محمدرضا تابش، نائب رئیس فراکسیون امید:
محمدرضا خاتمی گفت ناراحتم آن حرفها را درباره انتخابات 88 زدم/به آیتالله هاشمی امیر بیگزند میگفتم/ماجرای ارادت عجیب آیتالله خاتمی به رهبری
تابش گفت: خدا آقای هاشمی را رحمت کند که ایشان را «امیر بی گزند» میگفتم و واقعاً کسی بود که میشد همه حرفها را بدون رودربایستی با ایشان بیان کنید. نقد کنید و حرف داشته باشید و صحبت کنید، ولی روند کلی کشور به نحوی بود که ... چرا مردم این همه به آقای خاتمی ناشناخته رای دادند؟ اعتراض داشتند.
اعتمادآنلاین| محمد رضا تابش نائب رئیس فراکسیون امید با حضور در برنامه دست خط به نکاتی پیرامون رابطه آیت الله خاتمی با حضرت آیت الله خامنه ای، انتقاد اصلاح طلبان به آیت الله هاشمی، رسیدن احمدی نژاد به سمت ریاست جمهوری، اتفاقات پیرامون انتخابات 88 و ...پرداخته است. بخشی از این گفت و گو را در ادامه بخوانید.
حضرت آقا قبل از انقلاب با آیتالله خاتمی ارتباط داشتند. این ارتباط چطور بود؟ به خاطر تبعید به آنجا بود؟
نه. اولاً مرحوم آیتالله خاتمی وقتی مشهد در قبل از انقلاب مشرف میشدند، حداقل سه ماه میماندند. نمیدانم، واسطه حلقه وصل ایشان مرحوم آیتالله آشتیانی بود و بعد وقتی با هم آشنا شدند، خیلی شیفتگی متقابل ایجاد شد؛ یعنی آقا روشنفکر بودند و همه کتابهای مرحوم شریعتی را پدربزرگ ما خوانده بودند، رادیو داشتیم و زمان طاغوت پیک ایران که برای کمونیستها بود یا BBC و اخبار آن را از رادیوی ما گوش میدادند. حوزه علمیه اردکان یک زمانی روحانیت میگفتند این روزنامهها اوراق ضاله است ولی از روز اولی که کیهان و اطلاعات متولد شدند، آرشیوش در حوزه علمیه اردکان که پدربزرگ من سرپرست آن بود، موجود است.
این تقارب فکری باعث پیوند بسیار عمیقی بین رهبری معظم و مرحوم آقای خاتمی شد و در دوران تبعید هم این ارتباط تداوم یافت. به یاد دارم، نوجوانی بودم و پدربزرگ ما یکباره تصمیم گرفت به ایرانشهر برود که آقا در ایرانشهر تبعید بودند. گفتیم شما پیرمرد 70-60 ساله و این گرمای سخت، ولی گفتند باید بروم و وظیفه خود را عملی کنم. جهات مختلفی هم سر زدن ایشان داشت. به ایرانشهر رفتند.
و روزهای آخر عمر خود شنیده بودم ایشان انار دستچین میکردند و برای رهبر انقلاب میفرستادند.
اردکان خانههای ما که آنجا است ساختمانهای قدیمی جلویش باغچه دارد. زمستانها در خانه بودند که نزدیک حوزه علمیه بود و تابستان که از درس فارغ میشدند، باغچهای که درخت انار داشت، بودند. همین دستچین کردن انار بود، هر وقت خودشان به باغ میآمدند خودشان این کار را میکردند. خدمت رهبری میفرستادند که این امر خوب همین طور در هر صورت استمرار دارد و خاطرات بسیار خوبی رهبری از باغ دارند.
اینطور شنیدم که آیتالله خاتمی دستچین میکردند و دعا هم میخواندند.
بله؛ آن ارتباطات خیلی وسیع است.
سال 68 فکر میکردید بعد از امام آیتالله خامنهای رهبر شوند؟
نه، من واقعاً دلم میلرزید. دایی ما که نائب رئیس مجلس هم بودند، نوه امام را دارند؛ داماد آقای اشراقی هستند. آقا سیدمحمد هم با احمد آقا خیلی نزدیک بودند، ارتباطات تنگاتنگ و نزدیکی داشتیم. از بیماری و کسالت امام بیشتر از مردم میدانستیم و واقعاً دل ما میلرزید.
الحمدالله خبرگان تصمیم به جا و شایسته را گرفت و علیرغم این که خود آقا موافق نبودند رهبری را به ایشان محول کردند. واقعاً خودم به داشتن چنین رهبری افتخار میکنم.
*گفته بودید اگر اصلاحات نبود شاهد بازگشت به دوران خفقان و استبداد بودیم.
چه کسی گفته است؟
*شما گفتید.
نمیدانم در چه موقعیتی بود که این حرف را بیان کردم، الان با شما هم خیلی حرف میزنم. گفتم مشی و روش اصلاحات حرکت بر مدار قانون است، برای مقابله با کژیها و کاستیها است. در هر صورت کشور در مداری قرار گرفته بود که اگر به نظر من حرکت اصلاحی نبود، بسیار تفرق بین مردم و حاکمیت ایجاد میشد؛ اصلاحات پیوند داد.
*یعنی عملکرد دولت آن زمان داشت این شرایط را رقم میزد؟
مجموعاً منظور است. نه فقط عملکرد دولت مدنظر باشد. مجموعاً مدنظر است. مسئولین خود را تافته جدا بافته از مردم میدانستند.
ولی خب آن زمان اصلاحطلبان خیلی آقای هاشمی را نقد میکردند.
بله، ولی خدا آقای هاشمی را رحمت کند که ایشان را «امیر بی گزند» میگفتم و واقعاً کسی بود که میشد همه حرفها را بدون رودربایستی با ایشان بیان کنید. نقد کنید و حرف داشته باشید و صحبت کنید. چرا مردم این همه به آقای خاتمی ناشناخته رای دادند؟ اعتراض داشتند. به رویهها اعتراض داشتند. به رویهها و به عقاید و عادات و آداب و چیزهایی که انحرافات و کژیهایی بود که ایجاد شده بود. در هر صورت مردم سلطنت نمیخواهند. مردم جمهوری اسلامی مستقر کردند که بتوانند در انتخابات آنچه را که باب طبع آنها است و از زبان کاندیدا میشنوند، محقق کنند.
آقای تابش در اینجا یک تناقض وجود دارد. این که بالاخره حرف شما درست است و آن زمان ما هم دانشجو بودیم و مردم شرایط را دیدند و به آن نقد داشتند به خصوص آن زمان نقدهایی که دوستان شما میکردند، واقعاً دولت بود. دولت مستقر آن زمان یعنی آقای هاشمی بود.
بعد به سمت انتخابات آمدیم و همه خیال میکردند آقای هاشمی سمت آقای ناطق است و در خطبهها یک اشارهای کردند که اشاره معروف بود و بعد کارگزاران آمدند که حزب ساخته آقای هاشمی بود و معاون های آقای هاشمی پشت آقای خاتمی آمدند و همان ها تیم اقتصادی دولت آقای خاتمی شدند. بعد جالب این بود که مجلس ششم میخواست تشکیل شود که چه نقدهایی به آقای هاشمی از طرف اصلاحطلبان میشد و استعفای آقای هاشمی رقم خورد. یک تناقضی درونش نهفته است.
من آن نقدها را اصلاً نمیپسندم. خیلیها را خط بطلان میکشم. رویه من را در مجلس میدانید. من در هر انتخاباتی که آقای هاشمی کاندیدا بود به ایشان رای دادم. یعنی کاندید اصلاحطلب هم داشتیم ولی من تشخیصم این بود آقای هاشمی میتواند، چه در مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری باشد.
حالا اگر از ما حرفهایی بیان شده که شاید خام و ناپخته بودم و یک جاهایی نقدها و انتقادات وارد بوده و یک جاهایی هم خود افراد اظهار میکنند از سر خامی و نسنجیدگی مواضعی گرفتیم و حرفهایی زدیم. حالا ما کار به موضعگیری نداریم ولی عملکرد دولت، هر کسی در ترکیب دولت بود، آقای خاتمی بهترین عملکرد دولتها بعد از انقلاب اسلامی بوده است.
وزارت اقتصاد ما وقتی آقای خاتمی رئیسجمهور شدند، 150 تا شرکت اقتصادی داشت که وزارت اطلاعات داشت کار اقتصادی میکرد. آقای خاتمی گفتند همه اینها باید تعطیل شود. گفتند اصل 44 قانون اساسی را به مرحله اجرا میگذاریم.
تندرویهای برخی دوستان اصلاحطلب چه در مجلس ششم و چه در دولت چه لطماتی زد؟
در هر صورت آقای رنجبران 41 ساله آقای رنجبران 10 ساله یا 20 ساله نیست. خوب است که متناسب با تجربیاتی که پیدا میکند، سیر تکاملی را هم بپیماید. در هر صورت ممکن است من هم در جاهایی خامی و نپختگی و نسنجیدگی داشته باشم. با این مراقبتها و مواظبتها من میگویم بیچاره مردمی که من 21 ساله بخشدار آنها بودم؛ خام بودم. با این اصالتی که دارم و با این مراقبتها و با این اوصافی که دارم، شما میگویید یک جایی جوانی و نسنجیدگی است و در مدار قدرت نیست و کشورداری بلد نیست و حکومتداری بلد نیست.
ولی شما در عین اینکه دوره اول نمایندگیتان بود، ولی کارهای هوشمندانهای کردید. مثلاً دوره مجلس ششم همفکران شما نامه نامناسبی برای رهبر انقلاب نوشتند ولی شما پای آن نامه را امضا نکردید.
آن توفیق خداوند است. یکی ریشه در اصالت آدم دارد که در هر صورت وقتی بنیاد کار آدم بر دین و تفکر دینی باشد، خیلی محاسبه و مراقبه میکند که این کار حجت شرعی دارد یا نه. یکی دیگر هم پیوندی است بین مرحوم آیتالله خاتمی و مقام معظم رهبری برقرار بود و محبتی که ایشان به من داشتند.
فکر میکردید برخی از همکاران شما در مجلس ششم الان آن ور مرزها باشند؟
واقعاً متاسفم. یعنی نمیخواهم بگویم چرا این کار را کردند. هر کسی خودش مسئول اعمال و افعال خودش هستند، شاید عرصه بر آنها تنگ شده ولی به جبهه اصلاحطلبان و اصلاحات این حرکت ضربه زد.
فکر میکردید در سال 84 آقای احمدینژاد رئیسجمهور شود؟
آن هم باز یک پدیده بود و مانند جریان 76 بود، ولی آن از چند ماه پیش معلوم بود. در روشهایی که بکار گرفته بود و مردمی بود، چون من جهاد سازندگی بودم و در طیف و طبقه مردم بودند، میدیدم مثلاً در کاغذ کاهی تبلیغات خود را نوشته بود یا به مسائل و مواردی اشاره کرده بود که به اصطلاح جامعه مبتلا به آن است. چند ماه قبل آن مشخص بود که در این عرصه برنده آقای احمدینژاد است.
سال 88 سال بدی بود و آن ماجرایی که اتفاق افتاد.
بله.
ضربات بدی زد. حالا من سوالی داشتم که به مسائل روز ما هم میخورد، یکی از داییهای شما که اشاره به اسم ایشان کردید، دوباره پرونده این قصه را چند وقت پیش باز کرده و اشاره کرده بود. به نظر شما این کار درست بود؟
به نظر من حضور اصلا در آن مصاحبه و آن شخصیتهایی که در اصل دنبال گل گرفتن هستند، درست نبود. دو تا کارش درست نبود. اگر فیلم را ببینید خبرنگار او را به جایی میرساند که این حرف را از او بگیرد. بعد از اینکه این اتفاق افتاد، خود ایشان به من گفت علیرغم اینکه من اشکالاتی را بر انتخابات وارد میدانم، ولی من خیلی ناراحتم که در این موقعیت این حرف را زدم.
از دل همین انتخابات دایی شما درآمده، از دل همین انتخابات آقای احمدینژاد درآمده، از دل همین انتخابات آقای روحانی درآمده که ...
من میگویم تخلف بود، ولی تقلب نبود. من موضع خودم را بیان کردم.
برخی از همفکران شما البته از افراد تند اصلاحطلب اشاره کردهاند که اگر در انتخابات مجلس آینده کاندیداهای اصلی ما تائید شوند وارد صحنه میشویم و اگر تائید نشوند، مسئولیتش متوجه شورای نگهبان است و ما وارد نمیشویم.
من مخالف هستم. همیشه روش من این است که «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». من معتقد این هستم که راه و مرام اصلاحطلبی گذر از صندوق رای است. هر چه مشارکت مردم بیشتر باشد و پایداری نظام و انقلاب بیشتر است.
ما مدیون و وامدار مردم هستیم. مردم ولی نعمت ما هستند و باید کاری کنیم که با استفاده از ظرفیت های مادی و معنوی این کشور، سطح رفاه و معیشت مردم و عمران و آبادانی کشور در جایی قرار بگیرد که مردم خاطره بسیار خوبی از حاکمیت دین در ایران داشته باشند. این وظیفه انقلابی، شرعی و دینی ما است و انشاالله در این مسیر حرکت کنیم.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید