عبدالکریم حسینزاده، نائبرئیس فراکسیون امید در مجلس شورای اسلامی نوشت:
گفتوگو؛ راه حیات اصلاحات
نائبرئیس فراکسیون امید نوشت: اصلاحات و اصلاحطلبی امروز پس از 2 دهه از دوم خرداد 76 یکی از دشوارترین دورهها را پشت سر میگذارد و هدف شدیدترین انتقادهاست. چنانکه بعضا نگرانیهایی نسبت به میزان حمایت پایگاه اجتماعی این جریان در انتخابات پیشرو مطرح و راهکارهایی نیز ارایه شده اما اجماعی درباره آن در دست نیست.
اعتمادآنلاین| عبدالکریم حسینزاده، نایبرییس فراکسیون امید در مجلس شورای اسلامی در سلسله یادداشتهایی از اوضاع اصلاحات و اصلاحطلبی در آستانه اسفند 98 و انتخابات مجلس یازدهم سخن به میان آورده و نوشت: «در روزهای پس از اعتراضهای آبانماه و در شرایطی که تنها چندماه تا انتخابات مجلس فرصت باقی است، از گوشه و کنار خبر میرسد که اصلاحطلبان به لحاظ جایگاهی که نزد پایگاه اجتماعی خود دارند، در شرایطی مساعد به سر نمیبرند. چنانکه همزمان با این گمانهزنی در خصوص ریزش احتمالی آرا، پیشبینی درباره کاهش مشارکت در انتخابات آتی، تا حدودی بر اساس فاصله ایجاد شده میان اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعی این جناح تبیین میشود؛ با توجه به این «فرسایش اجتماعی»، 2 راهبرد کلی برای اصلاحطلبان قابل تصور است:
نخست، استفاده از راهبردهای تبلیغاتی برای کاهش فاصلهها و تحریک و تهییج دوباره پایگاه اجتماعی برای حضور در میدان یا حتی عدم حضور در انتخابات و به نوعی استفاده از این شکاف جهت عکس.
به این معنا که مثلا برخی دوستان اصلاحطلب تصور کنند که وقتی امکان افزایش مشارکت پایگاه اجتماعی وجود ندارد، باید متکی بر راهبرد عدم مشارکت، آوای عدم حضور در انتخابات سر دهند!
دوم، بازبینی انتقادی مجموعه عملکرد اصلاحطلبان در ساختار و نهادهای رسمی و مدنی، ارتباط با پایگاه اجتماعی و بازسازی این ارتباط در میانمدت و بلندمدت. به این اعتبار، باید معطوف به آسیبشناسی دقیق و همهجانبه عملکرد اصلاحطلبان از سال 92 تاکنون، اقدام به بازسازی اصلاحات کرده و حتی در صورت نیاز، گذشته دورتر را نیز مدنظر قرار دهیم.
رصد کلی اظهارنظرها، تصمیمها و عملکردهای مجموعه اصلاحطلبان نشان میدهد ما هنوز اهمیت حیاتی راهبرد دوم را درک نکردهایم و در ارتباط با پایگاه اجتماعی در فضایی صرفا تبلیغاتی به سر میبریم که اگرچه فینفسه بد نیست و حتی به نوعی لازمه فعالیت ارتباطی، دادوستد سیاسی و تصمیمهای انتخاباتی بر پایه ظرفیت پایگاه اجتماعی است...
اما محدود شدن به آن خطای راهبردی خطرناک است؛ زیرا با عدم برنامهریزی برای بازسازی ارتباط با پایگاه اجتماعی و درک شرایط و موقعیت آنها در فضای جدید سیاسی و اجتماعی، در نهایت هر نوع فعالیت تبلیغاتی هم اثربخشی خودش را از دست خواهد داد، چراکه زمینهای که در آن پیامهای تبلیغاتی و ارتباطی اصلاحطلبان از سوی پایگاه اجتماعی درک میشود، زمینه مناسبی نیست و حتی نتایج عکس اهداف تبلیغاتی را رقم خواهد زد. بنابراین آنچه برای اصلاحطلبی ارزشی دارای درجه اهمیت بالاتر محسوب میشود، اراده و برنامهریزی جدی برای بازسازی رابطه این جناح سیاسی با پایگاه اجتماعی خود است که البته باید فراتر از رویکردی کوتاهمدت همچون اقدامات مربوط به حضور در انتخابات مجلس، سرلوحه کار قرار گیرد.
اینجا به خود و تمامی اصلاحطلبان یادآوری میکنم که حمایت از ما بر پایه انتظارهایی بوده که خودمان به وجود آوردهایم و پایگاه اجتماعی را مجاب کردهایم که با حضور در میدان انتخابات، رای و مشارکت سیاسی خود را خرج ما کنند. از طرفی باید بپذیریم تصمیم به حمایت از اصلاحطلبان از سوی طبقه متوسط و دیگر بخشهای جامعه، تصمیمی دشوار و پرهزینه بوده و به هیچ عنوان نباید این تصور یا توهم را داشته باشیم که هزینه دادن تنها برای فعالان سیاسی است.
«سرشکستگی اجتماعی-سیاسی»، «ناامیدی و یأس سیاسی»، «بیاعتمادی»، «احساس زیان»، «سیاستزدگی» و «اصلاحاتزدگی» پایگاه اجتماعی گروههای سیاسی را تهدید میکند، اما نهتنها بهطور معمول توسط نیروهای سیاسی به عنوان هزینه ارزیابی نمیشود؛ بلکه حتی در مخیله آن نیز نمیگنجد. بر همین منوال حمایت از اصلاحطلبان هم برای پایگاه اجتماعی هزینههایی بسیار را در پی داشته است. تصمیم به حضور در انتخابات برای بسیاری از آنها تصمیمی دشوار بوده است. آنها باتوجه به حوادث سالیان گذشته کلنجار زیادی با خود رفتهاند تا به میدان آمده و از اصلاحطلبان حمایت کنند. از طرفی حتی اگر حمایت بسیاری از آنها به نوعی انگیزه منفی داشته و تنها برای اجتناب از وضعیت بدتر اتفاق افتاده باشد، به معنای آن نیست که ارزش حمایت آنها کمتر از کسانی است که انگیزههای مثبت داشته و با اهداف ایجابی در انتخابات شرکت کردهاند.
به دوستان اصلاحطلبی که این روزها از حضور در انتخابات میگویند یا بر طبل عدمحضور میکوبند با تاکید عرض کردهام که هر رویکرد باید مبتنی بر برنامه مشخصی جهت «بازسازی، نوسازی، باز زندهسازی و مرمت» در رابطه با پایگاه اجتماعی باشد و برنامههای تبلیغاتی برای انتخابات مجلس نیز باید علایم روشنی از جدی بودن اصلاحطلبان برای این موارد مخابره کنند. به هرحال باید بپذیریم که بخش عمده پایگاه اجتماعی به دلیل عملکرد برخی بازیگران اصلی اصلاحطلب، باندبازیها، فامیلبازی و قوم و قبیلهبازیها، حزب و دارودستهبازیها، فراموشی عمدی وعدهها، ضعف مدیریت، به حاشیه رفتن شایستهسالاری و... به این باور رسیده که رای خود را به وعدههایی داده که عملی نشدهاند و خواهناخواه به یک بازی برد-باخت تن داده است.
گفتوگو با این پایگاه اجتماعی مجروح، آغازی است برای بازسازی رابطه و ما اصلاحطلبان باید به چند نکته توجه کنیم:
1- کمی خود را به فضیلت «سکوت» بیاراییم و اجازه دهیم پایگاه اجتماعی دغدغهها، گلایهها و حتی ناسزای خود را آنگونه که هست، عنوان کند.
2- تلاش نکنیم با ذهنیتهای از پیشساخته درباره پایگاه اجتماعی قضاوت کنیم و به نوعی اجازه دهیم که این واقعیت خود را نشان دهد.
3- گفتوگو روشی اصلاحطلبانه است؛ لکن در تمامی سالهای گذشته ما تنها از گفتوگو به عنوان محصولی زیبا در ویترین اصلاحطلبی یاد کردهایم و آن را تبدیل به کنش اصلاحطلبانه نکردهایم؛ به گونهای که در میدان عمل ناتوانیم؛ گفتوگو باید در هر 3 بعد روش، منش و کنش بازنمود واقعی پیدا کند، نه اینکه تنها در حد یک «واژه» در عطاری اصلاحطلبان باقی بماند.
4- باید از گفتوگو به عنوان مسیری برای تحقق خواستههای پایگاه اجتماعی برای بازسازی جریان اصلاحات استفاده کنیم تا مساله در حد کلام باقی نماند.
5- به نتایج این گفتوگو متعهد باشیم و در عین حال تلاش نکنیم با فعالیتهای سوگیرانه، مسیر این گفتوگوها را به سمت منافع گروهی یا شخصی خودمان سوق دهیم.
6- مسوولیتپذیر باشیم و این نکته را به عنوان رویکردی اخلاقی و معرفتی بپذیریم که در مجموع نقش خود ما در حیات و ممات اصلاحات در ایران بیش از نیروهای مخالف آن است. اگر اصلاحطلبی در جامعه امروز جایگاه پیشین خود را ندارد، «مقصر اصلی خود ماییم!»
ادامه دارد...»
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید