صادق کوشکی، فعال سیاسی اصولگرا، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
اپوزیسیون خواهان تغییر گروه حاکم است نه ساختار حاکم/ کسی که برای ایران ارزش قائل باشد، به هیچ وجه با سعودیها کار نمیکند/ وضعیت مجاهدین خلق در آلبانی، بیشتر به سرای سالمندان شبیه است/ براندازان توانایی اداره خودشان را هم ندارند
صادق کوشکی گفت: گروههایی که به دنبال براندازی جمهوری اسلامی هستند عموماً توانایی اداره خودشان را هم ندارند. اگر دقت کنید، گروههایی که سلطنتطلب هستند، شاید به دهها گروه منشعب شده باشند.
اعتمادآنلاین| سعید شمس- اپوزیسیون چه تعریفی دارد و آیا اپوزیسیون گروهی است که براندازی را اصل میداند یا تغییر را؟ پوزیسیون باید چه واکنشی به اپوزیسیون نشان بدهد و اصولاً چه ضعفهایی در حاکمیت موجب فراهم شدن فضا برای فعالیت اپوزیسیون میشود و...محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی منتسب به جریان اصولگرایی، در گفتوگو با اعتمادآنلاین به پرسشهای مطرحشده در همین رابطه پاسخ داد:
اپوزیسیون خواهان تغییر گروه حاکم است نه ساختار حاکم
*تعریف مشخص شما از اپوزیسیون چیست؟
اپوزیسیون یا جناح مخالف بیشتر واژه و مفهومی است که در نظامهای پارلمانی نمایان میشود و بعدها به معانی متفاوتی به کار گرفته شده. جناح مخالف در مفهوم اصلی کسانی نیستند که بهدنبال براندازی یک حاکمیت باشند، بلکه منظور آن دسته از افرادی هستند که با گروه حاکم مخالفت دارند. در واقع خواهان تغییر گروه حاکم هستند نه ساختار حاکم.
اما این واژه که متعلق به نظامهای پارلمانی بود، رواج یافت و در مناطقی از دنیا به خصوص مناطق غیراروپایی و غیرغربیای به کار رفت که نظامهای پارلمانتاریستی نداشتند یا اصلاً دموکراتیک نبودند؛ مثلاً در کشور ایران از دوران پهلوی دوم این واژه به فرد یا جریان یا گروهی اطلاق شد که به دنبال براندازی ساختار حاکم است.
الان در کشور ما اپوزیسیون بیشتر به معنای دوم به کار میرود، اما وقتی در یک کشور اروپایی مثل فرانسه از اپوزیسیونِ سارکوزی یا اپوزیسیونِ مکرون صحبت میکنیم، یعنی افرادی که در قالب جمهوری فرانسه به دنبال تغییر آن حزب حاکم هستند. در حالی که در کشور ما وقتی بحث اپوزیسیون به میان میآید، درباره افرادی صحبت میشود که به دنبال تغییر ساختار حاکم و قالب حکومت هستند و به طور کلی میخواهند قالب حکومت تغییر کند.
مخالفت عاطفی ارزشی ندارد
*برخی از اپوزیسیونها و غیراپوزیسیونها به هر قیمتی اصرار به مخالفت نشان دادن دارند. مخالفت در هر شرایطی چطور ارزیابی میشود و شیوه صحیح مخالفت چگونه است؟
در عرصه سیاست، مانند بسیاری از عرصههای دیگر، همه افرادی که ورود میکنند یا اظهار نظر میکنند، متخصص و حرفهای این عرصه نیستند. فرض کنید ممکن است یک مسابقه ورزشی برگزار شود یا یک تیم و باشگاه ورزشی عملکردی دارد. افرادی به عنوان افراد حرفهای و متخصص در مورد آن باشگاه یا تیم صحبت میکنند و به مخالفت یا موافقت میپردازند. اما ممکن است مردم جامعه، افرادی که حتی کمترین تخصصی هم ندارند، در این رابطه واکنش عاطفی نشان دهند.
این واکنش عاطفی، واکنشی است که ابراز میشود و نمیتوان مانع آن شد، اما ارزشی ندارد. حتی اگر این نظر غیرتخصصی حاکم شود، روند کار غلط خواهد بود.
مثلاً وقتی هیاتمدیره باشگاهی متخصص باشد، به دنبال استفاده از مربی خاصی هستند. اما هوادارانی که به مساله عاطفی نگاه میکنند، ممکن است در مخالفت با آن مربی، برنامه کاری هیاتمدیره باشگاه را به هم بزنند. در عرصه سیاست هم همینطور است.
بسیاری از افرادی که در عرصه سیاست مخالفت میکنند، تجربه، تخصص و دانش این کار را ندارند. برخی هم به سبب مسائل عاطفی واکنش نشان میدهند؛ مثلاً از چهره کسی خوششان آمده یا از تکیهکلام و نحوه سخن گفتن فردی خوششان آمده یا از او متنفر شدهاند؛ در واقع واکنششان به یک فرد یا جناح واکنشی عاطفی است، نه واکنشی عقلانی و محاسباتی.
برخی هم برای جلب توجه دائماً با همه چیز مخالفت میکنند. در واقع شغلشان اپوزیسیون و مخالفت است و بیشتر بحث جلب توجه دارند و میخواهند دیده شوند؛ به تعبیر دقیقتر، هویت سیاسیشان در مخالفت با همه چیز است. این هم یک نوع کنش سیاسیاجتماعی است، که اینها را زیاد نمیتوان محدود کرد، مگر اینکه فرهنگ سیاسی جامعه تغییر کند.
کشور ما از این جنس اپوزیسیون فراوان دارد و افرادی که به خاطر دیده شدن مخالف میکنند، ممکن است با هر چیزی و هر کسی مخالفت کنند که باید گفت، مخالفتشان جنبه تخصصی و حرفهای ندارد یا مخالفانی هستند که عاطفی موافقت یا مخالفت میکنند.
مخالفتی ارزشمند است که تخصصی، تجربی و حرفهای باشد
*شیوه درست مخالفت چگونه است؟
مخالفتی ارزشمند است که تخصصی، تجربی و حرفهای باشد؛ مثلاً یک دارویی وجود دارد، تنها پزشکان و متخصصان حوزه پزشکی حق دارند با این دارو مخالفت کنند و بگویند مضر است و زیانهایش بیشتر از نفع آن است و باید کنار گذاشته شود. یا درباره یک روش درمانی ممکن است بگویند این روش درستی نیست و باید کنار گذاشته شود.
اگر متخصصان در حوزهای نظر دهند و به آن ورود کنند، یا آن حوزه را تخریب میکنند یا اینکه نظرشان ارزشی ندارد. ممکن است با فشار افکار عمومی که متخصص نیست، یک رویه درست تغییر پیدا کند و یک تصمیم درست کنار گذاشته شود. به طور کلی ورود غیرمتخصصان در عرصههای تخصصی نتیجه مثبتی ندارد و عاقلانه هم نیست.
*بین اپوزیسیون داخلی و خارجی چه تفاوتی وجود دارد و این تفاوت احتمالی ریشه در جغرافیا دارد یا...؟
خیر. این تقسیمبندی مخصوص کشورهای شبیه کشور ماست؛ یعنی اگر در فرانسه یا انگلستان این واژه را به کار ببرید، مخاطب اصلاً معنی آن را متوجه نمیشود. اما در داخل کشور چون اپوزیسیون به معنی برانداز گفته میشود- یعنی کسی که میخواهد ساختار را تغییر دهد- به همین دلیل به این افراد اپوزیسیون داخلی میگویند- یعنی کسانی که در داخل یا به عنوان دشمن خارجی به دنبال براندازی هستند- ماهیت این دو طیف متفاوت است.
اما اینجا اپوزیسیون معنی برانداز میدهد، نه به عنوان کسی که (عرض کردم) در یک نظام پارلمانتاریستی یا دموکراتیک دنبال این است که حزب حاکم عوض شود.
الگوی اصلی مخالفت با اپوزیسیون در نظام سیاسی دموکراتیک است
*مرز بین اپوزیسیون و برانداز چطور قابل تشخیص است؟
اگر فرض کنید یک نظام دموکراتیک و حزبی است، پارلمانی هم هست، در آن حالت افرادی که اکثریت را به دست بیاورند به قدرت میرسند و افرادی که اکثریت را به دست نیاورند، حزب یا فراکسیون یا حتی جبهه مخالف میشوند. آن جبهه مخالف دولت و عملکردهایش را نقد میکند نه حاکمیت کلان را.
در واقع الگوی اصلی مخالفت با اپوزیسیون در نظام سیاسی دموکراتیک است. اما دیگر کسی وجود ندارد که بخواهد جمهوری فرانسه را ساقط کند تا فرانسه به نظام پادشاهی برگردد؛ اما مثلاً اگر کسی پیدا شود و بخواهد نظام سلطنتی انگلیس را تغییر دهد و نظام جمهوری ایجاد کند، در این صورت اپوزیسیون، همان اپوزیسیونی میشود که در ایران وجود دارد. که گفتیم چنین مدلی اصلاً در جایی مانند فرانسه یا انگلیس معنا ندارد.
الگوی براندازی متعلق به نظامهایی است که به ثبات نرسیدهاند. اگر جامعهای به لحاظ فرهنگ سیاسی به ثبات برسد، به این میماند که مثلاً در فرانسه میلیونها نفر به شدت با مکرون مخالف باشند، شاید حتی از خشم مایل باشند مکرون را قطعهقطعه کنند، اما این افراد هیچوقت شعار «مرگ بر جمهوری فرانسه» سر نمیدهند! میگویند مکرون عوض شود و فرد و حزب دیگری روی کار بیاید. حتی حاضرند مکرون باشد، اما سیاستهایش را تغییر دهد. این شیوه مخالفت در یک نظام دموکراتیک و باثبات است. نظامها و کشورهایی که به ثبات نرسیدهاند مردمشان خواستار تغییر کل ساختار میشوند.
کار در یک نظام پارلمانی قدیمی حتی به کتککاری هم میرسد
*میتوان بین پوزیسیون و اپوزیسیون وجه مشترکی متصور شد یا خیر؟
بله. اگر هر 2 حرفهای و تجربی کار کنند، اگر هر 2 حرفهای و متخصص باشند، خیلی وقتها با هم ائتلاف و همکاری میکنند؛ مثلاً در یک دولت پارلمانتاریستی مانند انگلستان، در حوزه سیاست خارجی، بسیاری از مواقع پوزیسیون و اپوزیسیون علیه یک دشمن خارجی با هم ائتلاف و همکاری میکنند. وقتی منافع و امنیت ملی در میان باشد سعی میکنند با هم ائتلاف کنند.
*لزوماً اپوزیسیون باید پرخاشگر و نفیکننده مطلق باشد یا میتواند با رعایت ادب و منطق رفتار کند؟
به فرد بستگی دارد. اگر به پارلمانها نگاه کنیم، ممکن است گاهی کار در یک نظام پارلمانی قدیمی حتی به کتککاری هم برسد؛ مثلاً بعضی اوقات باید پارلمانهای اروپایی را هم ببینیم، اما هر چقدر سامان سیاسی منسجمتر و دقیقتر باشد، کمتر نیاز به پرخاشگری وجود دارد و میتوان با روشهای آرامتری مخالفت را ابراز کرد و به نتیجه هم خواهد رسید.
مخالفت یا موافقت در ایران غیرآگاهانه و عاطفی است
*رقابتی که بین پوزیسیون و اپوزیسیون در ایران و مشخصاً در خاورمیانه وجود دارد، فقط در راستای کسب قدرت است یا در سایر مسائل هم با یکدیگر رقابت دارند؟
در نظامهای باثبات، سامانیافته و دموکراتیک پوزیسیون و اپوزیسیون بر سر دو مساله با یکدیگر رقابت میکنند؛ هم در روشها و تکنیکها و در برخی اهداف این حوزه با یکدیگر رقابت دارند و میخواهند تکنیکها، روشها و اهداف خود را به جای رقیب جایگزین کنند، و هم اینکه میخواهند خودشان به قدرت برسند.
به همین خاطر میبینیم گاهی اوقات اپوزیسیون میخواهد نظر خود را در حوزه اهداف به اکثریت تحمیل کند؛ یعنی خودش به قدرت نرسیده، اما جناح اکثریتی را که در رأس قدرت است وادار میکند تا روش، تکنیک یا هدف را تغییر دهد.
مثلاً خودش هم به قدرت نرسیده، بخشی از پارلمانتاریسم همین است؛ یعنی شما به عنوان اپوزیسیون در رأس قدرت نیستید، اما با احزاب دیگر ائتلاف میکنید یا از طریق فعالیتهای پارلمانی اکثریت را تحت فشار میگذارید که مثلاً برنامهای را که به نفع کشور نیست تغییر دهد.
اما در کشور ما متاسفانه بحث مخالفت یا موافقت عموماً غیرتخصصی، غیرآگاهانه و عاطفی است، هر خروجیای میتواند داشته باشد و اصلاً قابل پیشبینی نیست. در واقع ممکن است به شورش یا به امر مثبت یا هر اتفاق دیگری منجر شود.
*اپوزیسیون چطور تقویت و چطور تضعیف میشود؟
اپوزیسیون هزینههای سیاست را بالا میبرد
هر چقدر عملکردشان منطقیتر و آگاهانهتر باشد، میتوانند طرفداران بیشتری داشته باشند و عملاً از حالت اپوزیسیون خارج شوند. در واقع به گروه قالب تبدیل شوند. اما باز هم تاکید میکنم این مورد مربوط به زمانی است که دموکراسی باثبات داشته باشیم، در مدلی که در کشور ما وجود دارد فعالیت اپوزیسیون، با اهدافی که در قالب براندازی گفتیم، فقط ثبات را به هم میزند و هزینههای سیاست را بالا میبرد.
*اپوزیسیون و پوزیسیون برای اینکه بتوانند به اهدافشان برسند لزوماً به محبوبیت و مقبولیت اجتماعی احتیاج دارند یا خیر؟
بله حتماً نیاز دارند. چون اصلاً بدون پایگاه و خواستههای مردمی حتی قویترین اپوزیسیونها هم حذف خواهند شد.
*بر فرض اپوزیسیونی در جایگاه پوزیسیون قرار گیرد؛ آیا وقتی وارد پوزیسیون میشود، از آرمانها و رفتارهای اپوزیسیون خود دفاع میکند یا نه؟ و اصولاً اپوزیسیون بعد از کسب قدرت و پوزیسیون شدن، چه رفتاری باید داشته باشد؟
تا حدودی تغییر رخ میدهد. مثال سادهای میزنم: وقتی دولت آقای روحانی روی کار آمد، تقریباً همه عملکردهای دولت قبل از خودش را منفی میدانست و نقد میکرد، اما الان میبینیم که بیشتر همان کارها را انجام میدهد.
مثلاً وزیر مسکن دولت آقای روحانی، زمانی مسکن مهر را طویله مینامید، الان به نظر وزیر مسکن دولت فعلی گزینه درستی است. یا دولت روحانی در ابتدا رابطه با روسیه، ونزوئلا، کوبا، چین و... را بسیار منفی میدانست، الان وزیر خارجه افتخار میکند که به ونزوئلا، نیکاراگوئه یا آمریکای لاتین سفر میکند.
در بسیاری از عصرها، کشورها را به رابطه با آمریکا دعوت و تشویق میکردند، الان شعارهای تند ضدآمریکایی سر میدهند و آمریکا را محکوم میکنند. پس زیاد اتفاق میافتد که اپوزیسیونی وقتی به قدرت برسد، تغییر موضع دهد.
*این تغییر اجتنابناپذیر است و یک ایراد بزرگ محسوب میشود؟
خیر. به شخصیتی بستگی دارد که اینطور رفتار میکند. هر چقدر شخصیت اپوزیسیون هوشمندتر، آگاهتر و متخصصتر باشد، این تغییر موضع هنگام به قدرت رسیدن کمتر میشود.
در یک جامعه باثبات، اپوزیسیون خشم و غیره معنایی ندارد
*اپوزیسیون خشم با اپوزیسیون نرم چه تفاوتی دارد؟ این 2 را چطور میتوان تشخیص داد؟
اگر جامعهای از لحاظ فرهنگ سیاسی و سامان سیاسی به ثبات رسیده باشد، دیگر در آن اپوزیسیون خشم و... معنایی ندارد و اگر خشمی وجود داشته باشد، در حد یک تظاهرات است که میآیند در خیابان فریاد میزنند بعد هم به خانه خود میروند.
از این مخالفتها در اروپا فراوان میبینیم. یا وقتی در آمریکا ترامپ به قدرت میرسد، هزاران نفر به خیابان میریزند، چند روز علیه ترامپ راهپیمایی میکنند، بعد هم به خانهشان میروند و اتفاقی نمیافتد.
اما در جایی که هنوز فرهنگ سیاسیاش به بلوغ و سامان نرسیده و ثبات حاکم نیست، ممکن است افراد بعد از انتخابات به خیابان بیایند و حتی شعار براندازی هم سر بدهند.
مثلاً همزمان با انتخابات سال 88 ایران، در فرانسه- که تقریباً همان حالوهوای انتخابات 88 را داشت- رقابت بین سارکوزی و خانم رویال بود که خانم رویال با هفت هشت درصد تغییر آرا میتوانست رئیسجمهور شود. رقابت تنگاتنگی بود و آرا بین نفر اول (برنده) و نفر دوم (خانم رویال) بسیار نزدیک بود. (60 درصد تفاوت آرا). به مدت سه روز در خیابانهای پاریس شاهد اعتراضات مخالفان نتیجه انتخابات و طرفداران خانم رویال بودیم. بعد از سه روز ایشان از طریق رسانهها دستور توقف اعتراضات را داد و گفت نمیخواهد جمهوری فرانسه را به خطر بیندازند.
در واقع برایشان نتیجه انتخابات مهم نبود، جمهوری فرانسه اهمیت داشت و به نظر خانم رویال، نتیجه انتخابات کماهمیتتر از جمهوری فرانسه بود و دستور داد به خانههایشان برگردند و اعتراضات را تمام کنند.
خب این یک مدل اپوزیسیون است و مدل دیگر هم ممکن است آن چیزی باشد که در انتخابات سال 88 در کشور ما رخ داد. و ما دیدیم برخی از افراد به نتیجه انتخابات معترض بودند و حتی هنوز درگیر این مساله هستند.
طیف افراطی اصلاحات به خارج میرود، از براندازی جمهوری اسلامی هم حرف میزند
*مشخصاً مجاهدین خلق و سلطنتطلبها چه شرایطی دارند؟
جمهوری اسلامی به عنوان یک ساختار سیاسی کمکم به ثبات میرسد. به همین خاطر افرادی که با آن مخالفت میکنند هم میدانند بحث براندازی مطرح نیست، بیشتر به عنوان یک شغل به آن نگاه میکنند. دولتهای محاسبهگر جهانی، مانند ژاپن و دولتهای اروپایی، دیگر از براندازی در مورد ایران حرف نمیزنند، از تعامل و امکان همکاری با ایران صحبت میکنند. چون محاسبه میکنند و فکر میکنند باید با این دولت کار کرد. اما ببینید چند سلطنتطلب در آمریکا تلویزیونی فعالیت میکنند، واقعاً چقدر در بین جامعه پذیرش دارند؟
ممکن است افرادی که مخالفت یا موافقتشان عاطفی است، مثلاً سلطنتطلبها را قبول داشته باشند. باید درصد گرفته شود، نمیتوانم بگویم چند درصد. هر عددی هم که بگویم عددی فرضی است. به هر حال این دست افراد در کشور وجود دارند.
اما این جنس مخالفت، مخالفت عاطفی است. مخالفت متخصصانه نیست. به همین دلیل در بین فعالان سیاسی داخل کشور، تعداد افرادی که به براندازی اعتقاد دارند، زیاد نیست.
کسی که برای ایران ارزش قائل باشد، به هیچ وجه با سعودیها کار نمیکند
*با توجه به رفتاری که از خود نشان میدهند، اصلاً توانایی اداره کشور را دارند یا خیر؟ نقطهضعفشان چیست؟
گروههایی که به دنبال براندازی جمهوری اسلامی هستند عموماً توانایی اداره خودشان را هم ندارند. اگر دقت کنید، گروههایی که سلطنتطلب هستند شاید به دهها گروه منشعب شده باشند. در تلویزیونهای ماهوارهای هر روز یقه هم را پاره میکنند. جناحی که با اسم سلطنتطلب در خارج از مرزها فعالیت میکند، حتی توان اداره خودش را هم ندارد و معمولاً در تلویزیونهای ماهوارهای مشغول فحاشی به همدیگر هستند.
زمانی مجاهدین خلق یک ارتش چند هزار نفری زیر نظر صدام بود. اما الان میبینیم که توان مجاهدین خلق در آلبانی، بیشتر به سرای سالمندان شبیه است. جالب است برای اینکه باقی بمانند با هر کسی حتی با سعودیها فعالیت میکنند. چون ایران برایشان مهم نیست.
کسی که برای ایران ارزش قائل باشد، حتی اگر مسلمان نباشد، مثلاً ایرانیِ زرتشتی باشد، به هیچوجه حاضر نمیشود با سعودیها کار کند یا پول بگیرد! این یعنی کسی که وطن برایش مهم نیست و موضوعیت ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید