دادن به نیروها و چهرههایی است که از توان ایجاد تغییر و تحول برخوردار باشند. در مجموع باید گفت، با توجه به بحرانهای موجود، بدون چرخشهای اساسی و همهجانبه در سیاستهای کلان، امکان جلب مشارکت در حد وسیع بعید به نظر نمیرسد.
*فاصله و حتی عنادورزیهایی که بین دستگاههای مختلاف مشاهده میشود چه تاثیری بر میزان مشارکت خواهد گذاشت؟
قطعاً تاثیر منفی و البته واضحی میتواند داشته باشد. به یاد دارید، آقای خاتمی به دلیل محدودیتهای ناشی از همین تعارضات بود که گفت «نقش دولت و رئیسجمهوری در حد تدارکاتچی است». آقای روحانی هم به انحای مختلف به همین مساله اشاره کرده است. پس نباید اجازه داد انتخابات، مهمترین ابزار اعمال اراده و حق حاکمیت مردم، تبدیل به کارناوالهای ادواری و نمایشی شود تا از این طریق، انتخاباتی تاثیرگذار را برگزار کنیم.
*شنیدن اخبار فساد دیگر مانند گذشته تعجببرانگیز نیست، که این نشانهای از نهادینه شدن بیاعتمادی است. این نوع بیاعتمادی چه تبعاتی به طور مشخص برای فضای انتخاباتی دارد؟
وقتی فساد به افراد صاحب نفوذ در سیاست و اقتصاد کشور برمیگردد، بسیار طبیعی است که مردم از روند امور جاری بسیار ناامید شوند. یقیناً نامزدها در فضای رقابتی انتخابات با طرح فسادهای موجود در جلب رای مردم خواهند کوشید، اما از آنجا که اقدام موثری صورت نمیگیرد، مردم هم به وعده و وعیدها بیاعتماد میشوند.
*گروهی این تحلیل را دارند که هر چقدر مشارکت بیشتر شود، اصلاحطلبان شانس بیشتری برای بردن در انتخابات دارند. به همین دلیل ترجیح یک گروه دیگر این است که فضا را چالشبرانگیز و بحرانی ببیند تا از این طریق احتمال برنده شدنشان بالاتر برود. اینکه منافع ملی به راحتی یک آب خوردن، زیر سایه اهداف جناحی قرار میگیرد چه تبعاتی خواهد داشت و چه کسی میتواند مانع کار آنها شود؟
این واقعیتی است که در اغلب انتخابات دیدهایم. به نظر میرسد ناامیدی مردم، به ویژه طبقه متوسط، زمینه انتخابات آتی را بیشتر به سود جناح راست رقم خواهد زد. اما به طور کلی، بدون اینکه در ساختارهای نظام سیاسی تغییراتی اساسی بدهیم، نهاد مهمی به نام انتخابات اعتبار واقعی خود را به دست نخواهد آورد.
*اصلاحطلبان باز بنا را بر ائتلاف با بخشی از اعتدالیون و حتی چهرههایی از اصولگرایان میگذارند یا با لیستی صد درصد اصلاحطلب وارد انتخابات مجلس یازدهم خواهند شد؟
خود اصلاحطلبان هم اذعان دارند که وضع موجود به نفع آنها نیست. البته باید توجه داشت این ناامیدی جریان اصلاحات را نباید دستاوردی برای جناح مقابل تلقی کرد، چون از ناکارآمدی اصلاحطلبان کل کشور لطمه خورده است. در واقع اگر مسیرهای موجود باعث گرهگشایی از بنبستهای موجود نشوند، معنایی جز درجا زدن و عقبافتادگی همهجانبه و گستردهتر شدن دامنه بحرانها نمیتواند داشته باشد. البته باید اعتراف کرد که این اتفاق هماکنون افتاده است. درباره اینکه جریان اصلاحات تصمیم بر ائتلاف با بخشی از اعتدالیون و چهرههایی از جریان اصولگرایی خواهند گرفت یا لیستی صد درصد اصلاحطلب را وارد انتخابات میکنند یا نه، فکر نمیکنم تا به امروز تصمیم مشخصی گرفته باشند. چیزی که مسلم است اینکه فهرستهای بیرمق دیگر چندان با استقبال مردم مواجه نخواهد شد و مهمتر از آن به کار گرهگشایی مملکت هم نخواهد آمد.
*آقای خاتمی گفته است که دیگر نمیشود به مردم گفت رای بدهید. در چنین حالتی تکلیف چیست و مسیر جایگزین کدام است؟
مسیرهای جایگزین مشخصی وجود دارد، اما تا آنجا که به چشمانداز حداکثری آقای خاتمی بازمیگردد، نهایت این سطح از موضعگیری عدم شرکت در انتخابات بیرمق خواهد بود.
*عملکرد فراکسیون امید چطور بود؛ آنها چقدر در فضای احتمالی انتخابات آتی نقشآفرین بودهاند و چقدر سهم خواهند داشت؟
عملکرد فراکسیون امید در مجلس دهم چندان نتوانسته انتظارات را برآورده کند و رایدهندهها را راضی نگه دارد. البته این را باید در کنار قدرت محدود مجلس هم تحلیل کرد. به خاطر داریم مجلس ششم هم، که اکثر کرسیهایش را اصلاحطلبان در اختیار داشتند، نتوانست بر موانع موجودِ آن برهه غلبه کند.
*در صورت عدم گرایش مردم به سمت صندوقهای رای در انتخابات آینده، باید این امر را پای کدام یک از کنشهای موجود در جامعه نوشت؟
این بیش از هر کنش یا واکنشی، به ضعف نهادهای سیاسی در ایران بازمیگردد که از قدرت لازم برای اداره کشور و فعالیت جدی برخوردار نیستند. در واقع مجموعه وسیعی از نهادهای مختلف در کشور فعالیت دارند که عملاً قدرت همدیگر را مهار میکنند. چنین حالتی باعث اتلاف منابع میشود. همچنین باید به این نکته هم توجه داشت که فقدان یکپارچگی و انسجام در پیشبرد برنامهها و رقابتهای کشنده در داخل ساختارهای موجود، مردم را از بهبود شرایط و امور ناامید کرده است.
*در چنین شرایطی، چه وظیفهای برای روشنفکران و نخبگان میتوان متصور شد؟
متاسفانه نخبگان سیاسی و اجتماعی در حال حاضر محدودیت و فشار را از چند جهت تحمل میکنند و از سازمانهای موثر برای ارتباط با مردم محروم هستند. البته این شرایط موجب انفعالشان نشده است و در حال حاضر در حد توان دست به فعالیتهایی انتقادی میزنند که بعضاً هزینههایی را نیز متحمل شدهاند. بدیهی است این عده با پراکندگی تحمیلی موجود، وظیفه ندارند بار ناتوانی یا بیکفایتی سازمانهای رسمی را به دوش بکشند. در واقع روشنفکران و نخبگان جز آگاهیرسانی در محدودههای جامعه مدنی موظف به اقدام دیگری نیستند.
*میزان واقعگرایی کنونی مردم را نسبت به انتخابات و مشارکت سیاسی تا چه حد میدانید؟
ارزیابی مشخصی در این رابطه ندارم، اما به هر حال تجربه چندساله نشان میدهد هر انتخاباتی در ایران از قاعده خاص خود پیروی میکند.
*میتوان شرکت در انتخابات و مشارکت سیاسی را با قانونگرایی پیوند زد و برای مردم تشریح کرد؟
انتخابات اصلاً معنایی جز قانونگرایی ندارد. طبعاً وقتی قوانین موجود، که انتخابات در ایران بر پایه آنها استوار شده است، از توان لازم برای پاسخ به مطالبات برخوردار نباشد، طبیعی است که انفعال و ترک صندوقهای رای یا جنبشها و خیزشهای اعتراضی را در پی خواهد داشت.
*چه رخدادهایی، طی چهار سال گذشته، موجب رونق گرفتن انتخابات یا از رونق افتادن آن میشود؟
مهمترین عامل رونق گرفتن انتخابات چهار سال پیش، پیروزی حسن روحانی در خرداد 92 و شکست جناح راست بود که مردم را امیدوار به حرکت اصلاحی کرده بود. پیروزی مجدد او در دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیز بر پایه همان امیدی بود که به لایههای مختلف جامعه تزریق شده بود. اما برآورده نشدن وعدههای انتخابی و به ویژه تداوم بحرانهای اقتصادی، که خیلی زود و بیش از هر رخداد دیگری به شکل اعتراضهای دیماه 96 خود را نشان داد، تا حد زیادی تداعیکننده یأس و انفعال سال 74 است. چنانکه گفته شد، حرکت اصلاحی تاکنون موفق نشده است نهادهای اجرایی و حقوقی کشور را از ضعف و ناتوانی موجود خارج سازد و آنها را به شکل همبسته تابعی از اراده مردمی سازد که با حضور در انتخابات تمایل نیرومند خود را به تغییر نشان میدهد.
*با توجه به جمیع جهات، فضای روزهای منتهی به هشتم اسفند و روز انتخابات را چطور پیشبینی میکنید؟
از الان نمیتوانم پاسخ روشنی به این سوال بدهم، چرا که کشور در شرایط ویژهای قرار دارد و از بحرانهای اقتصادی گرفته تا تهدیدهای خارجی، همگی تعیینکننده خواهند بود. البته آنچه در حال حاضر قابل رویت است، این است که نهاد انتخابات با مختصات فعلی خود، برای پاسخ به مطالبات مردم و افکار عمومی چندان نیرومند به نظر نمیرسد.
دیدگاه تان را بنویسید