منتخب مردم تنکابن، رامسر و عباسآباد در مجلس یازدهم:
صدای مردم میشوم/ رییس مجلس هم مانند بقیه نمایندهها یک رای دارد
منتخب مردم تنکابن، رامسر و عباسآباد در مجلس یازدهم از جایگاه رییس مجلس، تعامل رییس مجلس با سایر نمایندگان میگوید. حسینی رییس مجلس را ادارهکننده جلسات این نهاد و سخنگوی آن میداند و تاکید میکند که این امکان وجود دارد اختیار سازمان اداری مجلس تحت نظر و کنترل رییس مجلس نباشد.
اعتمادآنلاین| متن گفتگوی تفصیلی «شمسالدین حسینی»، منتخب مردم تنکابن، رامسر و عباسآباد، در مجلس یازدهم و وزیر امور اقتصاد و دارایی دولت نهم و دهم با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا به شرح زیر است:
*برخی از منتخبین مجلس یازدهم با شعار بازگرداندن این قوه به رأس امور وارد مجلس شدند، با توجه به طیف راه یافتگان به مجلس به نظر شما مجلس یازدهم توان بازگرداندن این نهاد به رأس امور را دارد؟
موردی که بر آن تأکید دارم این است که چینش نهادی و تعامل ارکان حاکمیتی، که مجلس هم یکی از آنهاست، بایبد براساس قانون اساسی باشد. به عنوان مثال در اصل 58 قانون اساسی آمده اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل میشود. در اینجا دو نکته حائز اهمیت وجود دارد، اول اینکه در اعمال قوه مقننه، بحث قانونگذاری جزو وظایف و اختیارات انحصاری مجلس است و از طرفی، تأکید مهمی است که میگوید مجلس از نمایندگان منتخب تشکیل میشود، لذا در اینجا اسمی تحت عنوان رئیس مجلس مشاهده نمیشود. کما اینکه وقتی به اصل شصت قانون اساسی مراجعه میکنیم، اعمال قوه مجریه به جز اموری که در قانون اساسی مستقیما به عهده رهبری گذارده شده است، مابقی از طریق رئیس جمهور و وزرا اعمال میشود. خود این نشان میدهد بر خلاف قوه مجریه که رئیس جمهور محور است، مجلس به عنوان یک قوه فرد محور و رئیس محور نیست. در قوه مجریه رئیس جمهور وزرا را انتخاب میکند و قدرت عزل و نصب دارد اما در مجلس شورای اسلامی چنین موردی وجود ندارد و نمایندگان مجلس تنها یک هماهنگکننده و یک رئیس انتخاب میکنند.
به دنبال تضعیف جایگاه رئیس مجلس نیستم
حتی برخی بعدها به من گفتند شما چرا دنبال این هستید که رئیس مجلس تضعیف شود؟ گفتم نه من به دنبال تضعیف جایگاه رئیس مجلس نیستم، بلکه به دنبال برگشت به قانون اساسی و در واقع اعتلای جایگاه یکایک نمایندگان و به عبارت دیگر به دنبال تحکیم جایگاه مجلس شورای اسلامی هستم. آن چه امروز در مجلس شورای اسلامی شاهد هستیم این است که فاصله بسیار زیادی میان اختیار یک نماینده و رئیس مجلس وجود دارد؛ به طور مثال وقتی به آییننامه داخلی مجلس مراجعه میکنید میبینید در این آییننامه نه تنها اداره جلسات مجلس به رئیس مجلس واگذار شده بلکه همه سازمان اداری مجلس هم به رئیس مجلس واگذار شده است که وقتی اینها را کنار هم میگذارید، قدرتی به رئیس مجلس میدهید که دور بعد که میخواهد انتخاب شود همه امکانات اجرایی مجلس در اختیار اوست و هر چقدر بگویید او انسان عادلی است مطمئن باشید همین که امکانات اداری مجلس در اختیار او قرار دارد، در انتخابات دوره بعد او را در جایگاه و موقعیت ممتاز قرار میدهد، لذا این موارد باید اصلاح شود و جایگاه مجلس را به عنوان رأس امور بودن، ارتقاء دهیم، این ترکیب نهادی را بازیابی کنیم و تعادل و توازن بین نمایندگان را ایجاد کنیم.
*بنابراین اصلاح آییننامه داخلی مجلس از جمله برنامههای شما در مجلس یازدهم است.
اصلاح آییننامه داخلی مجلس حتما باید در دستور قرار گیرد و اینکه همه اختیارات و امکانات اداری مجلس توسط یک نفر اداره شود، باید اصلاح و راهبری شود.
میتوان اختیار سازمان اداری مجلس را از رییس قوه مقننه گرفت
*برخی از نمایندگان مجلس یازدهم از اختیارات 70درصدی رییس مجلس صحبت میکند، شما تا چه اندازه میخواهید اختیارات رییس را کاهش دهید؟
70 درصد و 40 درصد محل مناقشه است، نمیتوانم درصد گذاری کنم اما میگویم مثالهایی روشن بزنیم. برای نمونه اداره جلسات مجلس با یک نفر میتواند باشد که همان میتواند سخنگو هم باشد، اما سازمان اداری مجلس میتواند در اختیار آن فرد نباشد و این اختیار از او گرفته شود.
تریبون مجلس از صندلی مجلس مهمتر است
*با توجه به اینکه شما یکی از گزینه های ریاست مجلس هستید، چنانچه در راه کسب این جایگاه موفق نبودید، چه برنامهای در نظر دارید و آیا مانند یکی از گزینه ها که گفته اگر رییس نشوم به مجلس نمی آیم شما هم فقط به ریاست فکر می کنید؟
من معتقدم تریبون مجلس از صندلی مجلس مهمتر است و در واقع نماینده مجلس باید گلو و صدای همه مردم ایران باشد. اگر کاستی و ناراستی میبینند باید آن را فریاد بزنند. به نحو احسن سعی میکنم از این تریبون استفاده کنم و صدای مردم باشم. ضمن این که وظیفه اصلی مجلس دو چیز است؛ قانون گذاری و نظارت. به عنوان مثال هر نماینده میتواند به اتفاق چند نماینده دیگر طرحی تهیه کند، کما اینکه نماینده مجلس میتواند براساس شأنی که قانون اساسی به او داده، از یک وزیر سوال کند. به عبارتی دیگر مستقل از اینکه من چه جایگاهی در مجلس خواهم داشت از ظرفیت نمایندگی که در قانون اساسی برای یک نماینده مجلس تعیین شده، استفاده میکنم. اگر به دنبال خدمت به مردم باشیم هیچ کدام از صندلی ها و جایگاه های مجلس با هم تفاوت ندارد و باید یادمان باشد وقتی طرح یا لایحه ای قرار است رد یا تصویب شود همه نماینده ها حتی رییس مجلس هم یک رای دارد.
*بنابراین به دنبال سهمخواهی در مجلس یازدهم نیستید؟
همانطور که پیش از این گفتم هدف من از حضور در مجلس خدمت و رویهام رویه وحدت است. امروز صراحتا عرض میکنم که بزرگترین خدمت به مردم ساماندهی به امور رفاهی آنها است، افزایش و بهبود رفاه مردم را خدمت میدانم. بنده نه تنها خدمت را یک واژه مبهم نمیدانم بلکه وقتی از وحدت صحبت میکنم منظور این است که وحدت باید بر مبنای اصول صورت گیرد. ایراد وارده به وحدتهای فعلی این است که به جای وحدت روی اصول به دنبال این هستیم که روی افراد وحدت کنیم.
به دنبال وحدت هستم
استفاده از هر نوع عرضه ظرفیت و به کارگیری هر نوع تلاش برای اینکه موقعیت و شرایط مناسبی برای خدمت کردن به مردم را فراهم کنیم، نزد برخی رقابت تلقی میشود و یا خلاف وحدت تلقی میشود. لذا به هیچ وجه دنبال سهمخواهی نیستم و قبلا گفتم به محض اینکه کار شکلگیری شاکله مجلس به اتمام برسد مشخص شود هر کسی در کجا باید انجام وظیفه کند، از آن لحظه به بعد کار باید مبتنی بر وحدت و همدلی حرکت کند کما اینکه من هم همین گونه حرکت خواهم کرد.
جایگاه فردی رئیس مجلس، با جایگاه رئیس جمهور برابر نیست
*از نظر شما رییس قوه مجریه و رییس قوه مقننه از نظر اعمال قدرت و جایگاه همتا و برابر هستند؟
وقتی از قوای مختلف و تفکیک قوا صحبت میکنیم پذیرفتیم که تمرکز قدرت و اختیار نباید وجود داشته باشد و یا وقتی ما از لفظ جمهوری استفاده میکنیم و جمهوری اسلامی را پذیرفتیم، که براساس آن صاحبان کشور مردم هستند.
نهاد مجلس در رأس امور حاکمیتی است
اما اگر از منظر نهاد نگاه کنیم همان قانون اساسی که میگوید مردم رئیس قوه مجریه یا رئیس جمهور را انتخاب میکنند و آن نفر دوم نظام است، میگوید مردم مستقیم نمایندگان را انتخاب میکنند و مجموع نمایندگان که میشوند مجلس شورای اسلامی بر کار رئیس جمهور و دولت نظارت میکنند. این قضیه را به حکمرانی شرکتی تشبیه میکنم، ما در کنار این حکمرانی سیاسی یک حکمرانی شرکتی داریم. در حکمرانی شرکتی سهامداران که مالکان شرکت هستند هیئت مدیره و مدیرعامل را انتخاب میکنند همین افراد هم بازرس و حسابرس قانونی را انتخاب میکنند، این بازرس و حسابرس قانونی کار بر همین هیئت مدیره نظارت میکند و گزارش را به مردم میدهد. اگر به لحاظ نهادی بخواهیم مقایسه کنیم. نهاد مجلس در رأس امور حاکمیتی است، این که میگویند مجلس در رأس امور است یعنی این. یعنی نهاد مجلس در رأس امور و ارکان حاکمیتی است. اما رئیس مجلس به عنوان یک فرد در جایگاه رئیس قوه مقننه نیست، در جایگاه سخنگویی است. رئیس جمهور است که وزرا را انتخاب میکند اما این نمایندگان مجلس هستند که یک نفر را به عنوان هماهنگکننده، سخنگو و آن چه امروز مرسوم شده، رئیس مجلس انتخاب میکنند.
نظارت باید مبتنی بر اصول باشد
*شنیدهها حکایت از آن دارد که نمایندگان مجلس در تعیین مدیران کل استانها نقش دارند، این اتفاق بُعد نظارتی نمایندگان را کمرنگ نمیکند؟
نماینده مجلس نمیتواند نسبت به عزل و نصبها بیتفاوت باشد چرا که میتواند به اندازهای گسترش یابد که بگوییم نماینده مجلس در هنگام انتخاب وزرا هم نقش دارد و وزرایی را که معرفی میکنند را او قبول میکند، چرا در قانون اساسی پیشبینی شده وقتی وزرا معرفی میشوند مجلس باید رأی اعتماد بدهد، یا مباحثی نظیر سوال، تذکر، استیضاح و غیره، همه حکایت از این دارد که دامنه نظارت بر حسن انجام امور شامل نظارت بر حسن عملکرد مدیران هم میشود. منتها همان طور که گفتم وحدت باید مبتنی بر اصول باشد، این نظارتها هم باید چارچوب داشته باشد.در واقع معتقدم بیشتر از اینکه یک نماینده در انتصاب این فرد و یا آن فرد یک نماینده در منطقهاش بخواهد مته به خشاش بگذارد، باید به دنبال این باشد که مدیران برنامهمحور باشند. لذا درخواست برنامه، گزارش عملکرد و نظارت بر حسن انجام امور و تحقق برنامهها میتواند رویکرد مناسبی باشد. همان طور که میگویند وحدت باید مبتنی بر اصول باشد این نظارت باید مبتنی بر برنامه و ارزیابی برنامه باشد و باید یادمان باشد هماهنگی دولت و مجلس یا به عبارتی هماهنگی مدیران استانی و نماینده های استان می تواند باعث ارایه خدمات بهتر به مردم شود.
حضور نمایندگان شهرستانی در ارکان مجلس باید چشمگیرتر باشد
*برخی از گمانهها مبنی بر این است که نمایندگان پایتختی در اظهارنظر در مورد طرح و برنامهای خود را ارجح تر از سایر نمایندگان میدانند، نظر شما در این مورد چیست؟ و چه راهکاری برای جلوگیری از چنین رویکردی در دست دارید؟
اگر قانون اساسی را مبنای کار قرار بدهیم، در این قانون هیچ تفاوت و تمایزی میان نمایندگان پایتخت با نمایندگان استانها و سایر شهرستانها قائل نشده است. مجلس کارآمد و خوب مجلسی است که به دنبال توازن و تعادل اجتماعی و محرومیتزدایی باشد، منظور این است که هنگام تصمیمگیری صدای نمایندگان مناطق محروم و مناطق مرزی شنیده شود. اگر این اتفاق بیافتد میتوانیم امیدوار باشیم به اینکه اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی و قانون اساسی محقق میشود در غیر این صورت شاهد این خواهیم بود که نابرابریهای منطقهای و اجتماعی نه تنها کم نشود، بلکه بیشتر هم شود. در حقیقت قائل به این هستم که حضور نمایندگان شهرستانی در ارکان مجلس باید چشمگیرتر باشد.
*در قانون اساسی از تفاوت میان نمایندگان سخنی نیامده است اما این امر تبدیل به رویه شده است.
این نکته به این برمیگردد که خود نمایندگان برای خودشان چه شأنی قائل هستند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هیچ امتیازی برای نماینده هیچ شهری نسبت به شهر دیگری قائل نیست، در آییننامه داخلی مجلس هم به رغم همه کاستیها چنین محدودیتی قائل نیست. آنچه اهمیت دارد این است که هر کدام از نمایندگان این را بدانند که من هم به عنوان نماینده شهرستان میتوانم بالاترین موقعیتهایی که وجود دارد را برعهده بگیرم و من همان قدر مسئولیت دارم که دیگری دارد. یک نفر میشود سخنگو یا رئیس مجلس و دو نفر میشوند نواب رییس مجلس اما به لحاظ قانونگذاری و نظارتی هیچکدام شأنی بالاتر از دیگران ندارد و این به خود نمایندگان هم برمیگردد.
منبع: برنا
دیدگاه تان را بنویسید