سیدحسن خمینی یادگار امام:
از میان بردن دین از عرصه حیات اجتماعی انسان ها به هیچ راهی نمی رسد/ محتاج توجه به دین غیر متحجر و نقش زمان و مکان در اجتهاد هستیم
سید حسن خمینی گفت: برای عبور از بحران های پیش رو محتاج توجه به دین غیر متحجر و نقش زمان و مکان در اجتهاد هستیم؛ چیزی که امام آخر عمر به آن اسلام ناب محمدی(ص) می گفتند.
اعتمادآنلاین| یادگار امام با تأکید بر اینکه امام به اندازه ای که به استکبار حمله کرده به تحجر هم حمله کرده است، گفت: از میان بردن دین از عرصه حیات اجتماعی انسان ها به هیچ راهی نمی رسد؛ اما محدود کردن دین به یک نظام بسته غیر راهگشا و غیر هماهنگ با جامعه نیز بازگشت به قرائتی است که در گذشته داشته اید و امروزه نمی توانید توسط آن مشکلات را حل کنید.
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در مراسم اختتامیه هشتمین اردوی ملی «طریق جاوید» که در حرم امام خمینی برگزار شد، با اشاره به انقلاب های سایر نقاط جهان، گفت: تمام انقلاب هایی که از 1917 در جهان شکل گرفت، ماتریالیستی و کمونیستی بودند و جنگ جهانی دوم ورق را به نفع کمونیست ها در مجموعه جهان برگردانده است؛ در این مسیر مطالعه انقلاب چین برای ما بسیار خواندنی و آموزنده است. کمونیست ها بعد از جنگ جهانی دوم توفیق پیدا می کنند که کل چین را بگیرند و افتادن چین به دامن کمونیست یک اتفاق بسیار بزرگ است
.
بخش هایی از اظهارات سید حسن خمینی را در ادامه می خوانید:
* مهد دینداری و دفاع از دین در آن مقطع به ظاهر آمریکا بود، در آمریکا تظاهر به مذهب قوی است. چون در اصطلاح آن روز، هرکس انقلابی و چپ و یا دیندار و راست بود، اما انقلاب اسلامی شکست بزرگ این دوگانه است. من فکر می کنم مهمترین نقش ما در آن روزگار این بود که انقلابی و دیندار بودیم و علیه نظم موجود در فضای آن روزگار با زبان دین مبارزه کردیم؛ این نقطه عطفی قبل و بعد از انقلاب است که بلافاصله در پی آن الهیات رهایی بخش در آمریکای لاتین نیز شکل گرفت و جریان مبارزه در فلسطین نیز از عربی بودن خارج شده و اسلامی می شود و جریان های اسلامی شکل می گیرد.
* بازگشت دین به عرصه جامعه مولود انقلاب اسلامی ایران است، اینکه یک رهبر دینی عهده دار یک مبارزه انقلابی می شود از نمودهای این پدیده است.
* هیچ کدام از انقلاب های دنیا به اندازه انقلاب ایران، واجد معنای کامل انقلاب نیست، این سخن بدان معناست که در جریان انقلاب اسلامی ایران همه جامعه به خیابان ها آمدند، یک پیرمرد رهبری انقلاب را علیه نظام کاپیتالیستی در دفاع از اقشار ضعیف در دست گرفت و ضمنا از زبان دین این شعارها را سر داد. در انقلاب ما برای اولین بار است که دینداران پشت سر حکومت های کاپیتالیستی قرار نمی گیرند و لذا اتفاق بزرگ اینجا می افتد که انقلاب دینداری را وارد عرصه مبارزه می کند. این رخداد اگر نگوییم سنگ بنای پایان کمونیست است، یکی از بزرگترین عوامل این داستان است.
* تمایز انقلاب ما با دیگران ورود دین به عرصه اجتماع است، نکته مهم این است که کدام دین و کدام قرائت؟ تفکر امام و اندیشه انقلاب برآیند یک نگاه سنتی نیست. آوردن عنصری به عنوان «رأی مردم» در مشروعیت حکومت و مفاهیم بزرگی همچون «مستضعف» و «مصلحت» کار بزرگ امام است که در نظام سنتی وجود ندارد. اینکه حکومت از منظر دینی می تواند در شئون جامعه دخالت کند در مباحث سنتی ما جایی ندارد؛ اینکه مشروعیت سیستم به پذیرش اکثریت جامعه است، جزو بحث های سنتی ما نیست.
* پیدایش «خطابات قانونیه» امام تغییر یک گفتمان بزرگ درون فقهی است؛ که تا امروز هم مغفول مانده است. تبدیل رابطه حکومت با مردم از «مولا و عبد» به «قانون و شهروند»، تغییر گفتمان است. اگر دین وارد عرصه حکومت شده که وجه ممیزه ما است، پشتوانه ای تحت عنوان خطابات قانونیه دارد که امام در مباحث اصول فقه مطرح می کنند. در چارچوب این مباحث امام، رابطه دین و مردم، از موالی و عبید باید به رابطه شهروند و قانونگذار تغییر کند.
* اگر ما بر نقطه قدرت و قوت خودمان اتکا می کنیم که انقلاب ما دینی است و باید دینی بماند و دینی حرکت کند، نکته دیگری هم وجود دارد و آن اینکه کدام قرائت از دین؟ نکته مهم این است که چرا امام در آخر عمر خود دائما به تحجر حمله می کردند؟ امام به اندازه ای که به استکبار حمله کرده به تحجر هم حمله کرده است، ولی تلویزیون را که باز می کنید فقط مورد اول را می شنوید و دومی را نمی شنوید؛ باید جامعیت را ببینید. دینی که می تواند در مقابل استکبار بایستد، انقلاب کند، گفتمان کمونیستی جهان را تغییر دهد و راهگشای آینده باشد، دین غیر متحجر است. وقتی امام می گوید حق است که من در این مسیر کشته شوم اشاره به بعد دوم یعنی تحجر ستیزی دارد؛ چرا که در هدف اول قبلا پیروزی حاصل شده بود.
* با دو عنصر بزرگ «آوردن دین به عرصه اجتماع» و «تحجرزدایی از دین» این مسیر طی شده است، گام دوم انقلاب را باید از همین دو مسیر پیش برویم و راه حل نیز همین است.
* عبور از ارزش های دینی، راه حل مشکل نیست. در شوروی 70 سال نیز گفتند دین مخدر جامعه است، اما بعد از نظرسنجی ها باز هم به این نتیجه می رسیدند که 80 درصد جامعه معتقدند که «خدا» وجود دارد.
*از میان بردن دین از عرصه حیات اجتماعی انسان ها به هیچ راهی نمی رسد؛ اما محدود کردن دین به یک نظام بسته ی غیر راهگشا و غیر هماهنگ با جامعه نیز بازگشت به قرائت های گذشته است که امروزه نمی توانید توسط آنها مشکلات را حل کنید. برای عبور از بحران های پیش رو محتاج توجه به دین غیر متحجر و نقش زمان و مکان در اجتهاد هستیم؛ چیزی که امام آخر عمر به آن اسلام ناب محمدی(ص) می گفتند.
منبع: جماران
دیدگاه تان را بنویسید