محسن صفایی فراهانی، فعال سیاسی اصلاحطلب:
دولت در سایه، در بسیاری از زمینهها از دولت قانونی قویتر است/ رفع حصر از محصورین در این شرایط میتواند به جامعه امید دهد/ نمیشود مدام بر طبل خودی و غیرخودی کوبید/ تنها راهحل شرایط کشور اعتماد به جریانهای سیاسی و مدنی در داخل کشور است/ دوره سالهای 84
محسن صفایی فراهانی، فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: دولت در سایه، در بسیاری از زمینهها از دولت قانونی قویتر است و منابع مالی بیشتر، امکانات گستردهتر، قدرت مانور بالاتر و دسترسی به تریبونهای بیشتری دارد، لذا همه اینها شرایط پیچیدهای در سیاست داخلی بهوجود میآورد.
اعتمادآنلاین| محسن صفاییفراهانی، فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به برخی اقدامات صورت گرفته در جامعه بیان کرد: گروهی بدون توجه به مجموع شرایط کشور و نیاز به همبستگی ملی در این شرایط مانعی برای حل مشکلات کشور بوده و به آتش بحرانها میدمند.
این چهره سیاسی معتقد است اگر مسئولین در گذشته برای هماهنگی تدبیری لازم نمیدیدند، حالا نیاز به تدابیر جدی دارند. ولی متاسفانه اتفاقاتی که در جامعه در سطوح مختلف روی میدهد حاکی از این هماهنگی نیست. متن کامل گفت و گوی محسن صفایی فراهانی، را در ادامه میخوانید:
دولت در سایه، در بسیاری از زمینهها از دولت قانونی قویتر است
آقای مهندس! با توجه به دیدار آقای رئیسجمهور با فعالان سیاسی در ماه مبارک رمضان که در آن فضایی تقریباً صمیمی میاناصولگرایان و اصلاح طلبان ایجاد شده بود، به نظر شما جریانات سیاسی در مقطع کنونی چه وضعی دارند و آیا مناسبات میان آنها عوضشده است؟
نه تغییری نمیتواند بهوجود آید چون مشکلات بیش از آناست که با یک جلسه بشود فضا را تغییر داد. این مشکلات عمدتاً بر میگردند به توانایی اقتصادی، سیاسی دولت پنهان در تقابل با دولت قانونی، که آثار آن خود را در جامعه نشان میدهند. زیرا دولت در سایه، در بسیاری از زمینهها از دولت قانونی قویتر است و منابع مالی بیشتر، امکانات گستردهتر، قدرت مانور بالاتر و دسترسی به تریبونهای بیشتری دارد، لذا همه اینها شرایط پیچیدهای در سیاست داخلی بهوجود میآورد که فقط با این نشستهای محدود نمیتوان به این مشکلات پرداخت.
بیش از 85 درصد واگذاریهای دوره آقای احمدینژاد با اصلاح اصل 44 قانون اساسی در اختیار نهادهای خاصی قرار گرفت که عملاً میتوان گفت که بخشی از سهم دولت در تولید ناخالص داخلی از ید آنها خارج شد و این مجموعه توان اقتصادی در کنار سایر توانمندیها عملاً باعث ایجاد فضایی دوگانه برای دولت یازدهم شد.
دوگانگی جامعه را بسیار آسیبپذیر کرده است
درباره این دوگانگی بیشتر توضیح میدهید؟
این دوگانگی جامعه را بسیار آسیبپذیر کرده و هر نوع توان و تحرکی را در کشور تحت الشعاع قرار داده است. به هرحال، کشور در شرایطی بهسر میبرد که قسمتی از آن به لحاظ سوءمدیریتهای داخلی و قسمتی به دلیل فشارهای خارجی و همچنین بخش عمدهای از توان اقتصادی دولت در تنگناهای بیسابقهای قرار دارد.
در داخل بیتوجهی به شرایط فشار خارجی کماکان دوگانه موجود بسیار مشکل آفرین است. به نظرمن ارکان حاکمیت باید نگران چنین شرایطی باشند و به آسیبهایی که این دوگانگی ایجاد کرده، توجه جدی نمایند. زیرا در شرایط غیربحرانی که آسیبپذیری کشور کمتر بود، وضعیت متفاوتی را شاهد بودیم، اما امروز که آسیبپذیری کشور بالا رفته و دشمن به مشکلات داخل سرزمین ما چشم دوخته، شرایط به گونه دیگری است.
دشمنان با اطلاعاتی که از اوضاع درونی کشور بدست میآورند هر نوع فشار اقتصادی که میتوانند را وارد میکنند. به نحوی که چندین ماه پیش، مرکز پژوهشهای مجلس در اقدامی پسندیده فعالیتهایی که آمریکاییها در جهت اعمال تحریم علیه ایران انجام دادند را ترجمه و منتشر کرد تا برنامهریزی آنها را برای جلوگیری از دورزدن تحریمها نشان دهد.
کشور تحت فشار شدید بیرونی قرار دارد ولو اینکه روانی باشد
حال که کشور در چنین شرایط پیچیده اقتصادی قرار گرفته، باید ارکان حکومتی به اوضاع درون کشور توجه بیشتری نموده و برای هر تصمیمی تدابیر طوری اتخاذ شود که نتیجه آن اتحاد و همبستگی بیشتر در جامعه باشد. سال 57 وقتی مردم از هرقشری در مقابل شاه قرار گرفتند، اتفاقی که افتاد این بود که مقابله آنها در برابر یک دشمن فرضی، اتحادی نانوشته برقرار کرده بود. ما امروز به همان اتحاد نانوشته نیاز داریم چرا که کشور، تحت یک فشار شدید بیرونی قرار دارد ولو اینکه روانی باشد. تحلیل من این نیست که جنگی اتفاق میافتد مگر اینکه یک نادانی باعث ایجاد جنگ شود و از آنجا که عاملش دیگر عقلانی نیست هر زمانی ممکن است کار دست طرفین دهد.
حال باید برای مقابله با جنگ روانی بسیار گسترده ایجاد آمادگیکرد و از حداکثر پتانسیل روانی درونی استفاده نمود. باید از تمامی ابزارهای کشور برای مقابله با طرف مقابل استفاده کرد. بنابراین اگر مسئولین در گذشته برای هماهنگی تدبیری لازم ندیدند، حالا نیاز به تدابیر جدی دارند. ولی متاسفانه اتفاقاتی که در جامعه در سطوح مختلف روی میدهد حاکی از این هماهنگی نیست؛ روز کارگر با تعدادی از کارگران که به دنبال مطرحکردن مسائل خود بودند، برخورد تا حد دستگیری میشود و یا برخورد و بازداشت سردبیر مجله ایران فردا که فردی با سابقهای روشن، وطن دوست و ملی است مطمئناً در جامعه اثری مطلوب نخواهد داشت.
رفع حصر از محصورین در این شرایط میتواند به جامعه امید دهد
از اینرو، بعضی از اقدامات نشان میدهد که گروهی بدون توجه به مجموع شرایط کشور و نیاز به همبستگی ملی در این شرایط مانعی برای حل مشکلات کشور بوده و به آتش این بحرانها میدمند. امروز هیچ دلیلی وجود ندارد که بعضی از محدودیتهای به وجود آمده در کشور را ادامه دهند. به نظر من، آقای خاتمی به عنوان یک نیروی ملی بسیار میتواند در روابط خارجی کمک کند ولی باید دید که از وجود او چه استفادهای میشود؟
رفع حصر از محصورین نیز در این شرایط میتواند به جامعه امید دهد. حال که نمیتوان در پیشبرد فرآیندهای اقتصادی تلاش چندانی نمود، لااقل باید از بُعدهای روانی تلاشهایی انجام داد که جبران کننده فشارهای اقتصادی بر مردم باشد. به نظر میرسد در شرایطی که حداقل 30 درصد کسری بودجه در کشور پیشبینی میشود و تورم سیر صعودی دارد و فشار زیادی به طبقات پایین و میانی و کارمندان و کارگران وارد میشود، این تلاشها معقول باشند.
باید از حجم محدودیتهای وارد به جامعه کاسته شود
بنابراین باید از حجم محدودیتهای وارده به جامعه کاسته شود. زیرا کارگری که در سال 89 حقوقی معادل 400دلار میگرفت، حقوق امروز او معادل 100 دلار است. گزارشها حاکی از این است که خط فقر مطلق در حال رسیدن به 40 درصد است. در حالی که رئیسجمهور در صحبتهای اول سال خود ابراز امیدواری کرده بود که دولت فقرمطلق را از بینخواهد برد، حال که شرایط به عکس پیشبینیها پیش میرود، باید توجه داشت یکسری ناملایمات و ناهنجاریها ناشی از شرایط بد اقتصادی در کشور بهوجود میآید که مسئولین قادر به جلوگیری از آنها نیستند.
از اینرو، میتوانند آثار روانی این ناملایمات و تنشها را کاهش داده و فضا را ملایمتر کنند. این جای بس نگرانی دارد که عقلانیت لازم برای رعایت این مسایل در بسیاری قسمتها دیده نمیشود.
آیا وقت آن نرسیده که با هردوجناح بزرگ سیاسی مشورت شود یا آنها با هم گفت وگو کنند؟
متاسفانه راه گفتو گو همانطور که با آمریکا بسته است، در درون کشور نیز با مانع روبروست، تصور میشود مذاکره میان جناحهای مختلف یعنی گناه کبیره! یا اینکه اگر ارکان حاکمیت با شخصیتهای اصلاحطلبی نظیر آقای بهزاد نبوی مذاکره نموده و نظر مشورتی آنها را بخواهند، دنیا به هم خواهد ریخت. باید پرسید آیا در صورتیکه آقای رئیسجمهور یا مقامات دیگر این گفتگوها را انجام دهند، باعث خسارت به کشور میشود؟ چرا که امروز شرایط به گونهای است که همه باید احساس وظیفه کنند و از تمام پتانسیل کشور استفاده گردد.
رفتن به سراغ شخصیتی نظیر آقای خاتمی نیاز به خرج کردن ندارد
کشور امروز در مقابل یک جنگ روانی بینالمللی جدی از ناحیه آمریکا و اقمار منطقهای قرار گرفته و تمام تریبونهای آنها نیز درحال کار بر علیه ایران هستند. آمریکا میلیونها دلار در دنیا هزینه میکندتا از هرکس که میتواند در ازای دریافت پول علیه ایران حرف بزند، استفاده کند. در صورتیکه اینجا نیازی به خرجکردن پول نیست. رفتن به سراغ شخصیتی نظیر آقای خاتمی که نیاز به خرج کردن ندارد. تنها کافی است به آقای خاتمی و امثال ایشان احترام بگذارند تا از تمام توان خود برای کشور استفاده کنند.
آن طرف هزینه میکند که نهایتا یک نفر را در اروپا یا آمریکا پیدا کند تا علیه ایران حرف بزند، اما ما در اینجا هنوز به این درجه از عقلانیت نرسیدیم که تنها با احترام بتوانیم از شخصیتهای بزرگ خود بهره گیریم. طبیعی است که آقای خاتمینمیتواند شبیه آقای روحانی باشد و از مواضع خود صحبت خواهد کرد، ولی میتوان با اطمینان گفت که آن مواضع نیز یک سرسوزن بر علیه حکومت و کشور نخواهد بود.
نمیشود دائم در درون کشور بر طبل خودی و غیرخودی بکوبید
چرا نباید این افراد را پذیرفته و از آنها کمک گرفت؟ چرا باید نگاه به آنها خصمانه باشد؟ این که نمیشود دائم در درون کشور بر طبل خودی و غیرخودی بکوبید. تا کی؟ این همه سال کافی نیست؟ سالهاست است که با روشهای مختلف فضای موجود در کشور تنگتر میشود. یک روز همه افرادی که اسم آنها مطرح شد خودی بودند، ولی حالا غیرخودی شدند. باید پرسید چرا؟ کجا این افراد حاضرند منافع ملی ایران را به خطر بیندازند یا کجا چنینکاری را انجام دادند؟
ممکن است بهانه برخی افراد وقایع سال 88 باشد.
قاطعانه میگویم به عنوان فردی که سال 88 دستگیر شدم، هیچکدام از این افراد در هیچ مقطعی اقدامی نکردند که یک سر سوزن منافع کشور را به خطر انداخته باشد. من در تمام این 40 سال هم با اصلاحطلبان هم با اصولگرایان ارتباطی نزدیک داشتم. جناح اقلیت مجلس ششمیها میتوانند شهادت دهند که در تمام دوره آن مجلس چقدر با آنها مذاکره مستقیم داشتم. باید پرسید ما کجا حاضر شدیم منافع کشور را زیر پا بگذاریم؟ یا کجا حاضر شدیم ، منافع خود را به منافع کشور ترجیح دهیم؟ متاسفانه نیروهایی که در همه مراحل پای کشور ایستادند و حاضر به ترک آن نشدند طرد میشوند. همان نیروهایی که بازهم وقتی دشمن تجاوز کند سینه سپر کرده و از کشور دفاع خواهند کرد.
این عینک نمیخواهد عوض شود و قرار نیست واقعبینی جای آن را بگیرد
وقتی که سال 86، فیفا و AFC برای تشکیل کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال چندین بار به سراغم آمدند تا به عنوان نماینده فیفا مسئولیت کمیته انتقالی را برعهده بگیرم، گفتم به این دلیل که قادر به تبادل اطلاعات با اداره کنندگان امروز کشور نیستم، نمیتوانم قبول کنم. اما وقتی جلسهای در ابوظبی تشکیل شد و رئیس وقت فیفا و رئیس کنفدراسیون با من صحبت کردند و گفتند اگر این مسئولیت را نپذیرم آنها یک اروپایی را برای این سمت میگمارند. آن زمان بود که گفتم اگر میخواهید یک اروپایی را برای این کار بگذارید، من این مسئولیت را میپذیریم و ترجیحم این بود که یک اروپایی برای اداره فدراسیون فوتبال وارد کشورم نشود. با همه تلاشی که با همکاران در آن شرایط انجام شد تا برای کشور حفظ آبرو گردد، ولی مورد تمامی اتهامات قرار گرفتم.
میخواهم بگویم که این عینک نمیخواهد عوض شود و قرار نیست واقعبینی جای این عینک سیاه را بگیرد. باید پرسید افرادی که امروز غیرخودی خوانده میشوند در 40 سال گذشته کجا منافع ملی را زیر پا گذاشتند؟ اگر شده یکبار اسناد آنها را ارائه دهید تا برای همه روشن شود. انتقاد از یک فرد که به معنای زیر پاگذاشتن منافع ملی نیست. چرا مخالفت با آدمها به معنی مخالفت با منافع ملی تلقی میشود؟ امروز در مجلس سنا و کنگره آمریکا، حزب دموکرات چقدر ترامپ را زیر سوال میبرد. آیا زیر سوال بردن ترامپ در آمریکا به این معنی است که آمریکاییها مخالف کشور خودشان هستند؟ یا اینکه تنها مخالف برخی نظرات رییس دولت خود هستند؟
کشور امروز نیاز به اتحاد، همبستگی و استفاده از تمامی پتانسیل ملی دارد
مخالف نظرات یک فرد بودن که به معنای مخالفت با یک کشور نیست. من هنوز هم امنیت ملی کشورم را مهمتر از تمام زندگی خود میدانم و مطمئنم اکثر منتقدان داخلی دیگر نیز مانند من فکر میکنند. کشور امروز نیاز به اتحاد، همبستگی و استفاده از تمامی پتانسیل ملی دارد. اما بهنظر نمیرسد حاکمیت چنین نگاهی داشته باشد در حالی که اگر مسائل داخلی سر و سامان یابد مسائل خارجی نیز در پی آن خواهد بود.
مشکل اینجاست که ارکان حکومتی در این سالها به آثار و اقدامات خود و تاثیر آن در جامعه، فرار مغزها و سرمایهها از کشور که با رشد بیسابقهای رو به افزایش است، بیتوجه بوده، در حالی که باید دید اتفاقات و هزینههای سنگینی که به بار میآورد، در زندگی مردم چه تاثیری گذاشته است؟ حتی به آمارهای بانک مرکزی و مرکز ملی آمار نیز بیتوجهی میشود و در سالی که با توجه به این شرایط قرار بوده تولید محور حمایت باشد، تورم بالای 60 درصد برای تولید کننده بر اساس گزارش بانک مرکزی و یا تورم بالای 40 درصد به چه معناست؟
وقتی قدرت خرید کارگران پایین میآید و 5 دهک پایین جامعه در حال نزدیک شدن به هم میشوند، یعنی چه؟ بنابراین اول باید این مسائل درک شود و باید دید حالا که پتانسیل اقتصادی برای حل این مشکلات وجود ندارد، برای از بین بردن فشارهای روانی اقتصادی میتوان از چه ابزارهایی در کشور استفاده کرد؟
ارکان حاکمیت باید گفتگو با نهادهای مدنی و سلایق مختلف را در دستورکار قرار دهند
باید دید چگونه میتوانیم از ابزارهای خود استفاده کنیم و با این فشارهای بیرونی، آسیب پذیری کمتری در جامعه داشته باشیم؟ این چگونگی یک تدبیر جدی و بهبودگرایی بروکراتیک جهت جلبنظر بدنه اجتماع را در اداره کشور میطلبد و وظیفه اصلی ارکان حاکمیت نیز همین است. اگر امروز آقای رئیسجمهور تعدادی از فعالان سیاسی را برای گفت وگو به افطار دعوت میکند، باید آن را نهادینه کند و سایر ارکان حاکمیت نیز گفتگو با نهادهای مدنی و سلایق مختلف را در دستورکار قرار دهند. حاکمیت باید حرفهای آنها را بشنود تا مردم در این تنگناها احساس مشارکت نمایند. باید از تحلیلها راهبردهایی که در این جلسات برای خروج از وضع فعلی کشور ارائه میشود، استفاده کرد.
ولی متاسفانه به جای حرکت به سمت بهبود نسبی، از آن فاصله گرفته میشود. به نظر شما آیا در این شرایط برخورد با قشر معلمان یا کارگران توجیه دارد؟ مسئولین باید بدانند در چه شرایطی تصمیم میگیرند. قرار نیست هر مدیری با سلیقه خود تدبیری در کشور اتخاذ کند و بیتردید باید پرسید که آیا احکام حبسهای طویل المدت به فعالان مدنی به نفع کشور است؟ آیا در افکار عمومی اثری مثبت دارد؟ در شرایط فشارهای حداکثری آمریکا که روی همه محیط کسب و کار و زندگی مردم اثر منفی داشته ، نیاز به همدلی است نه مقابله.
اسفندماه امسال انتخابات مجلس در پیش است، چقدر فضای عمومی آماده است تا مردم احساس کنند بایستی مشارکت جدی کنند؟ چگونه میخواهند فضای فعلی را بانشاط نمایند؟ آیا با برخوردهای دوگانه و خودی و ناخودی کردن و سلیقههای تند و یک طرفه و از صحنه خارج کردن سرمایههای اجتماعی و چهره های نمادین سیاسی میتوان به نشاط دست یافت؟ این طور نمیشود که تا هرکسی انتقاد کرد به او انگ زده شود و تحت تعقیب قرار گیرد. این روش و سلیقه نمیتواند جامعه را به امید و همبستگی هدایت کند.
فضا نباید به گونهای باشد که تا فردی انتقاد کرد او را به تبلیغ علیه نظام متهم کنند
بهخصوص آنکه بعد از گذشت 40 سال با بحرانهای عدیدهای روبه رو هستیم که ریشه، این بحرانها محصول سوءمدیریت های دراز مدت است و شاید در یکی دو سال اخیر به دلیل فشارهای زیاد سرباز کرده و خود را بیشتر نشان داده است، ولی زائیده 40 سال سوءمدیریت انباشته است، اگر بخواهند آنها را حل کنند باید با تدبیر به همه نیروها فرصت همکاری داده شود تا بتوان بر این بحرانها فائق آمد. و راه آن فاصله گرفتن از تندرویها در اداره جامعه و نحوه برخورد با مردم است.
دقیقا تصمیمگیران میتوانند چه اقداماتی انجام دهند؟
اگر قصد مشارکت همه نیروها در اداره کشور وجود داشته باشد، اول باید اجازه دهند تا انتقادات بدون کمترین مشکل بیان شود. باید میدان را برای انتقادکردن سالم باز گذاشت، باید فضا برای سیاست ورزی سالم مهیا باشد. فضا نباید به گونهای باشد که تا فردی انتقاد کرد او را به تبلیغ علیه نظام متهم کنند.
من پروندهای با همین عنوان دارم که علت آن همین مصاحبههایی است که با خبرنگاران کردهام. یعنی تمام پروندهام مصاحبه است و همین انتقادات را در برمیگیرد. پس به نظرمیرسد تحمل شنیدن انتقاد در ارکان حاکمیت پایین آمده، و با این روشها هزینه سیاست ورزی و انتقاد را بالا برده اند.
متاسفانه برخیها هنوز هم به دنبال محدود کردن دایره موجود و تن ندادن به بهبودگرایی در فضای سیاسی کشور هستند، در حالیکه تنها راهحل در این شرایط اعتماد به جریانهای سیاسی و مدنی در داخل کشور است.
امروز کشور نیاز به جریانهای سیاسی و مدنی دارد
یکی از مواردی که به آن اشاره کردید بحث اعتمادی بود که حاکمیت باید به جریان های مدنی پیدا کند، اما موضوع مهم دیگر به پایگاه این جریان ها و کاهش مشارکت مردم در انتخابات با وجود«تکرار میکنم» های دوباره آقای خاتمی برمی گردد. به نظر شما در این مقطع باید چه کرد؟
وقتی از بحران در کشور سخن گفته میشود، حاکمیت باید به حجم آن توجه جدی نماید، چرا که وقتی بحرانهای اقتصادی، فساد، محیط زیست، سلامت و اخلاق جامعه را در بر گرفته و عوامل خارجی هم بهصورت یک جنگ روانی شناخته شده به ابعاد آن اضافه میشود و تلاش بر کاهش روحیه مردم است، برای مقابله با آن نیاز به حمایت عمومی است. در سال 1332 وقتی غربیها برای فشار به دولتملی دکتر مصدق نفت نخریدند، مصدق با انتشار اوراق قرضه مشکل را حل کرد و بازاریهای آنروز از مصدق حمایت کردند. بنابراین امروز نیز، کشور نیاز به جریانهای سیاسی و مدنی دارد. به شخصیتهای ملی نیاز است و باید فضای امید و همدلی به جامعه بر گردد.
چگونه می توان انتخاباتی پرشور برگزار کرد؟
شورای نگهبان با ابزار نظارت استصوابی تکبُعدی نگاه میکند و با محدودیتهایی که اعمال مینماید باعث میشود تا عملاً بخش عمدهای از نیروهای جامعه از دست روند و آنها را از ارکان مدیریت یا حضور در مجلس دور میکند. این درحالیست که کشور برای حل بحران نیاز به نیروهایی دانا، کارآمد و باتجربه دارد. نمیشود که با رد کردن افراد از یک قیف تنگ، انتظار حل بحرانها را داشته باشند. از این رو، با آنچه حاصل این نوع تدبیر بوده و در ادوار اخیر مجلس اتفاق افتاده است، مردم دیگر نه اصلاحطلب میخواهند نه اصولگرا.
عملکرد ضعیف شرایط حاضر، بهدلیل تنگ بودن قیف تایید صلاحیتهاست
این یک واقعیت است، عملکرد ضعیف در شرایط حاضر، بهدلیل تنگبودن قیف تایید صلاحیتهاست. اوضاع به گونهای شده که میدان مطلقاً به افراد توانمند برای مشارکت در عبور از وضعیت بحرانی داده نمیشود، مهمترین مسئله شناخت صورت مسأله در درجه اول و حل آن در مرحله بعد است. نمیشود از آدمی که توانایی اداره کردن یک اداره کوچک را ندارد چه اصولگرا چه اصلاحطلب بخواهید برای یک کشور تدبیر کند. در اینجا دیگر عقیده سیاسی او مطرح نیست بلکه دانش و تجربهاش است که میتواند مشکلات کشور را شناسایی و راه حل بدهد.
اگر در این شرایط پیچیده به مشارکت گسترده مردم نیاز است، راه آن نحوه حل نظارت استصوابی است تا مردم احساس کنند میتوانند با رعایت قانون به کاندیدایی رای دهند که امید ایجاد تحول از او داشته باشند. من در انتخابات آتی بین بد و بدتر انتخاب نخواهم کرد. تدبیرکردن برای کشور در شرایط بحرانی نیاز به نیروی کارآمد و کیفی دارد و مجلس نیازمند نیرویی استکه از دانش و تجربه کافی برای مقابله با بحران برخوردار باشند.
دوره سالهای 84 تا 92 تمام شد و به این زودیها تکرار نمیشود
کسی که فقط در یک شهرستان رئیس اداره بوده، چون مشکلی برای تأیید صلاحیت ندارد نمیتواند برای مسئولیتی مهمتر که اتخاذ تصمیم برای کشور است، انتخاب شود.
برخی جریانها بر این باورند که میتوانند با تخریب دولت فعلی شانس خود را در انتخابات آتی بالا ببرند. به نظر شما چنین تحلیلی تا چه اندازه درست است؟
منافع دولت پنهان در چنین تفکری است، ولی آنها توجه ندارند که امروز دیگر دوره سالهای 84 تا 92 نیست، آن دوره تمام شد و دیگر به این زودیها تکرار نمیشود، درآمدهای افسانهای نفت آن دوره که فرصت غارت ثروت ملی را بهوجود آورد، خاتمه یافته و فرصتهای باد آورده آنچنانی تمام شده است ولی بههرحال آنها بهدلیل تواناییهای مالی که بهدست آوردهاند قادر هستند هر موقع شرایط ایجاب کند در بازارهای مختلفی مثل ارز و طلا و ... ظاهر شوند و دولت را زیر فشار ببرند.
آنها مطلع هستند که تمام تلاش دولت فعلاً در تامین حقوق کارکنان دولت و بازنشستهها و تامین یارانه خلاصه میشود پس فرصت دارند که از این شرایط خاص مالی دولت، بهره برده و با حضور نابجا در بازار ، دولت را به چالش بکشند.
عدهای با ندانمکاری و ترجیح دادن امیال گروهی به کشور و مردم آسیب میزنند
میتوانید مثالی برای اقدامات دولت پنهان در برابر دولت مستقر بزنید؟
آقای رئیسجمهور در دیدار ماه قبل خود با فعالان سیاسی گفته بود برچه اساسی حکم دادند که دولت 30هزار میلیارد تومان بدهی صندوقهای قرض الپس نده(قرض الحسنه) را بدهد؟ وقتی از میدان ولیعصر تا مقابل ساختمان بانک مرکزی امکان راهپیمایی به وجود میآید و افراد با پلاکارت و شعار تمام مسیر را تا جلوی بانک مرکزی طی میکنند، آیا اینها طبیعی است؟ چه کسی مزاحمشان شد؟ چرا چند دهنفری که در مقابل مجلس برای بیان خواستههای صنفی خود جمع میشوند بازداشت میشوند ولی هیچکس با این افراد که همه مسیر را راهپیمایی کردند کاری نداشت؟ با همین کارها فشار آوردند و 30هزار میلیارد تومان جیب دولت را زدند.
با این نگرش نمیتوان سیستم را بهینه کرد، بلکه با چنین رویکردهایی تیشه بر ریشه کشور میخورد. عدهای با ندانمکاری و ترجیح دادن امیال گروهی به کشور و مردم آسیب میزنند تا بتوانند خود را چند صباحی بر کرسی صدارت ببینند. این جای تاسف بسیار دارد کشوری که قرار بود الگوی منطقه شود و تا سال 1404 رتبه اول منطقه باشد، امروز نزدیک 40 درصد مردمش بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به زیر خط فقر مطلق بروند.
منبع: جماران
دیدگاه تان را بنویسید