گفتوگو با فاطمه هاشمی درباره دولت، مجلس، حزب و ماجرای درگذشت آیتالله:
پس از پدرم کار روحانی سخت شد/ مطمئنم که پدر وصیتنامه دیگری داشتند/ تفکر ما قرابت زیادی با آقای لاریجانی ندارد/ چرخش سیاسی از سوی روحانی نمیبینم/ صحبتهای آقای خویینیها هم حرف جدیدی نداشت و درست هم نبود/ هیچ ارتباطی میان صحبتهای اعضای کارگزاران با خان
فاطمه هاشمی گفت: مطمئنم پدر وصیتنامه دیگری داشتند. سالی که میخواستیم به عراق برویم وصیتنامه نوشتند. یکبار هم دو، سه سال قبل از فوتشان دیدم که پدر و مادر در مورد این موضوع حرف میزنند که من خندیدم و به شوخی گفتم سهم من را بیشتر از بقیه بنویسید. به هر حال این وصیتنامهای که ما دیدیم سال 79 نوشته شده بود.
اعتمادآنلاین| آخرینبار یازدهم دی ماه 97 بود که فاطمه هاشمی در جریان گفتوگویی، قاطعانه از «غیرطبیعی بودن مرگ پدر» سخن به میان آورد ولی از آن زمان تا امروز، هیچ تغییری در پرونده درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی حاصل نشده است.
مشروح گفتوگو با فاطمه هاشمی را در زیر بخوانید:
صحبتهای آقای خویینیها هم حرف جدیدی نداشت و درست هم نبود
اخیرا خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی نشستی با فعالان سیاسی به ویژه اعضای حزب «اتحاد ملت ایران» برگزار کردهاند. غلامحسین کرباسچی در مصاحبهای با «اعتماد» تعبیر نشستی برای عذرخواهی را در مورد این نشست استفاده کرد که حواشی قابلتوجهی به همراه داشت. روایت شما از این جلسه چیست؟
اصلا چنین جلسهای نبوده است. بعد از سال نو خیلیها، خانمها و آقایان یا گروههای مختلف، برخی نمایندگان مجلس یا سایر مسوولان به دیدار مادر (خانم عفت مرعشی) میآمدند که تا الان هم ادامه دارد. برخی از دوستان اصلاحطلب هم بعد از عید نوروز برنامهای برای این دید و بازدید داشتند اما میخواستند هم مادر و هم ما خواهر و برادرها را ببیند اما فرصتی دست نمیداد و هر بار یکی از ما نمیتوانستیم در زمان مقرر حاضر شویم.
درنهایت در ماه رمضان به دیدن مادر آمدند و ما هم از آنها خواهش کردیم تا برای افطار بمانند.به هر حال طبق روال معمول، وقتی فعالان سیاسی دور هم جمع میشوند، صحبتهای سیاسی از گذشته و حال و آینده مطرح میشود اما این دیدار به هیچوجه برای عذرخواهی ترتیب داده نشده بود.
آنطور که شنیده شده در این نشست صحبتهایی در مورد مصاحبه انتقادی آقای موسویخویینیها درباره مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی به میان آمده و برای همین برخی اصلاحطلبان نسبت به انتشار این مصاحبه واکنش نشان دادهاند.
بحثهای سیاسی ما کاملا در قالب بحثهای سیاسی دوستانه بود. بحث شخصی و فردی نبود بلکه بحث بر سر این بود که کشور نیاز به انسجام و اتحاد دارد، خصوصا در این برهه که اینقدر بهدلیل مشکلات بینالمللی تحت فشار هستیم. اینکه در داخل هم اختلاف وجود داشته باشد، برونداد و نتیجه مطلوبی ندارد و در راستای منافع ملی نیست.
اگر قرار بر موشکافی برخی موضوعات باشد، قطعا حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد. طبیعتا هر حرفی هم پاسخی به همراه خواهد داشت. اساسا چه لزومی دارد که اینقدر به گذشته بازگردیم؟ به هر روی اگر برخی از سیاسیون هم حرفی از گذشته مطرح کنند ما هم جواب خواهیم داد و سکوت نمیکنیم.
آیا بعد از این مصاحبه میان خانواده شما با طیفی از اصلاحطلبان کدورتی پیش نیامده بود؟
کدورتی نبود. این حرفها هم به الان بازنمیگردد بلکه از دوم خرداد که اصلاحطلبان فعال شدند و آقای خاتمی روی کار آمدند، برخی تندرویها هم شروع شد. صحبتهای آقای خویینیها هم حرف جدیدی نداشت و درست هم نبود.
به هر حال مجموعه اصلاحطلبان از جمله آقای خویینیها از این مصاحبه ضرر کردند، چون مطالب تازهای درباره ایشان و عملکردشان در گذشته مطرح شد و این سوال هم پیش میآید که شما بگویید در گذشته مثلا در اول انقلاب چه کردهاید؟به بحث خودمان برگردم؛ مهمانی ما کاملا دوستانه بود و نمیدانم چرا از این مهمانی دوستانه تلقی جلسهای برای «عذرخواهی» پیش آمده است. من تعجب میکنم که از واژه عذرخواهی استفاده کردند.
بحثهایی صورت گرفت که بعضی مواقع موضع اصلاحطلبان نسبت به آقای هاشمی اشتباه بوده است و بعضی از آنها هم این موضوع را قبول داشتند اما عذرخواهی مطرح نبود، ضمن اینکه نباید فراموش کرد که امروز زمان مناسبی برای بازخوانی اختلافات نیست. معتقدم در این فضای ملتهب نیازی نیست این صحبتها مطرح شود. ممکن است در زمان مناسب یا در محیط دانشگاهی در قالب بحث و مناظره و... اینگونه مباحث مطرح شود اما امروز واقعا زمان مناسبی برای طرح این مباحث نیست.
بعد از اتفاقی که برای آقای نجفی رخ داد، برخی اظهارات باعث شد که رگههای اختلاف دیدگاه در میان کارگزاران با برخی طیفهای اصلاحطلب پررنگتر شده و بیشتر دیده شود.
در مورد اتفاقی که برای آقای نجفی رخ داد باید بگویم که اتفاق بدی که در کشور ما رخ میدهد، کشاندن مسائل شخصی به جامعه است. به هر حال هر کس در زندگی مسائل شخصی خود را دارد و نباید به هر مسالهای که در کشور ایجاد میشود، با عینک سیاسی نگاه شود، چراکه این اقدام درنهایت منجر به تشدید اختلافات خواهد شد. من در جریان قضیه آقای نجفی و شهرداری او نبودم و اطلاعاتی هم در این زمینه ندارم و تنها شنیدههایی دارم که خیلی از آنها ضدونقیض است، پس نمیتوانم تحلیلی هم ارایه دهم.
هیچ ارتباطی میان صحبتهای اعضای کارگزاران با خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی وجود ندارد
شما بر حفظ بیش از پیش اتحاد و انسجام باتوجه به شرایط فعلی تاکید دارید. به نظر شما طرح بعضی مباحث مناقشهبرانگیز بهخصوص از جانب اشخاصی که به بیت آیتالله هاشمی نزدیک هستند باعث مخدوش شدن این اتحاد نشد؟
اولا هیچ ارتباطی میان صحبتهای اعضای کارگزاران با خانواده آیتالله هاشمیرفسنجانی وجود ندارد. ثانیا آنها شخصیتهای حقوقی مستقل دارند. ایشان فعالان سیاسی و عضو حزب هستند. حتی اگر فرزندان آقای هاشمی هم حرفهایی بزنند، بازهم نمیتوان ایشان را به شخص آقای هاشمی و بیت ایشان منتسب کرد.
حالا که بحث احزاب پیش آمد بد نیست سراغ فعالیتهای حزبی شما برویم. به نظر میرسد که یکجور تقسیم کار سیاسی-خانوادگی میان شما و خواهر برادرهایتان صورت گرفته، بهطوری که شما عضو اعتدال و توسعه هستید و فائزه هاشمی به عضویت کارگزاران درآمده. چقدر آیتالله هاشمی در این انتخابها تاثیرگذار بوده است؟
این انتخابها کاملا شخصی بوده و نمیتوان آن را تقسیم کار خانوادگی توصیف کرد. ابتدا توضیح دهم آن زمان که کارگزاران شکل گرفت اساسا اصلاحطلبان نبودند. اصلاحطلبی از تفکر آقای هاشمی سر بیرون آورد و با کارگزاران سازندگی ادامه یافت. زمانی که ایشان برای سازندگی آمدند، یک اصولگرای اصلاحطلب عملگرا توصیف میشدند.
آقای هاشمی براساس آموختههای دینی، معتقد بود که یک جا نباید ماند و به «تغییر» نیاز است. اگر دولت آقای هاشمی را بررسی کنیم، متوجه میشویم که در قیاس با دولت پیش از خود، تغییرات بسیار زیادی در کشور ایجاد کرد. تفکر آقای هاشمی تفکر سازندگی و توسعه پایدار بود و تفکر سازندگی هم نشأت گرفته از تمایل به اعتدال با پرهیز از افراط و تفریط و اصلاح امور است.
تازه بعد از دوم خرداد بود که برخی احزاب اصلاحطلب همچون مشارکت شکل گرفتند. در آن دوران هم تفکر کارگزاران سازندگی با تفکر اصلاحطلبان فرق داشت. آنها تکنوکرات بودند اما اصلاحطلبان آن زمان، چپهای اول انقلاب بودند. اگر به سوابق احزاب اصلاحطلب نگاه کنید، اغلب چپهای تند اول انقلاب بودند. یک روز مخالف امریکا بودند و از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و یک روز صحبت از مذاکره با امریکا را به میان آوردند.
با این حال دلیل اینکه من به حزب اعتدال و توسعه، گرایش پیدا کردم، به خاطر این بود که بهدنبال تفکر پدرم بودم. ایشان معتقد بود کشور با اعتدال جلو خواهد رفت و توسعه زمانی اتفاق میافتد که اعتدال در تفکر وجود داشته باشد. البته توجه کنید که اعتدال به معنای این نیست که موقع تشکیل دولت نیمی از جناح راست و نیم دیگر را از جناح چپ انتخاب کنیم.چیزی که مهم است تفکر اعتدالی است و افراد باید به اعتدال اعتقاد داشته باشند.
من فکر کردم که با حزب اعتدال و توسعه میتوانم در همین راستا حرکت کنم. هر کدام از ما (فرزندان آیتالله هاشمی) خودمان انتخاب کردیم، اما به هر حال من در هر زمینهای با پدر مشورت میکردم. اخلاق پدر هم اینگونه بود که چیزی را تحمیل نمیکردند. مشورت میدادند ولی درنهایت انتخاب را به خودمان واگذار میکردند.این نکته را اضافه کنم که خواهر و برادرها هم بالاخره با یکدیگر فرق دارند.
قرار نیست همه همعقیده باشیم. منبع مشورت یکی بود اما این بدین معنا نیست که همه به مشورتها توجه میکردند. مهدی و یاسر که از ما کوچکتر بودند و من و محسن و فائزه که با هم مدرسه میرفتیم هر کداممان یکجور بودیم. الان هم همینطور است.
اینطور هم نیست که دولت متاثر از حزب اعتدال و توسعه باشد
شما از تفکر اعتدالی صحبت کردید. امروز در دولتی که موسوم به اعتدال است، تعدادی از اعضا و نزدیکان حزب اعتدال و توسعه حضور دارند. آیا جانمایه تفکر اعتدالی در این دولت قابل مشاهده است؟
به نظر من دولت با افراد مختلف کار میکند و اتفاقا یکی از ایرادهایی که من به این دولت میگیرم، همین است که همه کسانی که با دولت کار میکنند، تفکر اعتدالی ندارند. اینطور هم نیست که دولت متاثر از حزب اعتدال و توسعه باشد. مگر چند نفر از این حزب در دولت حضور دارند؟
همین تعدادی که هستند، تاثیرگذاری بالایی دارند. حضور آقایان نوبخت و واعظی در دولت حضور پررنگی است.
نمیتوان گفت که این دولت، دولت حزب اعتدال و توسعه است. وزارت کشور را درنظر بگیرید. این وزارتخانه سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران را تعیین و اجرا میکند. آیا آقای رحمانیفضلی عضو اعتدال و توسعه است؟ این در حالی است که تمام بار سیاسی کشور بر دوش این وزارتخانه است.آقای نوبخت در سازمان برنامه و بودجه حضور دارند اما کارکرد این سازمان مشخص است. آقای واعظی که مدتی در وزارت ارتباطات بود نقش سیاسی ندارد و حالا هم که رییس دفتر رییسجمهوری است. وزارت خارجه هم که در دست آقای ظریف است. وزارتخانههای مهم به دست اعضای اعتدال و توسعه مدیریت نمیشوند. میخواهم بگویم که نباید اینگونه نگاه کرد که دولت، دولت اعتدال و توسعه است اما نگاه شخص آقای روحانی از موضع اعتدال است.اگر صحبتهای آقای روحانی را از گذشته تا به امروز مرور کنیم، متوجه میشویم که از آغاز رویکرد اعتدالی نداشته بلکه کمکم این تغییر در ایشان به وجود آمده. به مرور خیلیها، حتی اصولگرایان متوجه شدند و فهمیدند که راه برونرفت کشور از مشکلات اعتدال است. اکثریت فهمیدهاند که مشی اعتدالی آیتالله هاشمیرفسنجانی، مشی درستی بوده اما متاسفانه تندروهای هر دو جناح به این مشی اعتدالی ضربه زدهاند و میزنند.
البته امروز در مشی اعتدالی آیتالله هاشمی تردیدهایی ایجاد شده، بهخصوص بعد از مصاحبه آقای خویینیها.
بخشی از صحبتهای ایشان صحت نداشت. همیشه اعتدالیون از اقدامات ایشان ناراحت بودند. اولین اقدام تندروانه ایشان سازماندهی تسخیر سفارت امریکا بود یا مسائلی که در مکه رخ داد یا موضوعات قضایی دهه شصت... اگر از ابتدای انقلاب بررسی کنید، متوجه میشوید که تندرویها از سوی چه کسانی صورت گرفته است...
به هر حال همانطور که چپهای اول انقلاب دچار تغییر و تحول شدهاند و آیتالله هاشمیرفسنجانی هم نسبت به گذشته تغییرات محسوسی داشته. هاشمی دهه 90 با هاشمی اوایل انقلاب یکی است؟
مبانی اندیشه آیتالله هاشمیرفسنجانی از پیش از انقلاب تا پایان عمر همین بود. تفکر ایشان سازندگی و اعتدالی بود. یکی از دوستان پدر تعریف میکرد زمانی که زندان بودیم به ما اعلام کردند که حکمتان اعدام است. همه ناراحت، در گوشهای نشسته بودیم اما آقای هاشمی یک نقشه ایران را جلوی خود گذاشته و نگاه میکرد. به شوخی به ایشان گفته بودند که حکم ما اعدام درآمده اما تو نقشه ایران را نگاه میکنی؟ آقای هاشمی میگوید من نگاه میکنم که کجاها میتوان سدهای خوبی ساخت. یعنی قبل از انقلاب ایشان به فکر توسعه بوده است.
در بحث اعتقاد آقای هاشمی به توسعه و سازندگی شکی نیست اما به لحاظ مشی سیاسی آیا آقای هاشمی دهه 70 با دهه 90 تفاوت ندارد؟
نه، هیچ تفاوتی ندارد، تفاوتش در این است که آقای هاشمی حرفهایی را که در جلسات خصوصی بیان میکرد در یک تریبون عمومی گفت.
بعد از 88 چطور؟
به هر حال شرایط زمانی هر پدیدهای را هم باید مدنظر داشته باشید؛ زمان دفاع مقدس، زمان سازندگی و زمان بازسازی کشور اولویتهای کار ایشان بود و باید بپذیریم که به تدریج شرایط برای کشور سختتر و سختتر شد. آقای هاشمی تا آن زمان حرفهای خود را به جامعه نمیزد. به هر حال ما کنار آقای هاشمی زندگی میکردیم. ایشان میگفت هر صحبت من اختلاف را بیشتر خواهد کرد، بنابراین باید سعی کنم به سمت اصلاح بروم نه به سمت اختلاف و دعوا. آقای هاشمی خیلی از اختلافاتی را که وجود داشت بروز نمیداد.
یعنی شما از خطبه تیر ماه 88 جا نخوردید؟ تحولی احساس نکردید؟ میگویید که خود واقعی آقای هاشمی بعد از 88 بود؟
چون کاملا منطبق با دیدگاهها و اعتقادات ایشان بود. در اوج تخریبهای افراطیون اصلاحطلب آنها را فقط نصیحت میکردند. قبل از آن هم همینطور بودند منتها بیشتر حرفها را در جلسه خصوصی بیان میکردند. ا
گر به خطبه آقای هاشمی در سال 1388 -آخرین خطبهای که خواندند- توجه کنید، اولین مسالهای که ایشان بیان کرد، حفظ نظام بود. آقای هاشمی میگفت باید نظام را حفظ کنیم ولی به صورت همزمان باید برخی اقدامات را انجام دهیم تا مردم راضی باشند. آقای هاشمی همیشه به این موضوع اعتقاد داشت که ما باید مشروعیتمان را از مردم بگیریم وگرنه نمیتوان کاری برای کشور انجام داد. همیشه تاکید داشتند که جمهوری اسلامی دو پایه جمهوریت و اسلامیت دارد و هر کدام از آنها ضعیف شود، جمهوری اسلامی حرکت مناسبی نخواهد داشت.
روحانی حرفهایی را که لازم است به زبان میآورد
برای نمونه ایشان بحث زندانیان سیاسی را مطرح کردند...
قبلا هم در این مورد صحبت میکردند اما در جمعهای کوچکتر.
آیا در دوره ریاستجمهوریشان یا موقعی که رییس مجلس بودند هم بحث زندانیان سیاسی را مطرح کرده بودند؟
در آن دوران هم مطرح میکردند. آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوری با برخی سیاستهای وزارت اطلاعات اختلافنظرهای جدی داشتند، اما اگر منظورتان این است که چرا در سخنرانیهای قدیمیتر این سبک از سخنرانی را از خود نشان ندادند، دلیلی دارد.
امروز که صحبت از مسائلی از این دست زیاد است، آیا زندانی سیاسی نداریم؟ در آن روز مردم طلب میکردند. آن زمان مردم به همین دلیل به نماز جمعه رفتند، چون میخواستند که آقای هاشمی برایشان اینگونه سخنرانی کند. آن روز مشکل اساسی کشور را مطرح کردند. خطبههای نماز جمعه آقای هاشمی را ببینید که چندینبار در مورد «عدالت اجتماعی» صحبت کرده است. مساله اصلی کشور در آن زمان عدالت اجتماعی بود. عدالت اجتماعی فقط در اقتصاد که نیست، در فرهنگ و سیاست و... نیز باید جاری و ساری باشد.
بیشتر بحث بر سر همراهی با مردم است. شما میفرمایید که در زمانی مصلحتاندیشیهایی وجود داشت اما بعدا فضا طوری بود که میشد صریحتر حرف زد.
آن زمان همه چیز علنی شده بود. آقای هاشمی پیش از خطبههای سال 88 قصد داشت، بخش قابلتوجهی از مردم که دولت را قبول نداشتند با انقلاب زاویه پیدا نکنند وجلوی ریزش و شکاف آنها با نظام گرفته شود.
این مساله در حال حاضر در مورد آقای حسن روحانی هم مصداق دارد. در دوره اول ریاستجمهوری صریحتر با مردم سخن میگفت اما بعد از انتخابات 96 مصلحتسنجیها باعث شد که این ارتباط محدود و محدودتر شود، این موضوع را قبول دارید؟ در واقع روند طی شده توسط آقای روحانی بر عکس آیتالله هاشمی به نظر میرسد.
این روند تغییر پیدا نکرده بلکه کمتر شده است، ضمن اینکه چقدر میتوان حرفها را تکرار کرد؟ من یک روز به پدر گفتم که چرا شما دیگر به نماز جمعه نمیروید؟ -نه اینکه از ایشان درخواست نشد، بلکه چندینبار درخواست شد- آقای هاشمی گفت برای اینکه من این حرفها را زدهام. اگر این حرفها به اقدام عملی تبدیل شود من باز هم به نماز جمعه خواهم رفت اما نمیشود که من هر بار به نماز جمعه بروم و همین حرفهای تکراری را بگویم.م
عتقدم آقای روحانی هم خیلی وقتها، حرفهایی را که لازم است به زبان میآورد. شاید خیلی حرفها گفتنی نباشد و بتوان در همان جلسات خصوصی مشکلات را حل و فصل کرد. ما که نمیدانیم چه فشارهایی در پشت پرده روی دولت وجود دارد. چقدر اصرار داشتند که روحانی اعلام کند ما از برجام خارج میشویم اما ایشان قبول نکرد و هزینهاش را هم داد و میپردازد.
شما معتقد نیستید که چرخش سیاسی رخ داده است؟
نه. من چرخش سیاسی از سوی روحانی نمیبینم. امروز برای فعالیت او شرایط سختتر شده است. به نظر من او دیدگاههای گذشته خود را دارد و حتی پررنگتر هم شده است.
اما برخی این تغییر و تحولات آقای روحانی را به حساب گردش به راست میگذارند و معتقدند که این گردش تحتتاثیر اعتدال و توسعه است.
اینطور نیست. البته من خیلی در جلسات حزبی شرکت نمیکنم چون مشغلههایم زیاد شده است. ممکن است برخی حرفی زده و صحبتهایی هم کرده باشند.
اعتدال و توسعه معمولا کاندیدای حزبی مستقلی نداشته است. برخی معتقدند بعد از دولت حسن روحانی، این حزب اعتماد به نفس لازم را پیدا کرده که بتواند حضور پررنگتر و مستقلی داشته باشد. شما هم به این باور رسیدهاید؟
اینکه ما در اعتدال و توسعه همواره حامی کاندیداهای دیگران بودهایم، مشکلی است که من قبول دارم و میپذیرم. در حزب هم در مورد این موضوعات صحبت میشود؛ میتوانم بگویم که برخی افراد در حزب این اعتماد به نفس را پیدا کردهاند - به هر حال حزب محل تضارب آراست- بنابراین برخی این موضوع را مطرح میکنند که باید مستقل عمل کنیم یا اساسا رای روحانی رای به ماست اما اکثریت اعضا این تفکر را قبول ندارند و معتقدند که رای روحانی در سایه یک ائتلاف شکل گرفته است.
وقتی شما از حزب صحبت میکنید، به معنای حضور تفکرات مختلف است که به جمعبندی مشخصی میرسند، بنابراین میتوان گفت که برخی افراد در حزب چنین تفکری دارند اما اکثریت این را نمیپذیرند.
نظر آقای واعظی با نظر من فرق دارد
سال گذشته آقای واعظی در مورد ائتلاف اصلاحطلبان و روی کار آمدن حسن روحانی اظهارنظری کرد و گفت که هیچوقت با اصلاحطلبان ائتلاف نکردیم. این اظهارنظر حواشی مختلفی به دنبال داشت.
این نظر شخصی آقای واعظی بود و نظر من با ایشان متفاوت است.
این به نوعی فرار از پاسخگویی نیست؟ چطور میتوان گفت که عضو موثری از یک حزب که باید به تشکیلات و مواضع تشکیلاتی پایبند باشد، اظهارنظری شخصی مطرح کرده است؟
اصلا نباید اینطور تحلیل کرد. این اشتباه ماست. اگر نظر حزب را بیان میکرد، ماجرا فرق داشت اما این یک اظهارنظر شخصی بود. اشکال این است که ما در ایران کار حزبی چندانی انجام ندادهایم، بنابراین هر کس هر حرفی میزند به پای حزب گذاشته میشود. ما در طول تاریخ ایران دو حزب موفق داشتیم؛ حزب توده و حزب جمهوری اسلامی. این دو حزب به واقع تشکیلاتی برخورد میکردند.
الان کدام حزب تشکیلاتی رفتار میکند؟ نه فقط حزب ما بلکه همه احزاب اینگونه هستند. ما فکر میکنیم حزب باید زمانی که موسم انتخابات است، حضور به هم رساند. حزب باید برنامه داشته باشد که برای نمونه حزب جمهوری اسلامی اینگونه بود. با این حال یک مشکل بزرگ هم داشت که اتفاقا آقای هاشمی در کتاب خاطراتش به آن اشاره کرده است. آقای هاشمی روایت کرده که انحلال حزب به دلیل وجود دو تفکر در حزب بود؛ دو تفکری که از یکدیگر شدیدا فاصله گرفتند.
ایشان نوشتند که ما اول فکر میکردیم در حزب اگر همه تفکرات دور هم جمع شود، موفق خواهیم بود اما بعدا متوجه شدیم که نمیشود همه تفکرات دور هم جمع شوند. الان هم احزاب همین وضعیت را دارند. اگر در شورای مرکزی احزاب حضور پیدا کنید، متوجه میشوید که هر کدام یک تفکر دارند. اعتدال و توسعه هم همینطور است. کارگزاران سازندگی از این نظر وضعیت بهتری دارد.
یعنی صحبتهای مختلفی که از حزب شما مطرح میشود، به نوعی ضعف محسوب میشوند؟
بله، قبول دارم. اما به این نکته توجه کنید که وقتی آقای واعظی از زبان دولت سخن میگوید یا زمانی که از موضع حزبی صحبت میکند، دو موضع متفاوت است. دولت ما که حزبی نیست و نسبتی هم با اعتدال و توسعه ندارد، بنابراین آقای واعظی به عنوان رییس دفتر رییسجمهوری و از این جایگاه صحبت میکند.
اما اعتدال و توسعه بیانیهای نداد تا مشخص شود اینگونه موضعگیریها به حزب ارتباطی ندارد؟
من باز هم تاکید میکنم که ما در ایران کار تشکیلاتیمان ضعیف است. هر کدام از این اشکالات به تشکیلات بازمیگردد.
آیا برای مجلس میتوانیم منتظر یک لیست انتخاباتی مجزا از اعتدال و توسعه باشیم؟
من شخصا با ارایه فهرست مجزای انتخاباتی موافق نیستم و فکر میکنم باید با گروههای همفکر ائتلاف کرد.
در این گروههای همفکر ممکن است اصولگرایان هم وجود داشته باشند؟
مثلا چه اصولگرایانی؟
تفکر ما قرابت زیادی با آقای لاریجانی ندارد
مثلا چهرههایی چون علی لاریجانی؟
تفکر ما قرابت زیادی با آقای لاریجانی ندارد و در برخی موضوعات اختلاف سلیقه داریم. زمانی که اعتدال و توسعه شکل گرفت اگرچه آقای علی لاریجانی در جلسات اولیه شرکت میکردند، اما بعد دیگر حضور نیافتند، عضو موسسین هم نبودند. پس مشخص است که زاویهای با اعتدال و توسعه دارند که دیگر حضور نیافتند.
برخی چهرههای مستقل در مجلس هم عضو اعتدال و توسعه نبودند اما بعدا که مجلس تشکیل شد به عضویت حزب درآمدند. ممکن است در برخی از اعضای حزب قرابت فکری با این جریان مستقل یا اصولگرایان مستقل وجود داشته باشد اما حزب هنوز تصمیم مشخصی نگرفته است. به هر حال اینگونه موضوعات باید در شورای مرکزی مطرح و بررسی شود. همان زمان تشکیل مجلس دهم هم بودند کسانی که با تشکیل فراکسیون مستقلین مخالف بودند از جمله خود من.
به نظر میرسد که خروجی مشترک و تشکیلاتی در اعتدال و توسعه ندارید.
برخی تصمیماتی که گرفته میشود اساسا ربطی به حزب ندارد و برخی خودشان بعضی کارها را انجام میدهند. برای همین است، تاکید دارم که عدهای حزبی حرکت میکنند و عدهای با تفکر خودشان پیش میروند. این مشکل همیشگی در احزاب است.
از خلال صحبتهای شما میتوان برداشت کرد که کمی از همحزبیهایتان دلخور هستید؟
نه دلخوری از حزب ندارم. شرکت نکردنم در جلسات به دلیل این است که مشغله زیادی در زمینه بیماریهای خاص دارم و دیگری به خاطر مادر است. از زمانی که پدر فوت کرده است، نمیخواهیم خیلی ایشان تنها بمانند.
از سویی من در حزب جمهوری اسلامی حضور داشتم و کار تشکیلاتی را دیده و انجام دادهام بنابراین وقتی به حزب نگاه میکنم و میبینم کارها تشکیلاتی پیش نمیرود، وقتی برای حزب نمیگذارم. دلخور نیستم اما اشکالاتی را هم که وجود دارد با اعضا در میان میگذارم، چندین جلسه با آقای نوبخت در این زمینه داشتیم و در شورای مرکزی بحث کردیم.
اگر قرار بود ایدهآل فاطمه هاشمی اتفاق افتد، فراکسیون مستقلین تشکیل نمیشد؟
نظر من این بود که این فراکسیون تشکیل نشود. ما وقتی ائتلافی انجام دادیم و بعد فراکسیون امید شکل گرفت باید حرفهایمان را در قالب همین فراکسیون مطرح میکردیم.
انتخابات مجلس یازدهم در پیش است. برخی کارشناسان معتقدند که به دلیل عملکرد نهچندان قوی دولت در دوره دوم و همچنین عملکرد فراکسیون امید در مجلس، مردم استقبال چندانی از این انتخابات نخواهند داشت. نظر شما چیست؟
اشکالی که وجود دارد این است که ما همهچیز را سیاه و سفید میبینیم. در صورتی که در مسائل سیاسی و اجتماعی را نباید سیاه و سفید دید، بلکه باید خاکستری به موضوعات نگاه کرد. اینکه بگوییم دولت روحانی یا فراکسیون امید شکست خورده، حرف درستی نیست، همانطور که اگر بگوییم صددرصد موفق بوده نیز واقعی نیست. اینکه بگوییم مردم اصلا پای صندوق رای نمیآیند، درست نیست، نمیتوان از الان پیشبینی کرد که چه اتفاقی رخ خواهد داد.
مردم همیشه نشان دادهاند که نگران کشور هستند بنابراین سعی میکنند با حضورشان نگرانی ایجاد شده را از بین ببرند. آنچه در انتخابات مجلس یازدهم اهمیت دارد این است که چگونه ائتلافها پیش خواهد رفت. در ائتلافی که در گذشته صورت گرفت، اصلاحطلبان فشار زیادی میآوردند تا بیشترین تعداد کرسیها را از آن خود کنند. اگر میخواهیم فضای معتدلی بر مجلس حاکم شود باید افرادی را انتخاب کنیم که به تفکر اعتدالی باور داشته باشند. همچنین اشراف به چارچوبهای مجلس و قوانین اهمیت بسزایی دارد. در دوره کنونی بعضی افراد وارد مجلس شدند که اشرافی به قوه مقننه نداشتند.
کاندیدای مجلس میشوید؟
به این موضوع فکر نکردم.
دیگر اعضای خانواده چطور؟
فائزه هم فکر نمیکنم که بتواند کاندیدا شود چون احتمالا رد صلاحیت میشود. بقیه هم بعید میدانم به این موضوع فکر کرده باشند. دفعه پیش که کاندیدا شدیم هم من و هم محسن آخرین لحظه تصمیم گرفتیم که برای ثبتنام اقدام کنیم. ساعت 12 ظهر آخرین روز برای ثبتنام رفتیم.
در نامه عدم احراز صلاحیتی که برای آیتالله هاشمی در جریان انتخابات سال 92 فرستادند آیا چرایی رد صلاحیت مطرح شده بود؟
یکی از اعضای شورای نگهبان به ایشان گفت که شما تایید میشوید چون وقتی اسم شما در جلسه آورده شد، گفتهاند که بحثی در مورد شما وجود ندارد. بعد از این قضیه، وزیر اطلاعات آقای احمدینژاد به جلسه شورای نگهبان میرود.
اول میخواسته با معاونانش در جلسه شرکت کند که برخی اعتراض میکنند، درنهایت آقای مصلحی به جلسه شورای نگهبان میرود و میگوید آقای هاشمی رای بالایی دارد و اگر ایشان بیاید، تمام پنبههای ما رشته میشود.
به همین دلیل چند راه بیشتر نداریم، [...] یا باید شخص آقای هاشمی انصراف دهد یا رد صلاحیت شود. آقای لاریجانی و آقای روحانی، یکی شب و دیگری صبح این پیام را به آقای هاشمی میرسانند و میگویند که میخواهند شما از انتخابات کنارهگیری کنید. آقای هاشمی هم که پاسخ میدهد من این کار را انجام نمیدهم چون با خواست مردم آمدم و نمیتوانم به مردم دروغ بگویم. اگر میخواهند من را رد صلاحیت کنند.
در دوران آقای هاشمی گرفتاریها وجود داشت اما کمتر بود
دوباره به دولت برگردیم. برخی کارشناسان سیاسی معتقدند که به دولت اجازه داده نمیشود سهمی از قدرت و اختیارات داشته باشد. آقای حسن روحانی هم در ماه رمضان تقریبا در 3 نشست مختلف نسبت به محدودیت اختیارات رییسجمهوری واکنش نشان داد. این دغدغه همه روسای جمهور بوده است. آقای خاتمی هم به این موضوع اعتراضهایی داشت، بنابراین اغلب روسایجمهوری ایران دچار اصطکاکهایی با نهادهای قدرت شدهاند و جالب اینجاست که آقای هاشمی تنها رییسجمهوری بوده که نسبت به محدودیت اختیارات اعتراضی نکرده است؟ آیا این محدودیتها برای ایشان کمتر بود یا آقای هاشمی صحبتی از آن نمیکرد؟
در دوران آقای هاشمی هم این گرفتاریها وجود داشت اما اولا کمتر بود ثانیا ایشان در این مورد صحبت عمومی نمیکرد. خاطرم هست در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی، عدهای به ما میگفتند ایشان طرحهای بزرگی دارد اما نمیگذارند اجرایی شود. وقتی از پدر در این مورد سوال میکردم، تایید میکردند. به هر حال شرایط فرق دارد و هر کس هر کاری را میخواهد، انجام دهد اما نمیتواند، میگوید نگذاشتند. حقیقتا این روحیه در پدر وجود نداشت. البته محدودیت اختیارات هم به این شدت نبود. آقای هاشمی همیشه میگفت بعضی نمیگذارند کارهای بزرگی در کشور انجام شود اما بعضی نمیخواهند این کارهای بزرگ انجام شود.
معتقدید که همزمان با موضوع کاهش اختیارات، از طرف دیگر، با افزایش محدودیتها مواجه بودهایم؟
بله، قطعا. در دوران آقای هاشمی محدودیتهایی وجود داشت که ایشان بازگو نمیکرد. در دوران آقای خاتمی هم وجود داشت، اما برای آقای روحانی بیش از بقیه است. فضای سیاسی در دوران آقای روحانی بسیار تندتر شده است. الان برای رییسجمهوری هیچ احترامی قائل نیستند. آن زمان حد و حریمی برای رییسجمهوری قائل بودند. این فشارها از ابتدای دولت آقای روحانی وجود داشت اما به مراتب بیشتر شد. سال 92 اصولگرایان فکر نمیکردند که آقای روحانی رای بیاورد.
وقتی آقای هاشمی رد صلاحیت شدند و همراه آقای خاتمی اعلام کردند که به روحانی رای میدهند، شرایط رای ایشان بسیار تغییر کرد. مردم توقع نداشتند آقای هاشمی رد صلاحیت شود، کسی که 40 سال برای نظام کار کرده است و همه رقم هزینه داده، به یکباره رد صلاحت شود. اما به هر حال بعد از رد صلاحیت مظلومیتی برای ایشان به وجود آمد. همین باعث شد که حمایت آقای هاشمی و البته آقای خاتمی از آقای روحانی در میزان رایآوری او تاثیر بسزایی داشته باشد. از همان زمان آزار و اذیتها آغاز شد. وقتی آقای هاشمی در قید حیات بودند، کمک بزرگی برای آقای روحانی بود. خیلی از مسائل را پدر پیگیری میکرد. اما در دور دوم، آقای هاشمی نبودند و همین کار را برای آقای روحانی سخت کرد. بعد از آقای هاشمی فشار روی دولت آقای روحانی بیشتر شد.
سر میز صبحانه هم همیشه بحث و حرف و تحلیل سیاسی بود
یعنی تعامل میان آقای هاشمی و حاکمیت باعث میشد فشارها کنترل شود؟
بله، به هر حال این تعامل فشارها را کنترل میکرد، ضمن اینکه پدر اساسا منطقی و اصولی برخورد میکردند. برای یک سخنرانی کوتاه، یک روز وقت میگذاشت و مطالعه میکردند. بارها شده بود جدیدترین کتابها را به ایشان معرفی میکردم و متوجه میشدم که آن کتاب را خواندهاند. پدر یک دقیقه هم بیکار نبود. از صبح بعد از نماز، پشت کامپیوتر مینشستند تا خبرها را بخوانند. بعد اخبار رسانههای مختلف را گوش میکردند و همزمان گزارشها را بررسی یا مطالعه میکردند. بعد صبحانه میخوردند.
سر میز صبحانه هم همیشه بحث و حرف و تحلیل سیاسی بود. بعد به دفتر میرفتند و تمام روزنامهها را از چپ تا راست میخواندند. سپس ملاقاتها و جلسات شروع میشد. بعد از ناهار هم 20 دقیقه استراحت داشتند و تا ساعت 8 یا 9 به خانه بر میگشتند. ایشان یک دقیقه بیکار نبودند. به خاطر همین مطالعه زیاد بود که وسعت دید قابلتوجهی داشتند. خاطرم هست سر ماجرای برجام ایشان خیلی پیگیری کردند تا برجام به نتیجه برسد.
اخیرا مخالفان دو پروژه را مطرح کردند؛ یکی عدم کفایت رییسجمهوری و دیگری استعفای دولت که اندکی بعد از روی کار آمدن آقای حسن روحانی مطرح شد. زمانی که آقای هاشمی در قید حیات بود در مورد این موضوع صحبتی شد؟ کمک یا اقدامی برای جلوگیری از تحقق این پروژه تندروها انجام گرفت؟
بله، این بحثها مطرح بود. حتی خاطرم هست که به خود من هم از طرف مخالفان آقای روحانی گفته میشد که آقای روحانی بیش از 6 ماه دوام نمیآورد و وادار به کنارهگیری میشود. این مباحث در محافل خصوصی مطرح بود.
به نظر شما ممکن است بعد از انتخابات مجلس با تغییر ترکیب احتمالی قوه مقننه، این پروژهها محقق شود؟
اگر این اتفاق رخ دهد، اشتباهی تاریخی صورت گرفته و انجام این پروژه تنها یک انتقامگیری از سر کینه شدید است.
یکی دیگر از موضوعاتی که حسن روحانی در دو سال گذشته بارها به آن اشاره کرده، رفراندوم به عنوان یک ظرفیت مهم قانون اساسی است. در برهه کنونی که ما با مشکلات دیپلماتیکی مواجه هستیم و توافق برجام هم با پیچیدگیهایی روبهرو است به نظر شما استفاده از این ظرفیت برای دولت راهگشا خواهد بود؟
در یک حکومت دموکراتیک چنین اتفاقاتی و رجوع به رای مردم لازم است. امام(ره) هم همیشه تاکید داشتند که ولایت فقیه مشروعیت خود را از مردم میگیرد. ایشان حتی در حکمی که به آقای بازرگان دادند، به این نکته اشاره کردند. این موضوع در مورد ائمه (ع) هم صادق است و هیچ کدام از امامان ما جز امام علی (ع) و امام حسن (ع) به خلافت نرسیدند، چراکه در دین اسلام بیعت با مردم بسیار اهمیت دارد، بنابراین با نگاهی به دین و با نگاهی به دموکراسی مورد قبول جمهوری اسلامی بحث رجوع به آرای مردم و رفراندوم بسیار اهمیت دارد. حق مردم است که برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند.
از دولت و مجلس عبور کنیم به مجمع تشخیص مصلحت نظام برسیم. بعد از فوت آقای هاشمی، مجمع تشخیص مصلحت با دو رییس دیگر اداره شد. به نظر شما روسای بعدی چه تفاوتهایی در اداره مجمع ایجاد کردند؟
بعد از آقای هاشمی عملا کاری انجام نشد. قبلا جلسات مجمع به صورت مرتب برگزار میشد و نتیجهبخش هم بود. کارمندانی هم که در مجمع هستند همین را میگویند.
آقای هاشمی وقتی ریاست مجمع را داشتند، مسوولیتهای متنوع و متعددی داشته و از همین روی اشراف کاملی به همه نهادها و سازمانها داشتند. آقای هاشمی چه قبل از انقلاب چه بعد از آن به تمام استانهای کشور سفر کرده و نبض کشور در دستشان بود.
چندینبار صحبت کرده بودند که حصر تمام شود
ظاهرا شما ارتباط نزدیکتری با آقای هاشمی داشته و مکالمات زیادی در زمینههای مختلف با ایشان داشتید. در این سالها آقای هاشمی درمورد حصر دغدغهای داشت یا کار خاصی انجام داد؟
همیشه دغدغه حصر را داشتند. میگفتند چندینبار صحبت کردند که حصر تمام شود چراکه برای جمهوری اسلامی یک ننگ محسوب میشود.
آقای هاشمی خیلی نگران آینده کشور بودند. یادم هست آخرین چهارشنبه بود و ایشان را که دیدم در مورد فیلم معمای شاه با هم صحبت کردیم. معتقد بودم که برخی قسمتهای فیلم دقیق نیست که ایشان هم موافق بودند.
بعد از آن به پدر گفتم شما هیچوقت از شکنجههایتان برای ما نگفتید و از ایشان خواستم تعریف کند. پدر شروع کرد از شکنجههایش گفتن. توضیح داد که چه شد تفسیر قرآن نوشت؛ میگفت زیر شکنجه به قرآن فکر میکردم و آیات قرآن را میخواندم. همهچیز را توضیح داد. حین این بحثها بود که مادر گفتند چه فایده؟! این همه برای انقلاب زجر کشیدی؛ خودت، من و بچهها سختی کشیدیم، آخرش چه شد؟ تو این را برای انقلاب میخواستی؟ پدر با آهی گفت «من آرزوهای بزرگی برای ایران داشتم؛ نگذاشتند.»
هیچوقت این حرف را به این صراحت نزده بودند. اما اینبار گفت نگذاشتند انجام دهم اما هنوز هم ناامید نیستم. هنوز هم میشود کاری کرد. یکشنبه شب پدر از دنیا رفت.
شنیدن و پذیرش اینکه «نگذاشتند» آن هم از زبان کسی همچون آیتالله هاشمی کمی عجیب نیست؟
الان خیلیها میگویند نمیگذارند و نمیشود اما آقای هاشمی این روحیه را نداشت. بعضی اوقات به پدر میگفتم شما چرا اینقدر تحمل میکنی و هر که هر چه میخواهد در مورد شما میگوید و شما اعتراضی نمیکنید؟ جواب دادند حرف زدن چه فایدهای دارد؟ من باید تا جایی که میتوانم کارهایی را که میشود انجام دهم. میگفتند میشود با یک جمله جنگ داخلی در کشور راه انداخت و میشود با یک جمله وحدت و دوستی برقرار کرد، کدام درست است؟ اینکه این اختلافات رخ دهد و مردم و کشور آسیب ببینند؟
آقای هاشمی معتقد بود فقط با آرامش میتوان تغییر ایجاد کرد نه با دعوا. پدر در زندگی شخصی هم همین باور را داشت. بچهتر که بودیم من و محسن و فائزه دعوا میکردیم بعد به پدر شکایت میکردیم. پدر هم به هر کدام از ما جداگانه میگفت تو آرام باش من دعوایش میکنم و به حسابش میرسم. ما سهطرف راضی برمیگشتیم و خبر نداشتیم که به بقیه هم همین را گفته است.
همین باعث میشد زود تمام شود و دعوا را فراموش کنیم.یک روز به دیدن کسی رفتیم که دایما در محافل مختلف اتهاماتی را به ما نسبت میداد و ادعاهایی در مورد ما داشت مثل اینکه جزیره کیش برای هاشمی است و... بعد که بازگشتیم به پدر گفتیم، میخواهیم از این فرد شکایت کنیم چون با مردم عادی فرق دارد. از ما پرسید شما رویتان میشود از فلانی شکایت کنید؟ شما که با او صحبت کردید و او هم اشتباهش را قبول کرده، برای چه شکایت کنید؟ یعنی آنقدر روح بزرگی داشت و میگفت بگذار هر چه میخواهند بگویند، یک روز به اشتباهاتشان پی میبرند.
کدامیک از بچهها بیشتر شبیه آقای هاشمی هستند؟
هیچ کدام. هیچ کدام از ما شبیه پدر نیستیم. البته مهدی هوش بالای خود را از پدر به ارث برده است.
آقای هاشمی هیچوقت در مورد آن جلسه انتخاب رهبری مجلس خبرگان با شما صحبت کردند؟
چرا صحبت کردیم. همان فیلمهایی که چندی پیش پخش شد را قبلا برای ما گفته بودند. پدر در خاطرات خود هم نوشته است که طرفدار شورایی شدن رهبری بودند اما شورایی بودن رهبری رای نیاورد.
بعد از انتشار این ویدیوها از جلسه انتخاب رهبری عدهای میگفتند که رایگیری دوم انجام نشده است.
رهبری رای بالایی آوردند زمانی که قانون اساسی بعد از بازنگری دوباره به رای گذاشته میشود، مجددا در مجلس خبرگان رهبری برای رهبر شدن آیتالله خامنهای رایگیری صورت میگیرد. بعضی اعضا اعتقاد داشتند که چون رایگیری انجام شده، رایگیری مجددا نیاز نیست اما برخی دیگر معتقد بودند که اینطور ممکن است شبهه ایجاد شود و لذا رایگیری مجدد انجام شد. اما به هر حال هم ایشان و هم آیتالله خامنهای و هم سایر سران قوا پس از رحلت به شورایی بودن رهبری معتقد بودند اما اکثریت رهبری فردی را تصویب کردند.
مطمئنم که پدر وصیتنامه دیگری داشتند
فرزندان آقای هاشمی هیچوقت از اینکه همیشه اسم و رسمشان زیر سایه ایشان است و نمیتوانند شخصیت مستقل سیاسی داشته باشند، ناراحت نیستند؟
نه، این یک افتخار برای ماست. آنقدر ایشان بزرگ بود که هر چه شخصیت ما بزرگ باشد به پای ایشان نمیرسد.
از وصیتنامه گم شده آقای هاشمی چه خبر؟
هنوز پیدا نشده است. من مطمئنم که پدر وصیتنامه دیگری داشتند. سالی که میخواستیم به عراق برویم وصیتنامه نوشتند که مادر هم به وصیتنامه خود مطالبی اضافه کرد. یکبار دیگر هم دو، سه سال قبل از فوتشان دیدم که پدر و مادر در مورد این موضوع حرف میزنند که من خندیدم و به شوخی گفتم سهم من را بیشتر از بقیه بنویسید. به هر حال این وصیتنامهای که ما دیدیم سال 79 نوشته شده بود.
پس چرا محسن هاشمی اصرار دارد که غیر از وصیتنامهای که پیدا شد وصیتنامه دیگری وجود ندارد؟
محسن اصرار نداشت بلکه ندیده بود که پدر وصیت دیگری بنویسد. در مسائل خانوادگی من خیلی به پدر نزدیکتر بودم، حتی بعد از وفات ایشان محسن از من پرسید که میدانی وصیتنامه پدر کجاست که من گفتم باید یا در گاوصندوق خانه یا گاوصندوق و چند کشویی که در مجمع داشتند، باشد. در این گاوصندوقها هم برخی پروندهها و مطالب مهمی را نگهداری میکردند. اما وقتی به دفتر ایشان در مجمع مراجعه شد هیچ کدام از آن پروندهها نبود.
گفته شده که مدارک و پروندههایی در مورد انتخابات سال 88 در گاوصندوق مجمع داشتند. این نقلقول درست است؟
مدارک و پروندههای خیلی زیادی بود، ازجمله این پروندهها در مورد انتخابات 84 بود که یکی از قضات نامهای در مورد تخلفات صورت گرفته در این انتخابات برای آقای هاشمی فرستاده بود. نامهای که آقای مطهری هم در مورد تخلفات صورت گرفته در این انتخابات به آن اشاره کرده است. مدارک و پروندههای متعددی بود که نمیتوانم از جزییات آن چیزی بگویم. من میخواندم و بعد در همان کشو میگذاشتم که بعد از فوت ایشان ناپدید شد.
برخی از مهمترین قسمتهای این گفتوگو به شرح زیر است:
*بعد از مصاحبه آقای خویینیها این سوال مطرح شد که شما در اول انقلاب چه کردهاید؟... همیشه اعتدالیون از اقدامات ایشان ناراحت بودند.
*اصلاحطلبی از تفکر آقای هاشمی سر بیرون آورد و با کارگزاران سازندگی ادامه یافت.
*همه کسانی که با دولت کار میکنند، تفکر اعتدالی ندارند.
*اگر به سوابق احزاب اصلاحطلب نگاه کنید، اغلب چپهای تند اول انقلاب بودند.
*آقای هاشمی تا سال 88 حرفهای خود را به جامعه نمیزد.... ایشان میگفت هر صحبت من اختلاف را بیشتر خواهد کرد.
*هاشمی میگفت باید نظام را حفظ کنیم ولی همزمان باید اقداماتی انجام دهیم تا مردم راضی باشند.
*هاشمی در دوران ریاستجمهوری با برخی سیاستهای وزارت اطلاعات اختلافنظرهای جدی داشت.
*در طول تاریخ ایران دو حزب موفق داشتیم؛ حزب توده و حزب جمهوری اسلامی.
*آقای هاشمی نوشتند که ما اول فکر میکردیم در حزب اگر همه تفکرات دور هم جمع شود، موفق خواهیم بود اما بعدا متوجه شدیم که نمیشود همه تفکرات دور هم جمع شوند.
*تفکر ما(اعتدال و توسعه) قرابت زیادی با آقای لاریجانی ندارد و در برخی موضوعات اختلاف سلیقه داریم.
*آقای هاشمی همیشه میگفت بعضی نمیگذارند کارهای بزرگی در کشور انجام شود اما بعضی نمیخواهند این کارهای بزرگ انجام شود.
*آقای هاشمی همیشه دغدغه حصر داشتند. میگفتند چندینبار صحبت کردند که حصر تمام شود چراکه برای جمهوری اسلامی یک ننگ محسوب میشود.
*هیچ کدام از ما شبیه پدر نیستیم. البته مهدی هوش بالای خود را از پدر به ارث برده است.
*من مطمئنم که پدر وصیتنامه دیگری داشتند. سالی که میخواستیم به عراق برویم وصیتنامه نوشتند که مادر هم به وصیتنامه خود مطالبی اضافه کرد.
*مادر گفتند چه فایده؟! این همه برای انقلاب زجر کشیدی؛ خودت، من و بچهها سختی کشیدیم، آخرش چه شد؟ تو این را برای انقلاب میخواستی؟ پدر با آهی گفت «من آرزوهای بزرگی برای ایران داشتم؛ نگذاشتند.»
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید