حسینواله، استادیار گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با اعتمادآنلاین:
رای آقای خاتمی در دماوند در دو انتخابات بعدی تاثیر داشت/ ترغیب مردم به انتخابات کار سختی نیست
حسینواله گفت: وقتی آقای خاتمی در دماوند یواشکی رای داد، گفتند وای اعتبارش از میان رفت و نابود شد. اما دیدیم که همان یک رای در دو انتخابات بعدی مؤثر ظاهر شد.
اعتمادآنلاین| سعید شمس- حسینواله استادیار گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با اعتمادآنلاین گفت: «فکر نمیکنم حالا حالاها استصواب کنار گذاشته شود. ممکن است اگر شرایط سیاسی مساعدی پدید آید، عملا این کار را بکند اما به روی خودش نمیآورد. یعنی تا راههای بدیل و کم هزینهتری باشد، ریسک نمیکند.»
این گفتگو را در ادامه خواهید خواند.
***
بر سر یک دوراهی تاریخی قرار گرفتهایم
*«نظارت استصوابی» دغدغهای همیشگی برای جریان اصلاحات است. سئوال این است، اصلاحطلبها برای عبور از فیلترشدن چه راه یا راهکاری را باید جدی بگیرند؟
مسأله ملی امروز ما خیلی بالاتر و پیچیدهتر از این است. در واقع بر سر یک دوراهی تاریخی قرار گرفتهایم و باید یکی از این دو راه انتخاب کنیم. یا به میدان آمدن گسترده مردم و اصلاح راهبردهایی که در تلقی عمومی مانع مشارکت فراگیر و تاثیر آن در حکمرانی بوده است و یا تداوم رفتاری که در سهدهه اخیر انجام گرفته است. البته تنها حکومت نیست که بر سر این دوراهی ایستاده، نخبگان و نیروهای سیاسی و فرهنگ سازان و بسیجگران اجتماعی هم با همین دوگانه مواجهاند.
به نظر من، پدیده عجیب این است، هر کسی انتظار دارد دیگری وظیفهاش را انجام دهد. گویی خودش وظیفهای ندارد. حکومت وظایف مردم و مردم وظایف حکومت را تعریف میکنند! هیچکدام نمیپرسند خودشان چه تکلیفی دارند.
اگر درب باز هم بر همین پاشنه بچرخد، فرض کنید که در تعیین صلاحیتها تساهل بیشتری به خرج دهند، نتیجهاش چه میشود؟ مجلس ششم واقعا چقدر کارآیی داشت؟
فکر نمیکنم حالا حالاها استصواب کنار گذاشته شود
*در صورت تداوم بحث نظارت استصوابی تکلیف اصلاحات چیست؛ مشارکت یا صرفنظر از ورود به فضای انتخاباتی؟
فکر نمیکنم حالا حالاها استصواب کنار گذاشته شود. ممکن است اگر شرایط سیاسی مساعدی پدید آید، عملا این کار را بکند اما به روی خودش نمیآورد. یعنی تا راههای بدیل و کم هزینهتری باشد، ریسک نمیکند.
اما اگر کانتکست سیاسی جدیدی شکل بگیرد که در آن برپایه توافقی ملی و نه باندی و جناحی مشارکت گسترده توأم با تحکیم ثبات ممکن شود، حکومت و مردم آمادگی ورود به فضای تازه را دارند که البته باید گفت صاحبان منافع بادآورده موانع شکلگیری این فضای تازهاند. رایزنی و مذاکره در سطوح حکومتی باید راجع به این موضوع انجام شود نه تایید احمد و محمود.
اصلاحات یا خود را با شرایط جدید وفق میدهد و متناسب با نیاز زمانه پلاتفورم نو و راهبردهای جدید را طراحی و ارائه میکند. در این صورت همه نیروهای سیاسی و اجتماعی و نهادهای قدرت ناگزیر آن را به حساب میآورند. یا در همان میدان کهنهای بازی میکند که در آن صحنه برای حذف آن یا به دست حکومت و یا با ادبار مردم آرایش یافته است. دوگانه مشارکت/تحریم یعنی بازی در این زمین.
نارضایتی از کل حکومت است
*در این بین تکلیف سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات با توجه به نارضایتی های موجود چه میشود؟
نارضایتی از کل حکومت است. نه از اصلاحات یا از اعتدال فقط. تفسیر آن بر اساس قاعده بازی گذشته ممکن است در دعوای جناحی دل کسانی را خوش کند. لکن به گمان من موفق نخواهد شد که بازی سیاست در مقطع بعدی را اداره کند. ضمن اینکه همه این نارضایتیها به حق نیست؛ بخش عمدهای از آن ناشی از فضاسازیهای معطوف به براندازی کل نظام سیاسی یا حتی شکستن تمامیت ایران است. در واقع کسانی که در تنور آن میدمند، بر سر شاخ نشسته بن میبرند. طراحی بازی بعدی بر اساس همان روش قبلی انتحار است.
سرمایه اجتماعی اصلاحات بسته به حرکت آینده آن و چشماندازی که ارائه میکند ضعیف و قوی میشود. موافق نیستم با اینکه موج احساسی متاثر از برنامهریزیهای جناحبازان داخلی یا براندازان خارجی معیار اصلی داوری ما در باب پایگاه اجتماعی یک نیروی سیاسی باشد.
وقتی آقای خاتمی رفت در دماوند یواشکی رای داد، گفتند وای اعتبارش از میان رفت و نابود شد. اما دیدیم که همان یک رای در دو انتخابات بعدی مؤثر ظاهر شد. گروههای مرجع اجتماعی امروز خیلی از دو دهه قبل باهوشتر و عمیقتر شدهاند. باید به شعور آنها اعتماد کرد.
ایران به به انتخابات پرشور و آزاد نیاز حیاتی دارد
* اساسا با توجه به شرایط کشور میزان مشارکت چقدر مهم است و نظام با چه تدبیرهایی میتواند مردم را نسبت به رای دادن ترغیب کند؟
کسانی که در پارادایم کهنه و بوی ناگرفته جناح بازی گذشته هنوز فکر میکنند این سخنِ مرا حمل بر سوءاستفاده از فشارهای خارجی برای پیشبرد منافع جناحی خواهند کرد. اما به نظر من تفسیر آنها مثل پارادایمشان ارزشی ندارد، چون دیگر کارایی ندارد.
ایران به چند دلیل به انتخابات پرشور و آزاد و آرام از چند نظر نیاز حیاتی دارد. یکم، بازسازی ارکان نظام سیاسی بهطوری که قادر به انجام وظایف ذاتی خود باشند بدون چنان انتخاباتی ممکن نیست. دوم، همبستگی ملی و کاهش شکافهای اجتماعی متنوع به چنان انتخاباتی بستگی دارد.
سوم، بسیج عمومی برای دفاع از کشور در برابر فشارهای فزاینده خارجی که حد و اندازه آن معلوم نیست به آن همبستگی ملی بزرگ نیاز دارد. چهارم، کاهش هزینههای حکمرانی موفق به حس مالکیت مردم بر کشور و حکومت خود نیاز دارد و این از طریق چنان انتخاباتی ممکن است.
پنجم، کاهش فشارهای خارجی و انصراف از تهاجم نظامی به ایران به مایوس شدن نیروهای متخاصم از پیروزی نهایی خود نیاز دارد و این یاس رهاورد آن همبستگی عظیم ملی است که به صرف توان نظامی حاصل نمیشود. ترغیب مردم به انتخابات کار سختی نیست. کافی است این احساس تقویت شود که رای مردم در سرنوشتشان مؤثر است.
برخی راهبردها باید اصلاح شود
*برای ایجاد این احساس توجه به چه الزامهایی لازم است ؟
برخی راهبردها باید اصلاح شود. مثلا باید گرایشهای مختلف موجود دعوت و تشویق شوند به تحزب آزاد. تصمیمهایی که به این احساس آسیب زده ملغی شود. در جانب جامعه هم اراده معطوف به حذف باید با اراده معطوف به تحمل و بردباری جایگزین شود. یک پکت ملی بزرگ برای قواعد تازه بازی سیاست میتواند افق تازهای را بگشاید.
من خیلی بدبین نیستم با آنکه میدانم جنگ بر سر منافع کمکم بر اختلاف نظرها و منشها پیشی گرفته است. همین بحران فساد که امروز نقل محافل شده از نشانههای این حقیقت تلخ است. اما لایه گستردهای از نخبگان ایرانی وجود دارند که قادراند نقش عمده بازی کنند و صحنه را برگردانند.
*ممنون؛ حرفی مانده است؟
ترغیب مردم به انتخابات کار سختی نیست.
دیدگاه تان را بنویسید